">

سیاسی و روابط بین الملل

مبانی اعتقادی و خاستگاه جغرافیایی جریان سلفی – تکفیری

 اندیشه  سلفی و تکفیری بر  گرفته از  نظرا افراطی برخی اندیشمندان مذهبی  قرون هفتم  شکل  گرفته و به مرور زمان از شرق آسیا تا غرب  افریقا به پایگاه های  اجتماعی و مذهبی و سیاسی دست یافته است.  این یادداشت درآمدی بر مبانی  عقیدتی  و خاستگاه  جغرافیایی اندیشه سلفی  و تکفیری  می باشد.

10 آوریل 2017 07:08

 

مقدمه:

خاستگاه گروه های سلفی و تکفیری را باید در اندیشه های افراطی برخی از اندیشمندان مذهبی اهل سنت در خاور میانه و در قرن هفتم هجری و تلاش های که جهت ترویج این اندیشه ها در قرن 12 هجری به عمل آمده است، جستجو کرد . در قرون  بعدی دامنه و گسترش این اندیشه منحصر به خاور میانه نشد و با گذشت ایام از شرق دور تا شمال افریقا را در نوردید و آثار و تبعات خود را در اروپای متمدن قرن بیستم و آمریکای شمالی و جنوبی هم نشان داد .

مطلب پیش رو، به صورت خلاصه به مبانی  اعتقادی  و خاستگاه  جغرافیایی جریان سلفی  تکفیری پرداخته و دامنۀ فعالیت این گروه ها را در حوزه منطقه ای و بین الملل تبیین می کند. خاستگاه  سلفیان در قرون گذشته و عهد معاصر

سلفیه و سلفی‌گری نتیجه اختلافات درون مذهبی اهل سنت و احیاء تفکر و اندیشه‌های ابن تیمیه و حاصل تلاش‌های محمدبن عبدالوهاب است. تبلیغ و ترویج تفکر ابن تیمیه و اندیشه‌های سلفی‌گری از قرن 12 به بعد در چند محور تمرکز و گسترش یافت. در مدینه با تلاش‌های محمدبن عبدالوهاب، مکتب وهابیت، در شبه‌قاره هند با اندیشه شاه ولی‌الله دهلوی،  مکتب دیوبندیه، و در یمن با محوریت ابن الامیر صنعانی  مکتب زیدیه شکل گرفت. برای مقابله با نظرات و آرای ابن تیمیه و محمدابن عبدالوهاب و مبلغان و مروجان این اندیشه بویژه شاه ولی‌الله، مکتب «بریلوی» توسط احمدرضا بریلوی  در چارچوب فقه حنفی و با گفتمان کلامی و فقهی منعطف و متفاوت با دیوبندیه در هند پایه‌گذاری شد.

تفکر سلفیه در شمال آفریقا توسط محمدرشید رضا گسترش یافت. حسن‌البنا تحت تاثیر افکار ابن تیمیه و رشید رضا، سازمان اخوان المسلمین را تأسیس کرد. و تفکر سلفی غیرتکفیری (سیاسی، جهادی، تبلیغی) و نوعی تفکر چپ و ناسیونالیسم عربی در جهان اسلام بوجود آورد. با روی‌کار آمدن جمال عبدالناصر در مصر، قذافی در لیبی، حافظ اسد در سوریه، عبدالله در اردن، صدام در عراق، این تفکر در دوران دو قطبی جهان (سوسیالیسم، کاپیتالیسم) شرایطی را در جهان اسلام برای اردوگاه وهابیت (عربستان سعودی) با همکاری آمریکا و غرب پدید آورد که اندیشه‌های وهابیت در برخی مناطق وکشورهای اسلامی ترویج، آموزش و گسترش یابد.

جمعیت اهل سنت در کشور‌های پاکستان، هند، بنگلادش، آسیای مرکزی، چین و روسیه پیرو فرقه وهابیت نیستند و پیرو مکتب‌های دیوبندی و بریلوی‌اند. شناخت وهابيت و این مکاتب، تمایزها، تفاوت‌ها و مشترکات آنها موجب خواهد شد که واقعیت مقاومت اسلامی (اهل سنت) علیه آمریکا و اسرائیل به درستی درک شود و همسان با جریان سلفی وهابي و تکفیری تلقی نشود. پس لازم است بین جریان دیوبندی و وهابی(القاعده‌ساز) تفاوت قائل شد. اکثریت اهل سنت از تفکر معتدل و ضدتکفیر دیوبندیه پیروی می‌کنند و فقط طیفی از پیروان این مکتب، افراطی و تکفیری هستند که گروه‌های طالبان، جماعت تبلیغ، سپاه صحابه و… در این دسته قرار دارند.

درآمیخته شدن تفکر سلفیه سنتی، تبلیغی، اصلاحی با اندیشه‌های ابن تیمیه، ابن القیم، و ابن وهاب و زمینه‌ها و عوامل داخلی در برخی کشورهای منطقه و فرامنطقه و پشتیبانی مادی و معنوی برخی کشورهای منطقه و سرویس‌های اطلاعاتی بازیگران فعال، منشاء پیدایش و تکثیر گروهای تکفیری سلفی معاصر شده است.

در بسیاری از گفته‌ها و نوشته‌ها، ‌گاه از سلفی‌گری تکفیری، به سلفی جهادی یاد می‌شود که باید بین این دو مفهوم تفکیک قائل شد. سلفی‌گری جهادی به گونه‌ای ریشه در اندیشه‌های سید قطب دارد که دشمن خود را کشورهای غربی و دولت‌های دست‌نشانده آنان می‌داند و لبه تیز دشمنی جریان یاد شده ‌به سوی آمریکا، اسرائیل، انگلیس و کشورهایی مانند آن بوده است. در اندیشه سید قطب، هیچ‌گاه آماج مبارزه، برضد جهان اسلام نبود. حال آن که، هدف سلفی‌گری تکفیری، دشمنی با سایر مذاهب و تشدید فرقه‌گرایی است. از جمله سلفی‌‌های تکفیری با توجه به قرائتی که از دو محور ایمان و کفر / توحید و شرک دارند، همه شیعیان را کافر می‌شمارند. این موضوع در اندیشه سلفی‌گری جهادی دیده نمی‌شود. سلفی‌گری تکفیری از درون القاعده شکل گرفت و در داعش تکامل یافت.

ظاهرگرایی سلفی‌گری تکفیری باعث می‌شود تا عبادت را تنها به خضوع و خشوع معنا کنند و همانند خوارج کسی را که مرتکب گناه کبیره می‌شود، خارج از اسلام بدانند. همین رویکرد در اندیشه‌های سیاسی آنان نیز تسری می‌یابد. به این معنا که قائل به مرجعیت «سلف» در همه مسائل سیاسی و اعتقادی هستند و می‌گویند که خلافت باید به شکل نخستین خود ایجاد شود. طالبان، القاعده، جبهه النصره و داعش را می‌توان شاخص‌ترین گروه‌های اصلی این نوع اندیشه نام برد.

گروه های‌ پیرامون القاعده و نیز گروه های مانند طالبان افغانستان، طالبان پاکستان، لشکر طیبه، نهضت اسلامی ترکستان شرقی، ایغور‌های چین، نهضت اسلامی ازبکستان، سازمان جدایی‌طلب چچن، جماعت اسلامی مالزی، اندونزی، بنگلادش، گروه ابوسیاف در فیلیپین و ده‌ها سازمان کوچک‌تر در مبارزه و جهاد علیه آمریکا وحدت نظر و همگرایی دارند، اما هرکدام از این سازمان‌ها اهداف محلی خود (مانند استقلال‌طلبی مناطق قومی خود و یا اسلامی کردن کشور)، را نیز پیگیری می‌کنند. بخش عربی این جریان رادیکال، سلفی وهابی است و خاورمیانه و شمال آفریقا را پوشش می‌دهد و بخش دیوبندی آن در جنوب و شرق آسیا و آسیای مرکزی فعال شده‌اند. عملکرد گروه‌های یاد شده، و نیز اخوان المسلمین، جماعت تبلیغ، به نوعی زمینه را برای رشد تکفیری‌ها در منطقه فراهم کرد.

واقعیت دیگری که در عمق تاریخ جنوب آسیا ریشه دارد ، تلاش استعمار خارجی برای ایجاد انحراف در بخش رادیکال مقاومت اهل سنت است. این اندیشه پس از اشغال افغانستان، دوباره در چارچوب سنت جهادی از سوی ارتش پاکستان (و ژنرال ضیاءالحق) حیاتی دوباره یافت و با مکتب سلفی وهابی عربی در یک جبهه قرار گرفت. امروز تفکر القاعده‌ای و تفکر طالبانی برآیند همین پدیده هستند. القاعده خاستگاه عربی دارد و سلفی است. حال آن که طالبان و سازمان‌های همفکر دیوبندی بوده و منشأ شبه‌قاره‌ای دارند.

برپایه تفکر سلفی تکفیری و مبانی اندیشه سیاسی آن به طور طبیعی گروه‌هایی از این دست بزرگترین تهدیدات تروریستی و افراطی گری در حوزه  جهانی و بین‌الملل بشمار آمده و در حوزه منطقه ایی نیز  شاهد هستیم این نوع تفکر و گروه‌ها با وجود تنوع رویکردی، علی رغم تکثر قومیت های منطقه ایی توانسته اند بدلیل وجود بسترهای مذهبی در حوزه‌های خاورمیانه، شمال افریقا، پاکستان و افغانستان موقعیت نیرومندی پیدا کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.