مديريت سرمايه فكري و رابطه آن با توليد ملي
دکتر سعید پور علی استاد دانشگاه طی یادداشتی به موضوع مدیریت سرمایه فکری و رابطه آن با تولید ملی می پردازد.
18 می 2019 15:53
مديريت سرمايه فكري
در جهان صنعتی امروز، به تولید به عنوان یک سلاح رقابتی نگریسته می شود و سازمان های تولیدی در محیطی قرار گرفته اند که از ویژگی های آن می توان به افزایش فشارهای رقابتی، تنوع در محصولات، تغییر در انتظارات اجتماعی و افزایش سطح توقع مشتریان اشاره کرد.
توليد ملي به معناي تقويت اقتصاد ملي به منظور سامان بخشیدن به نقدينگي و سرمايههاي سرگردان و ایجاد اشتغال و کاهش ميزان معتنابهي آسيبهاي اخلاقي در جامعه با هدف رشد رفاه فردی است. از بعد سياسي نيز، توليد ملي به رشد اقتصادي کمک کرده تا از اين رهگذر بتوانيم با تحريمهاي گوناگون دشمنان مقابله کنيم. آنچه كه موجب موفقيت تجارت و صنعت مي شود، دانش بشر است. اين دارايي نامشهود به عنوان سرمايه فكري[1] شناخته مي شود و گسترش سرمايه فكري، حوزه حياتي ايجاد منفعت است.
محيط كسب و كار مبتني بر دانش، نيازمند رويكردي است كه دارايي هاي نامشهود جديد سازماني مثل دانش و شايستگي هاي منابع انساني، نوآوري، روابط با مشتري، فرهنگ سازماني، نظام ها، ساختار سازماني و غيره را در بر گيرد. در اين ميان، نظريه سرمايه فكري توجه روزافزون محققان دانشگاهي و دست اندركاران سازماني را به خود جلب كرده است. با توجه به فرمايشات مقام معظم رهبري بايد همنوايي دقيقي بين اين سياست ها برقرار باشد که در وهله اول، توسعه توليدات ملي را به همراه داشته باشد و از سوي ديگر به بهبود اشتغال و تقويت سرمايه گذاري منجر گردد.
همچنين، در ادبيات سرمايۀ فكري موضوع رابطه سرمايۀ فكري با عملكرد كسب و كار بررسي و مطالعه شده است درك و بهرهبرداري از منابع ناملموس حياتي در سازمانها به حفظ و كسب مزيت رقابتي كمك ميكند.
امروزه، پايه هاي اقتصاد كشورهاي پيشرفته بر اقتصاد دانش بنيان [2]بنا شده است. معنا و مصاديق ثروت تغيير كرده است، اكنون ايده هاي جديد، روش هاي نو و دانش جديد، خود «ثروت» هستند كه اين داراييها به دارايي هاي فكري» مشهورند. اين داراييها به قدري اهميت دارند كه گاهي اوقات تا 80 درصد دارايي شركت هاي معظم و جهاني را تشكيل مي دهند.
مديريت سرمايه فكري
رابطه سرمایه فکری[3] با تولید ملی
اساس ، آنچه گفته شد وجود « سرمایه فكري» براي توليدكننده و سرمايه گذار بسيار مهم و حياتي است لذا از اين رو انتظار مي رود: توليدكنندگان در كنار مديريت ساير دارايي هاي خود (از جمله سرمايه و تجهيزات) به «دارايي فكري» خود نيز توجه داشته باشد و براي آن مديريت منسجمي (شناسايي دارايي هاي فكري، حمايت و ثبت دارايي هاي فكري و بهره برداري از آنها) پياده سازي نمايد.
کشور ما نيز با توجه به ضرورت خودکفايي در توليدات کشاورزي و صنعتي، کاهش وابستگي به درآمدهاي نفتي، با ترکيب سني جمعيت، وجود نرخ بيکاري به نسبت بالا، کم کاري و بيکاري پنهان، استفاده نامناسب از ظرفيتها و بهرهوري نامناسب و ضعف زيرساختها و موارد ديگر، روبرو است و از انجا که توجه و تأكيد به آرمان توليد ملي، حمايت از کار و سرمايه ايراني در همه سطوح، زمينهساز سرمایه فکری، به عنوان يک ضرورت اجتنابناپذير، بايد بيش از گذشته مورد توجه قرار گيرد به نظر ميرسد مهمترين و بهترين برداشت از توليد ملي، توجه به مفهوم سرمایه فکری برای توليد رقابتي براي بازارهاي داخلي و خارجي است. اين مفهوم چارچوبهاي نظري، حقوقي و نهادي اقتصاد را مورد رعايت قرار ميدهد. در صورت عملیاتی كردن اين نگرش، اقتصاد داخلی در درازمدت توانمند خواهد شد. رویکرد سرمایه فکری در اکثر کشورهاي توسعهيافته و در حال توسعه به منظور توسعه اقتصادي خود، بر تمرکز توليدات کيفي، توسعه نوآوري، خلاقيت و کارآفريني بوده و هزینه ای است که یک کشور برای حفظ جایگاه رقابتی خود می پردازد. لذا در این میان سازمان های کشورمان نیز برای همسویی با سایر سازمان ها و افزایش توان رقابتی، در عرصه های داخلی و جهانی نیازمند مدیریت دانش و استفاده از سرمایه های فکری سازمان خود هستند. بخصوص با عضویت ناظر کشورمان در سازمان تجارت جهانی از سال 1384 و افزایش رقابت در اقتصاد داخلی و همچنین تمایل برای به پیوستن به این سازمان بین المللی، لزوم نگرش سازمان ها به مدیریت دانش و سرمایه فکری بیش از پیش احساس می شود.
از آن جایی که در عصر فرا رقابتی سازمان ها با محیطی روبرو هستیم که مشخصه آن افزایش پیچیدگی و جهانی شدن و پویایی است لذا سازمان ها برای استمرار و استقرار خود با چالش های نوینی مواجه است که برون رفت از این چالش ها مستلزم توجه بیشتر به توسعه و تقویت مهارت ها و توانایی های درونی است که این کار از طریق مبانی دانش سازمانی و سرمایه فکری صورت می گیرد و سازمان ها از آنها برای رسیدن به عملکرد بهتر در دنیای کسب و کار استفاده می کنند. دانش و سرمایه فکری بعنوان استراتژی های پایدار برای حصول و نگهداری مزیت رقابتی سازمان ها تشخیص داده شده و لازمه رقابت در دنیای تولید کنونی بهره گیری از تمام فنون، ابزارها و ایده های جدید ناب است.
در نیمه دوم قرن بیستم، تولید کنندگان جهان با رقبایی جدید مواجه شدند که با نیمی از سرمایه و امکانات لازم، محصولات را با کیفیتی بهتر، تنوعی بیشتر و با قیمتی پایین تر به بازارجهانی عرضه می کردند. یکی از این تکنیک های جدید سرمایه فکری است. از همین رو به نظر می رسد دانستن تحولات صورت گرفته در بخش های تولیدی جوامع پیشرفته می تواند در تعیین و شناخت بهتر مسیری که سازمان های تولیدی و صنعتی کشور برای ارتقای توان رقابتی خود باید طی کنند موثر واقع شود.
سرمايۀ فكري فراهمكنندة يك پايگاه منابع جديد است كه از طريق آن، سازمان ميتواند به رقابت بپردازد. «بنتيس» معتقد است سرمايۀ فكري عبارت است از تلاش براي استفاده مؤثر از دانش (محصول نهايي) در مقابل اطلاعات (ماده خام). سرمايۀ فكري، اصطلاحي براي تركيب دارايي ناملموس بازار، دارايي فكري، دارايي انساني و دارايي زيرساختاري است كه سازمان را براي انجام فعاليت هايش توانمند ميسازد.
«استوارت» (1997) معتقد است سرمايۀ فكري شامل دانش، اطلاعات، دارايي فكري و تجربه است كه ميتواند براي ثروتآفريني مورد استفاده واقع شود. سرمايۀ فكري، توانايي ذهني جمعي يا دانش كليدي به صورت يك مجموعه است.
بر اين اساس، براي دستيابي به پيشرفت هاي سريع علمي كشور و رسيدن به قدرت برتر منطقه (بويژه از لحاظ علمي) همافزايي در تحقيقات و فعاليت هاي دانشگاهي و كم كردن شكاف علمي با كشورهاي پيشرفته، و توجه به مديريت دانش و مديريت سرمايۀ فكري راه چاره در کوتاه مدت خواهد بود. در صورت ايجاد چنين رويكردي ميتوان از تمامي منابع به طور مستمر و بهينه در جهت دستيابي به هدف هاي مورد نظر استفاده نمود و از دوبارهكاري ها و پرداختن به كارهاي موازي جلوگيري كرد.
دارایی های فکری دارایی های غیر رقابتی هستند. برخلاف دارایی های فیزیکی که فقط می تواند برای انجام یک کار خاص در یک زمان خاص مورد استفاده قرار بگیرند. دارایی های فکری را می توان به طور همزمان برای چند امر خاص به کار گرفت. این توانایی یکی از مهم ترین معیارهای برتری دارایی های فکری بر دارایی های فیزیکی است. سرمایه انسانی و سرمایه رابطه ای، قابلیت تبدیل شدن به مالکیت شخصی را ندارند. بلکه باید بین کارکنان و مشتریان و تامین کنندگان مشترک باشند. بنابراین، رشد این نوع از دارایی ها نیاز به مراقبت و توجه جدی دارد.
در واقع اگر تا سالهای قبل، سرمایهی فکری و سنجش آن، تنها موضوعی تحقیقاتی و محدود به کشورهای توسعه یافته بوده، امروزه عرصهی رقابت جهانی، سرمایهی فکری را به عنصری جهانی برای رقابت تبدیل نموده است. بهطوریکه سازمانهای بینالمللی ضمن تلاش برای طرح چارچوبهای جهانی مدیریت سرمایهی فکری برای کشورها، میزان رشد و توسعهی این سرمایه را بهعنوان شاخصی از توسعهیافتگی کشورها در نظر میگیرند. لذا پایش، مدیریت و سنجش سرمایهی فکری چه در سطح کلان و ملی آن، و چه در سطح سازمانی آن ضرورتی غیرقابل انکار است.
بنابراین بایستی «مدیریت و سنجش سرمایهی فکری» را بهعنوان ضرورتی درون سازمانی با اهمیت زیاد برخوردار بدانیم زیرا بررسیها نشان میدهد؛ ضعف «مدیریت و سنجش سرمایهی فکری» منجر به از دستدادن پنجاه و گاه هفتاد درصدِ پتانسیل حقیقی ارزش شرکتها گردیده است. از این رو دور از ذهن نخواهد بود که در سالهای آینده تهیهی اظهارنامهی(صورت) سرمایهی فکری شرکتها بهعنوان ضرورتی برای پذیرش و رقابت در بازارهای بینالمللی و بهعنوان پیششرطی برای سرمایهگذاری بهحساب آید.
روزگاری تنها داشتن داراییهای فیزیکی، و بعدترها کارکنانی حرفهای و سپس بهرهمندی از فنآوریهای نوین و روزآمد بهعنوان ملاکی برای ارزش شرکتها به حساب میآمد. اما امروزه به وضوح میتوان گفت که داراییهای فیزیکی مستهلک میشوند، کارکنان حرفهای سازمانها را ترک میکنند و فن آوریها همواره نسبت به فن آوری آینده ناکارآمدتر و عقب مانده بهحساب میآیند. از اینرو، هنر مدیریت و سنجش سرمایهی فکری، همان هنر توسعهی داراییهای نامشهود و فکری غیر قابل استهلاک و پر ارزشتر از طریق توسعهی ظرفیت ارزشافزایی داراییهای مالی فیزیکی، انتقال قابلیتها و دانش کارکنان حرفهای و تبدیل آن به دانش سازمانی و داراییهای تحت مالکیت فکری سازمان و ایجاد فن آوریهای درونزا یا توسعهی قابلیتهای بهکارگیری فن آوریهای خریداریشده و روزآمدسازی درونی آنها است. در نهایت ایجاد ارزشافزودهی بیشتر و پایدارتر برای سازمان و ذینفعان آن و ترغیب سرمایهگذاران به سرمایهگذاری در سازمان و بهبود اعتماد و اطمینان بازارهای مالی و سرمایهای است.
بدین ترتیب ملاحظه می شود که جوامع دانشمحور در حال شکل گیری و تکوین هستند و هژمونی این جوامع غیرقابل انکار و قطعی است. از اینرو تحول بهسوی اقتصاد دانشپایه تاثیرات بسیار گستردهتری را در پی خواهد داشت. به همین سبب، ارزش بازاری شرکت، بیش از پیش معطوف به سرمايهی فکري آن است و همانگونه که کارآفرینان و مديران ارشد اجرايي به داراييهاي فيزيکي توجه ميکنند، بايستی به مديريت داراییهای نامشهود و سرمایهی فکري بهعنوان یک ضرورت توجه کنند.
مديريت سرمايه فكري
پی نوشت:
- قليچلي، بهروز ،مشبكي، اصغر؛ (1386)؛ «مزيت رقابتي: تبيين نقش سرمايۀ فكري و سرمايه اجتماعي (مطالعه موردي دو شركت علم خواه حسن، جواد شجاع، (1390)«راهنمای مدیریت مالکیت فکری برای کسب و کارهای دانش بنیان»، انتشارات موسسه داراییهای فکری و فناوری مدرس، چاپ دوم،
- خودروساز ايراني)»، فصلنامه مدرس علوم انساني، دوره 11، شماره 13، صص 233-291.
- مجتهدزاده، ويدا؛ سيد حسن علوي طبري، و مهرناز مهديزاده (1389)؛ «رابطه سرمايۀ فكري (انساني، مشتري و ساختاري) و عملكرد صنعت بيمه (از ديدگاه مديران)»، مجله بررسيهاي حسابداري و حسابرسي، دوره 17، شماره 60، صص 109-119.
– Bontis, N., Keow, W, C, C. and Richardson, S. (2000), Intellectual capital and Business performance in Malaysian Industries, Journal of Intellectual capital, Vol. 1 No. 1, pp. 85-100.
– Bontis, N. (1996), There’s a price on your head: managing intellectual capital strate gically, Business Quarterly, Summer, pp. 40-47.
– Bontis, N. (1998), Intellectual capital: an exploratory study that develops measures and Models, Management Decision, Vol. 36 No.2, pp. 63-76.
– Bontis,N., Dargonetti,N, C., Jacobsen, K. and Roos ,G.(1999), The knowledge toolbox: A review of the tools available to measure and manage intangible resource, European Management Journal , Vol. 17 No.4 ,pp.391-402.
– Brooking, A. (1996), Intellectual Capital, Core Assets for the Third Millenium Enternational Thomson Business Press, London.
– Brooking, A. And Motta, E. (1996), “A taxonomy of intellectual capital and a methology for auditing it”, 17th Annual National Business Conference, McMaster University, Hamilton, Ontario, January 24-26.
[1]– سرمایه فکری یک نوع دارایی است که توان بنگاه اقتصادی را برای ایجاد ثروت اندازه گیری می کند. سرمایه فکری شامل سرمایه انسانی، سرمایه ساختاری و سرمایه رابطه ای است. (علی سالاری – www.linkedin.com/pulse/intellectual-capital)
[2]– اقتصاد دانش بنیان اقتصادی است که کاربرد دانش و اطلاعات در آن اهمیت بالایی داشته و تولید و توزیع، مبتنی بر آن شکل گرفته و سرمایه گذاری در صنایع با محوریت دانش مورد توجه خاصی قرار دارد. سرمایه گذاری در دانش نیز عبارت است از مجموع هزینه های انجام شده در واحدهای تحقیق، توسعه و هر هزینه ای که بابت فعالیت های ارتقای دانش انجام گیرد. (بهمن ابراهیمی حسین زاده – www.dr-bahmanebrahimi.ir)
[3] Intellectual Capital
#تخریب_خلاق
کومونیسم به روایت استالین تا برژنف
کلکسیونی از تکنیک های انگیزش-پاداش
را در حلقه های بسته قدرت
آزمون کرد
نتیجه خیره کننده بود
سلاح های استثنایی…
و فاجعه بهره وری
مدیریت نوآوری
دو بایسته دیوانی دارد
احترام به انباشت سرمایه
گسترش نهادهایفراگیر اقتصاد
که این دو بایسته
یک ملزوم از قدرت دارد
قدرت توزیع شده
میخوانیم اش تجارت به مثابه دموکراسی
هر چند به طور معکوس
به روایت سرمایه داری
هم اگر فرادستان حلقه های
تجدید قدرت را تنگ نمایند
انتظار دوری نیست تبلور بهره کشی نواورانه