">

فرهنگی اجتماعی

از فرهنگ اسطوره تا فرهنگ ايثار و شهادت- قسمت اول

تحریف قهرمانی، قهرمان پروری ، قهرمان گرایی، و در نهایت ایثار و شهادت در جوامع ارزش مدار چگونه با ابزار فرهنگی انجام شده از دغدغه های نویسنده این مقاله دکتر سعید پور علی است که طی دو قسمت ارائه می گردد. قسمت اول به تعریف و معنای واژگان ارزشی در مکاتب و ادیان الهی منهای اسلام پرداخته است.

9 اکتبر 2018 11:25

فرهنگ اسطوره

مقدمه
نگاه به تاريخ تحولات و سير تكاملي زندگي اجتماعي و اشكال تغييرات و عناصر و عوامل تغييرات و نتايجي كه به دنبال داشته اند و همچنين تلاش براي نگاه به آينده تغييرات در الگوها وسبك هاي رفتاري و قواعد زندگي بشر، اهميت و ضرورت ويژه اي دارد و شناخت فرهنگ به عنوان روح زندگي جمعي انسان مورد توجه است.

يكي از عناصر و بخش هاي عناصر فرهنگ، ارزش هاي حاكم برزندگي اجتماعي انسان است (حاجيلري، 1378:1)

ويژگي بارز فرهنگ ارزشي، روحيه ي قهرمان پروري و قهرمان گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و جمعي و هم در آثار حماسي بازتابي درخشان داشته است.

قهرمانان به كلي ترين شكل به دو گروه تقسيم مي شوند:

– قهرماناني كه برمبناي پذيرش ارزش هاي مسلط تبديل به قهرمان شوند.

– قهرماناني كه با شورش بر عليه ارزش هاي مسلط، كسوت قهرماني مي پوشند.

در اين مقاله اصرار و پافشاري برهمين ارزش هاي مسلط و رفتارها و كردارهايي است كه با ترازوي ارزش ها تنظيم شده است؛ اما متاسفانه در جامعه با ابزار فرهنگي ترور مي شود. در اين جستار برآنيم كه نشان دهيم فرهنگ ايثار و شهادت(قبل از اسلام )  چگونه شكل مي گيرد و سپس چگونه تحريف مي شود.

فرهنگ اسطوره

فرهنگ (Culture)

معين فرهنگ را در ادب، تربيت، دانش، علم، معرفت، مجموعه ي آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهاي يك قوم، معني كرده است ( معين، 1371: 235)، آنتوني گيدنز فرهنگ را از ارزش هاي اعضاي يك گروه معين مي داند و هنجارهايي كه از آن پيروي مي كنند.( آنتوني گيدنز، 1376 : 36) ژان برگ فرهنگ را عصاره ي زندگي اجتماعي مي داند كه در تمامي افكار ، اهداف ، معيارها ، ارزش ها و فعاليت هاي فردي و اجتماعي انسان منعكس مي شود (مارك : 1374 ،14)

ارزش (Value)

شكلي از تجلي روابط اخلاقي در جامعه، يا معيارهاي مشترك فرهنگي در يك جامعه كه به موجب آنها، قدر و اهميت اخلاقي يا بازشناختي يا نظري و عقلي چيزهايي كه موضوع آرزو يا نياز و يا برداشت هاي افزارند، تعيين و سنجيده مي شود ( فرهنگ علوم سياسي، 1375 : 411 )

آلن بيرو در باب ارزش معتقد است چيزي كه مطلوب شناخته مي شود، مي تواند در سطح سرنوشت جامعه يا در سطح سرنوشت فردي باشد و اين به نوعي علم اخلاق يا دانشي است كه موضوع آن ارزيابي يا قضاوت و در نتيجه تميز خوب و بد از يكديگر است (بيرو، 1366: 445)

ايثار ، از خود گذشتگي ( Atryuism)

گذشت و انصراف از جان و مال و خويشاوند و امنيت شخصي و آسودگي مقام به خاطر عدالت و حق و حقيقت و منافع جامعه. (فرهنگ علوم سياسي، 1375: 12)

فرهنگ اسطوره

اسطوره (Mythe)

افسانه اي كه اصل و ريشه ي آن معلوم نباشد، ولي مبين نيازي خاص و بازتاب آرزويي جهت يافته باشد. (فرهنگ علوم سياسي: 249 : 1375)، جرج سورل (1922: 1847 ) مي گويد در گذشته اسطوره بياني نمادي بود كه موضع و نقش انسان را در جهان به صورتي ايستا يا نظر به گذشته، تبيين مي كرد در روزگار ما اسطوره بيانگر يك جهان بيني پوياست با بعد عقلاني نظر به سوي آينده دارد و خواهان انجام عمل است (بيرو، 1366،2350)

 قهرماني دلاوري قهرمان گرايي ( Heroism)

تبيين رويدادهاي اجتماعي با مساعي افراد استثنايي است نيكلاي ميخائيلووسكي (1824-1904) عقيده دارد وظيفه ي قهرمان است كه با سرمشق و ايثار خود انبوه خلق يا توده را از ضعف مطلق و خمودي رها سازند و به سوي انقلاب اجتماعي جلب نمايند. (فرهنگ سياسي، 1375: 168). سيدني هوگ معتقد است قهرمان در تاريخ كسي است كه بتوان در تعيين يك مساله يا حادثه تاثير اساسي به او نسبت داد. (هوگ، 1375: 140)

شهادت (Martyrdom)

شهيد در لغت به معناي فدايي، شهيد در راه خدا، شهيد در راه حق است. (آريان پور، 1368:1329) ، شهادت شامل دو ركن است: يكي اينكه در راه خدا و في سبيل ا… باشد و هدف مقدس باشد و انسان بخواهد جان خود را فداي هدف نمايد و ديگر اينكه آگاهانه صورت گرفته باشد (فرهنگ علوم سياسي،1375:227).

 شهادت در اديان الهي

فرهنگ اسطوره

در فرهنگ يونان باستان آمده است شهادت عملي سياسي است در جهت بسط و دوام و بقاي گروه، ولي هر قرباني و فداكاري شهادت نيست. عمدتا شهادت عملي براي بدست آوردن اميال ايدئولوژيكي است. اديان نيز هر نوع فداكاري را شهادت نمي دانند و اصطلاحي كه براي فداكاري به كار مي گيرند شهادت است. شهادت در انحصار دين اسلام نيست، اديان ديگر بويژه مسيحيت شهادت را تأييد كرده اند و اين مسئله در تورات يا عهد عتيق به دو صورت بيان شده است.

الف – خدا شاهد است

ب – شهادت خدا در شريعت شهيد و شهادت در نظر يهوديان به اندازه ي نفعي است كه از آن مي برند و اين نفع يا بيروني و در ميدان است يا به صورت زيادي زراعت و محصول.

پس طبق پاره اي از مستندات، شهادت از تفكر يهود دور است؛ البته با رجوع به قرآن به مواردي برخورد مي كنيم كه در بين يهود اسم خود را در ليست بلند شهدا ثبت كرده اند، (مثل ساحران فرعون) و اگر تحريفي در آن وارد نكرده باشند و مقام شهيد قبل از تحريف جايگاه والايي داشته است. (نصرتي، 1380: 2)

اصطلاح (Marthyrdom ) مارتيردوم كه به معني لفظي شهادت (گواهي، ديدار، نظاره) است ابتدا به وسيله ي حواريون در مورد عيسي به كار گرفته شده است (e.g.Act 1.8/1.22)و در مورد افرادي است كه در صدر مسيحيت و پس از به صليب كشيدن عيسي (ع) مرگ داوطلبانه را بر ترك دين و ايمان خود ترجيح دادند و از اين راه بر اعتماد به حقيقت وايمان خودگواهي دادند.

در مسيحيت شهيدان به سه گروه تقسيم مي شوند.

1- شهيدان اراده، ايمان و عمل مانند: استفن مقدس؛ اين گروه كساني بودند كه با اراده مرگ را پذيرفتند از دين وايمان خود دفاع كردند و عملاً كشته شدند.

2- شهيدان اراده و ايمان و نه عمل، مانند لوچياي مقدس؛ اين گروه كساني بودند كه از مرگ نجات يافتند.

3- شهيداني كه اراده بر فداكاري نداشتند و مرگ را آگاهانه انتخاب نكردند؛ ولي به خاطر دين خود به مرگ رسيدند.
با ازدياد تعداد شهيدان در مسيحيت كتاب هاي مهم و فراواني در شرح حال شهدا به رشته ي تحرير در آمد و اين كار «شهيد شناسي» نام گرفت. در كليساي كاتولويك 14000 نفر به عنوان شهيد شناخته مي شوند و مورد احترام رسمي مي باشند. تاريخ بزرگداشت شهداي مسيحيت به قرن دوم ميلادي منتهي مي شود. در مورد مزار شهدا نيز بايد گفت كه آرامگاه آنان از احترام خاصي برخوردار بود و محل دعا و نيايش گرديد؛ سپس كليساها بر فراز مزار آنان برپا شد كه به مارتيريوم يا شهادتگاه شهرت يافت.

از فرهنگ اسطوره تا فرهنگ ايثار و شهادت- قسمت اول

اين نكته قابل توجه است كه همانطور كه كلمه ي شهيد در اسلام به معناي گواه و الگو و نمونه هردو به كار رفته است، در مسيحيت نيز مارتيرها گواه و الگو هر دو شناخته شدند و مسيحيان شهيدان خود را نمونه هاي كامل مسيحيت مي دانستند (عزتي : 3) رنگ سرخ كه رنگ خون بود شعار شهادت معرفي شد و در كليساي كاتوليكي، تا سال 1969 شعار شهادت و رنگ سرخ مورد توجه و احترام خاصي بود. روز شهادت شهيدان روز آغاز زندگي جاودانه ي آنان تلقي مي شد و به همين جهت بعنوان جشن ميلاد آنان شناخته شد. در ادبيات كاتوليكي شهدا بر اولياء تقدم داشتند.

تحول مفهوم شهادت در مسيحيت و انجيل درحد وسيعي تحت تاثير مفهوم آن در يهوديت و تورات است. در يهوديت عهد تورات و پس از آن، شهادت عمل انفرادي مبتني بر تقوا و مقاومت در برابر شيطان تلقي مي شد. هدف از شهادت در يهوديت، نسبتاً رشد يافت و دوره ي بعد به وجود آمد و مسيحيت دراين رابطه از مفهوم شهادت تكامل يافته در دوران يهوديت رشد يافته متاثر شد (انجيل پل مقدس: بخش22آيه 20) پس از آن كه مسيحيت شهيدان فراواني را به جامعه ي خود تقديم كرد، اين مفهوم حتي تكامل بيشتري يافت. شهيدان مسيحيت خود را مقلد عيسي تلقي مي كردند و در تحمل رنج و مشقت و پذيرفتن شهادت از او تقليد مي كردند.

بنابراين مفهوم تكامل يافته، شهادت در چهارچوب ايدئولوژيكي قابل پذيرش بود. (دايره المعارف جديد كاتوليكي ج 312، 9:1967) به هر صورت با زياد شدن تعداد شهدا در مسيحيت، فرهنگ و ادبيات شهادت در مسيحيت به وجود آمد و رشد كرد. در نتيجه مقام شهداي مسيحيت مورد احترام وسيع در مسيحيت بعدي قرار گرفت و شكل شهيد پرستي به خود گرفت. رشد فرهنگ خاص شهادت سبب شد كه روز شهادت شهدا روز تولد آنان تلقي شود (Richarp.156) اين نظريه كه شهدا هرگز نخواهند مرد، بلكه براي هميشه زنده اند نيز در مسيحيت مورد توجه بود و شايد به همين دليل بود كه روز شهادت آنان روز تولدشان تلقي مي شد. البته شايد در فرهنگ بت پرستي نيز روز مرگ بسياري از اسوه ها، روز جشن و سرور بود و شايد مسيحيت از اين نظر كه روز شهادت را روز تولد جديد و روز سرور تلقي مي كرد، از فرهنگ بت پرستي متاثر بود. خون شهيد و در خون غلطيدن شهيد يك نوع غسل تعميد دوم تلقي مي شد. جانبازان يا كساني كه از قتل رهايي مي يافتند مورد احترام فوق العاده قرار مي گرفتند و از امتيازات ويژه اي برخوردار مي شدند.( Scrlbners:52-1917) بدون ترديد پرستش مردگان در فرهنگ بت پرستي قبل از مسيحيت و در مسيحيت تاثير فراوان گذاشت و سبب شد كه نوعي پرستش شهدا در مسيحيت به وجود آيد؛ به همين علت بود كه يكي از مسائل مورد اختلاف و درگيري بين مسيحيت كاتوليكي و مسيحيت پرتستاني همين مساله ي پرستش شهدا بود.

ادامه دارد…

یک دیدگاه برای “از فرهنگ اسطوره تا فرهنگ ايثار و شهادت- قسمت اول

  1. بی صبرانه در انتظار
    قسمت بعد مقاله وزین هستم
    تا بدانم چطور.به این سوال پاسخ داده شود
    که چه نسبتی است بین ارزش و قهرمان و مرگ
    این چه رومانتیسیم اسطوره مداری است
    که شاهزادگان راهی ندارند در خون بغلطند
    و پادشاهان در زر
    و اصلاح روند آن قدر از تجربه دور شود که مبدل به خیال های شاعرانه شود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.