">

سیاسی و روابط بین الملل

ضرورت های کلیدی در تدوین استراتژی ملی

یکی از مهمترین و اساسی ترین زیر ساخت های موثر در ماندگاری و اثر گذاری استراتژی های سطوح کلان و ملی، ادبیات و اصول حاکم بر تدوین آن از نقش ایدئولوژی سیاسی تا فهم مصالح و درک تنگناهای کلیدی در حرکت به سمت اهداف راهبردی آن است. محورهای بنیادی که باید برای تدوین استراتژی های ملی  و کاربردی  مد نظر خبرگان و طراحان استراتژیست کشور قرار  بگیرد، دست مایه این مقاله قرار گرفته است.

30 می 2017 06:26

تنظيم و تدوين يك استراتژی مناسب نيازمند آن است كه انديشمندان علوم استراتژیک ذهنيت برنامه‌ريزي خود را كنار گذاشته و ذهنيت جديدي را كه متناسب با تفكرات استراتژیک باشد برگزينند.

در فضاي فكري استراتژیک  طراحان استراتژی و سايرين شرايط همراه با پيچيدگي و آشوب محيط استراتژیک  را مي‌پذيرند و نيز تمامي عواقب و احتمالات دنبال نمودن اثرات آن را  به دلخواه در جهت حمايت از منافع ملي را پيش بيني مي­ كنند و بر اساس بررسي­ هاي دقيق محيط استراتژیک، طراحان سياست­گذار مي­ بايست تهديدات و فرصت­ هايي را كه در راه پيشرفت و يا حفظ اين منافع وجود دارد بشناسند.

بر اساس ساختار تنظيم سياست، به طور رسمي و غير رسمي، سياست‌گذار تفكرات استراتژیک خود و نيز قابليت­ هاي نظام سياسي­ اش را در فرآيندهاي بررسي‌ها و بيان سياست ملي به كار مي­ بندد. سپس از طريق سياست، این طراحان ديدگاه رهبران نظام سياسي كشور را در نظر گرفته تا هدايت­گر و تعيين‌ كنندة اولويت تلاش­ ها در ارتباط با منافع باشد.

طراحان استراتژیک در شكل­ دهي و ايجاد يك استراتژی صحيح و معتبر، به‌وسيله دو عامل ماهيت محيط استراتژیک و سياست­ هاي تحميل شده یا منطبق به استراتژی محدود شده است.

این طراحان وظیفه تبيين كنترل جنبه­ هاي داخلي و خارجي محيط استراتژیک وابسته به سياست را به عهده دارند و بایستی منطق استراتژیک  را در تنظيم استراتژی به صورتي نظام يافته به كار بندند. آنان  استراتژی را به صورت مدلي عقلايي از اهداف راه­ ها و ابزار بيان مي­كند، اما همچنان، اين رهبر نظام سياسي است كه نسبت به تصميم گيري نهائي و تصويب استراتژی مسئول است.

همان طور كه يك سياست مناسب نيازمند اتخاذ تصميمات بي­ شماري توسط سياست گذاران است، استراتژی مناسب نيز نيازمند بایسته های بسياري است كه توسط طراحان استراتژیک بايد انجام گيرد.

  1. از آنجا که محیط استراتژیک بازتاب های داخلی و خارجی دارد، طراحان استراتژیک يا خبرگان امنيت ملي بايد افرادی آموزش دیده با پشتكار در محيط استراتژیک باشند. آنها بايد به اتفاقاتی که در زمان حال صورت مي­ گيرد توجه ویژه نمایند هرچند که باید از مسائل قبلي و نيز اتفاقاتي كه در آينده رخ می دهد غافل نباشند.
  2. جهان­ بيني طراحان استراتژیک  يك ديدگاه عيني واقعي از محيط استراتژیک  موجود و نيز يك پيش­ بيني از آن چه مي­ تواند به وجود آيد تشکیل شده است. در این جهان بینی، طراحان استراتژیک عرصه­ هاي شناخت ناسازگار را از طريق ارزيابي استراتژیک به حقايق مبدل مي­ سازند. اين حقايق محض، در بلند مدت به تحقق منافع و خواست­ هاي نظام سياسي منجر مي­ شود .
  3. طراحان استراتژیک  بايد به طور مصلحت گونه از منافع ميان مدت براي رسيدن به منافع بلند مدت چشم پوشي كنند. این طراحان با انجام دادن يا ندادن كارهايي سعي در ايجاد يك محيط استراتژی دلخواه دارند. در اين فرآيند، هر عملي مفهوم خاص خود را داشته و نيز هر عمل نتيجة بالقوه ­اي را در بر دارد.
  4. طراحان استراتژیک  به طور طبیعی از تمامي علوم آگاهي ندارند، اما مي­ توانند داراي بينش وسيع و گسترده ـ‌ ديدگاهي روشن در مقابل اتفاقات محتمل و ديدگاهي گسترده در قبال نتايج و پيامدها ـ داشته باشند. اگر طراحان  به اندازة كافي  دارای آگاهي و بينش استراتژیک باشند،‌ مي­ توانند آينده را پيش بيني و استراتژیک موفقی را تنظيم نمايند.
  5. در صورتي كه در عمل، طراحان استراتژیک خود را ملزم به شناخت مسائل مبهم و همراه با عدم اطمينان و نيز بررسي مسائل گذشته و همچنين رخدادهاي كنوني و اتفاقات محتمل آينده نكنند، احتمالاً به تدوين استراتژی مشغول نمي ­باشند و تنها در حال برنامه‌ريزي اند و تحت نام استراتژی آن را به پيش مي­ برند. لذا، یک تمركز مناسب براي سياست و استراتژی آنست كه در محيط­ هاي استراتژیک تصمیمات روشن كننده ­اي را اتخاذ كنند تا بدين وسيله اثرات استراتژیک  مناسب و مطلوب در جهت منافع كشور ببار آورد. اين مهم با تبیین و بيان اهداف، روش­ ها و ابزار جهت ايجاد اثرات استراتژیک مورد نظر تحقق مي­ پذيرد.
  6. تدوين سياست و استراتژی نه سهل و آسان است و نه مشكل. بنابراین مطالبي كه نقل می شود نبايد چنين چيزي را منتقل كند. باید توجه داشته باشیم تفكر استراتژیک  از یک سو مشكل است چون با ويژگي­هايي از قبيل پيچيده بودن و غیر پيش بيني بودن در محيط استراتژیک  روبرو بوده که می تواند پيامد و نتيجه آن تفكر تسهيل مسائلي از قبيل ناپايداري، عدم اطمينان،‌ پيچيدگي و ابهام را در بر داشته باشد كه در ترجماني منطقي خود را به صورت اهداف، روش­ها و ابزار  نمايان مي­ سازد و از سوی  دیگر  سهل و آسان است که برنامه‌ريزان بدین طریق مي­ توانند با اطمينان و قابليت بيشتر، پيش‌بيني های خود را براي خروجي استراتژی بوجود آورند. باید توجه نمود اين تفكر، برنامه ­ريزي را محصور و محدود مي­ كند، اما لزوماً به معني محدود كردن برنامه ريز نيست. همچنين در اين باره هيچ چيز نبايد اين مطلب را به ذهن بياورد كه استراتژی، موردي مبهم و غير واقعي است. پيچيدگي و ابهام موجود در استراتژی بايد بدون از دست دادن مفاهيم تعاملات تكميلي كه توسط محيط استراتژیک به وجود مي­ آيد، كاهش يافته و از بين برود.
  7. استراتژی به دنبال دقت و وضوح در توسعه و شكل­دهي اهداف و مفاهيم است اما اين مهم را در شرايطي كه همگام و مناسب با سطوح استراتژیک  است‌ به انجام مي‌رساند. منطق استراتژی نيازمند آن است كه اين مسائل به نحوي صورت پذيرد كه قابليت انعطاف و سازگاري داشته باشند، لذا اين مطلب لزوماً به ابداعات و ابتكارات در سطوح فرعي استراتژیک  منحصر نمي­ شود. این نيازمندي باعث تقويت لزوم شفافيت تفكرات و عقايد و كلام مي­ شود كه نتايج آن در اهداف و مسير استراتژیک  مشخص و نمايان است.
  8. موفقيت­ هاي نسبي كه حاصل مي‌شود، محصول و نتيجه يك سياست و استراتژی مناسب است كه آنها خود وابسته به يك سري اهداف، واقعیت هایی در گذشته، وقایع حال حاضر، حقايقی درآينده، ريسك، هزينه­ها و نيز مخالفان و موافقان است. تفكر استراتژیک  بايد از لحاظ بيان بسيار دقيق و شفاف باشد ولي از لحاظ پيش­ بيني­ هاي خود نبايد پيش­ گويانه عمل كند. از آن جا كه محيط استراتژیک محيطي پويا و تغيير پذير است هر چه پيش مي­ رويم، آينده تغيير نمي ­كند. منافع اصلي در طول زمان ثابت باقي مي­ مانند، اما حالات آن در شرايط استراتژیک خاص در طول زمان و شرايط مختلف‌ تغيير مي­ كند.
  9. زماني كه استراتژی به اجرا در آمد، سياست و استراتژی توسط تعريف خود، در شرايط اساسي و چشم اندازهايي كه آن را ايجاد مي­ كند، تغيير به وجود مي­ آورد و اين تغيير در برخي قسمت­ ها همراه با ريسك خطر است و اين تنها در صورتي است كه بحث شانس و آزادي انتخاب بازيگران ديگر در ميان باشد. لذا، سياست و استراتژی نمي­ تواند به طور نسبي و برخلاف اهداف و تأثيرات استراتژیک  كه آنها در پي ايجاد آن هستند اندازه­ گيري شود و تضمين كننده آينده باشد. نتیجه محيط استراتژیک آينده همواره از مجموع اجزاي سياست­ ها و راهبردهاي به كار رفته‌ متفاوت است.
  10. نظرية استراتژیک به انديشمندان علوم استراتژیک  مي­ آموزد كه در ارتباط با قدرت و استراتژی “چطور تفكر كنند” و نه آن كه “به چه فكر كنند”. اين نظريات فكر افراد را مي­ پروراند و به تفكرات آنها براي محيط­ هايي كه به عنوان يك سياست گذار، رهبر عالي، طراح استراتژیک  و يا ديگر انديشمندان علوم استراتژیک  با آن روبرو هستند، نظم مي­ دهد كه باعث مي­شود بتوانند در پيشبرد اهداف ملي موفق شوند.
  11. سياست­مداران و خبرگان همچون نظاميان آمادگي آن را دارند كه قدرت و استراتژی را جهت موقعيت زماني و مكاني خاص خود تدوين كرده و آن را ارزيابي و اجرا كنند. قدرت و استراتژی در عمل نسبت به نظريه در تدوين و اصطلاحات و واژگان شفافيت كمتري دارد.
  12. “برنامه‌ريزي استراتژیک” يا مواردي همچون “برچسب استراتژیک زدن”مواردي عادي و پيش پا افتاده هستند و اغلب طرفداران متعصب خط­ مشي­ هاي گوناگون اين اصطلاحات را انتخاب مي­ كنند تا بدين وسيله براي خود اعتبار كسب كنند و خود را در معرض ديد قرار دهند. انسان­ هاي متفكر نبايد به واسطة اين تدابير، آشفته يا غافل شوند بلكه بايد بر تفكر استراتژیک  مناسب تمركز كنند. همچنين نبايد قدرت، استراتژی و برنامه‌ريزي و نقش و اعتبار هر يك از آنها با يكديگر اشتباه شوند. در اين راه سياست­مداران، خبرگان يا علاقه­ مندان به مشاركت در بحث­ هاي استراتژیک  و نظريه پردازان در رابطه با تدوين، ارزيابي و اجراي قدرت و استراتژی همواره به منطق استراتژیک و نظرات آن و پيشنهاداتي كه تضمين كنندة رسيدن به اهداف و خواسته­  نهايي است،‌ وفادار هستند.

نتیجه گیری:

تدوين قدرت و استراتژی براي حوزه­هايي كه در آن شرايط حساس است ، براي استفاده ­های شخصی مناسب نيست. منتقدین و عیب­جویان در کمین آن هستند که ایراد و اشکال یا محدودیتی در استراتژی یا قدرت بیابند و آن را نمایان سازند. حتی در وضعیت­ هایی که موفقیت نیز حاصل شده است این امکان وجود دارد که توسط صاحب ­نظران خبره با طرح سؤالاتی از قبیل: نقش قدرت و استراتژی چیست؟ روش­ های آن به چه صورت است؟ یا اعتبار آن تا چه زمانی است؟ باب انتقاد بگشایند. آن چنانکه قدرت در یک فرآیند انتخاباتی مورد تأييد قرار می­ گیرد یا نفي می­ شود، استراتژی نیز توسط منطق داخلی خود و کیفیت نتایج خود مورد ارزیابی واقع می­ گردد. به علاوه، استراتژی و سیاست هر دو نتایج استراتژیک را توسط تأثیرات با نظم چندگانه در طول زمان ایجاد می­ کنند.

تقابل یا همراهی قدرت و استراتژی همواره نقطه­ای برای مشاجره و بحث جوامعی است که بر زمان تأکید داشته و ارزش را به نتایج آنی می­ دهند و صبر کافی برای “دیدگاه بلند مدت” در آن ها وجود ندارد. در این جوامع، به دلیل نقش در نظر گرفته شده برای راهبرد پردازان و خبرگان امنیت ملی، اینان در زمان خود تحقیر شده و مورد بی­ مهری و کم توجهی قرار می­ گیرند. علی رغم این شرایط همیشه، فعالیت در حوزه  امنیت ملی و استراتژی، فضایی مناسب  برای افراد باهوش، طالبان علم، خبرگان متعهد و دلسوز و افراد تأثیر ناپذیر و مقاوم فراهم می کند. این افراد با آمادگی کامل؛ خواهان آن هستند که با توجه به اتفاقات گذشته، تصمیم­ گیری­ ها و قضاوت­ ها در راستای دستیابی به موفقیت در آینده باشد.

 

 

                                                                                                                                                                                                                                              دکتر حسین عصاریان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.