">

سیاسی و روابط بین الملل

میزان موفقیت گفتمان دانشجویی در به ثمر رسیدن اهداف انقلاب و چشم انداز ها- 1

مقطع 16 آذر بهانه ایی شده است تا نشستی با موضوع دانشگاه و دانشجویان در سایت راهبرد ملی برگزار گردد و از مدعوین سئوالاتی در خصوص گفتمان دانشگاه و دانشجو در گذشته و حال پرسیده شود. گفتگو و مطالب ارائه شده توسط مدعوین در این نشست طی دو قسمت ارائه می گردد. قسمت اول دکتر علی احمد یحیوی استاد حقوق بین الملل ضمن ارائه مطالب خود به پرسش های این نشست پاسخ می دهند.

23 دسامبر 2017 13:51

چهارمین نشست سایت راهبرد ملی با محوریت «میزان موفقیت گفتمان دانشجویی در به ثمر رسیدن اهداف انقلاب و چشم اندازها» برگزار گردید .

مجید  بهمنی {دبیر سایت}:

با عنایت به تاکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر نقش و حضور دانشجو و دانشگاه در سیر تحولی و تکاملی انقلاب اسلامی این سئوال کلی مطرح است؛ از آنجا که دانشگاه و دانشجو از قبل از انقلاب اسلامی ؛ نقش پر رنگی در تحولات سیاسی ایران داشته است، آیا این نقش بعد از انقلاب اسلامی سیر صعودی دارد، یا نزولی بوده یا اینکه روندی ثابت و بدون تغییر را طی کرده و به عبارتی دیگر خنثی عمل کرده است؟

همانطور که اطلاع دارید ایران در میان کشورهای اسلامی بیشترین تعداد دانشگاه در نظام رتبه بندی لایدن در سال 2017 (ایسکا نیوز) و ٥ برابر کشورهای پیشرفته دنیا دانشگاه دارد. ایران ٢٦٤٠ دانشگاه ، چین ٢٤٨١ و هند ١٦٢٠ دانشگاه دایر کرده است.(ایسنا) آیا این رکورد کمی به موازات کیفیت آموزش عالی همراه بوده است؟ آیا می توان مدعی بود که بالاترین سطح آموزش عالی هم متعلق به ایران است؟ چرا کشوری که بیشترین سهم تولید دانشجو در دنیا را دارد بایستی طبق آمارها 36 درصد از بیکارانش از فارغ التحصیلان دانشگاهی باشند.

آخرین آمارها که توسط ایسپا صورت گرفته نشان می دهد فقط 21 درصد از دانشجویان معتقد به تاثیرگذاری مثبت و حداکثری بر محیط اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی بوده و فقط 41 درصدر از دانشجویان به دنبال احقاق حقوق مظلومان و مستضعفان و کاهش فقر و محرومیت و بی عدالتی هستند و این درحالی است که 52 در صد از دانشجویان پیگیر گسترش ازادی های سیاسی و دفاع از حقوق اقلیت های سیاسی در چارچوب قانون اساسی گشته و 61 درصد به حفظ ارزش ها و حدود الهی و دفاع از ان اهتمام دارند.

مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) چون دانشجویان را گفتمان ساز می دانند، اعتقاد دارند دانشجو قادر بر ساختن فضای فکری جامعه هست، پس قادر به تصمیم سازی خواهد بود. از این رو برای اینکه تصمیمات کشور جنبه انقلابی و آرمانی داشته باشد معتقد بر غلبه دادن گفتمان انقلاب در دانشگاه ها هستند.

ایشان از یکسو دانشجو را آرمان خواه، پیگیری آرمان ها، و تکرار و فشار بر آنها می خواهند و از سوی دیگر وظیفه حاکمیت و جامعه را تربیت دانشجویان صبور، قانع، مایل به کار ، اهل کار جمعی، اهل اغماض ، اهل تغلیب بر احساس، اهل انصاف، اهل وجدان کاری می دانند.

این نشست با محوریت «میزان موفقیت گفتمان دانشجویی در به ثمر رسیدن اهداف انقلاب و چشم اندازها» با طرح سئوالات زیر بدنبال کنکاش در این موضوع خواهد بود.

1- دگرگونی های گفتمانی در جریان دانشجویی پس از انقلاب تاکنون و نسبت آن با گفتمان مسلط نظام چگونه بوده است؟

2- تحلیل گفتمانی جریان دانشجویی در تحولات سیاسی، اجتماعی جامعه در دهه اخیر چیست؟

3- چالش‏های گفتمانی جریان دانشجویی (ناسازگاری، ناکامی و …) در تحولات چه بوده است؟

4- ابعاد، شاخص ها و رسالت گفتمانی امروز جریان دانشجویی کدام است؟

5- با توجه به تغییر نسل ها در دانشگاه تا چه میزان می توان چشم انداز روشنی از ادامه حضور اندیشه های ناب اسلامی و انقلابی در دانشگاه ها و در گفتمان دانشجویی در دهه‏های پیش‏رو ترسیم کرد؟

6- روش‏های پیشنهادی که می توان گفتمان انقلاب را در دانشگاه ها بجای سیاسی کاری جناح ها و طیف‏های مختلف سیاسی غلبه داد، کدام است؟ {بایدها و نبایدها{

 دکتر یحیوی :

برای اینکه بتوانم پاسخ درخوری به سئوالات شما بدهم در مقدمه ،درباره ويژه گي‏هاي دانشگاه و دانشجو، روند پیدایش و نقش گفتمان جنبش دانشجویی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی نکاتی را یاد آور می شوم و درادامه به سوالات شما پاسخ خواهم داد.

 

نهاد دانشگاه در ایران سابقه ی بيش از80 سال دارد. در سال 1313 دانشگاه تهران تاسیس شد و شکل گیری جریان دانشجویی 9 سال بعد در سال 1322 با شكل گيري انجمن اسلامي دانشجويان اتفاق افتاد و ادامه پیدا کرد تا پيروزي انقلاب و تا به امروز ادامه دارد .

نهاد دانشگاه و دانشجو ویژگی هایی دارد که باید آنها را بررسی کنیم :

1. دانشگاه یک نهاد مدرن است و برخواسته از سنت ها و تاریخ ایران نیست بلکه یک الگوی وارداتی است و پیچیدگی ها، اقتضاءات خودش را دارد. اگر دانشگاه را بخواهیم مطالعه کنیم باید به این پیچیدگی ها دقت کنیم، و توجه کنیم که الزامات علمی خودش را در حوزه ی مدیریت در حوزه ی ارتباطات و همه ی حوزه های دیگرش دارد.

2.دانشگاه یک نهاد کلان و داراي ابعاد گوناگونی است. ابعاد علمي، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی دارد و مهمترین کارکردش نخبه سازی و تربیت نخبه و مدیران آینده است.

3.سومین ویژگی دانشگاه تولید و توزیع تئوری های نو در سطح جامعه است و امروزه که مسئله ی جهانی شدن يا جهانی سازی مطرح است این کارکرد در جنبش دانشجویی یک برجستگی خاص نسبت به گذشته پیدا کرده است.

4.چهارم نهاد دانشگاه و همزمان دانشجو دارای اين ویژگی هستند که اصطلاحا به آن انرژیک و سینرژیک بودن می گویند. دانشجو و دانشگاه انرژیک است یعنی ظرفیت و توانایی اثر گذاری را دارد و سینرژیک است یعنی هم افزا بوده و می تواند به کمک و مدد جامعه بیاید.

در کنار نهاد دانشگاه، دانشجو نیز ویژگی هایی دارد:

1- دانشجو چون جوان و دارای انرژی بوده و خواستار اقدام و عمل و اجرا است و اتفاقا اگر به درستی به آن نگاه شود، مدیریت پذیر است و می تواند هم افزا باشد. دانشجو جوان است در کنار انرژیک بودن می تواند در واقع تحولاتی را ایجاد کند.

2-ویژگی بعدی دانشجو آرمان خواهی و عدالت طلبی دانشجو است همانگونه که مقام معظم رهبری بارها به این مسئله تاکید کرده و می خواهد که دانشجو آرمان خواه باشد و راضی نباشد به وضع موجود .

3- ویژه گی دیگر دانشجو عدالت طلبی است. یعنی هرچیزی را در جایگاه خودش می خواهد،

4- دیگرویژه گی دانشجو آزادی خواه و ضد دیکتاتوری است و به دنبال آزادی های اجتماعی و آزادی های سیاسی بوده و در ادامه ی آن این ویژگی را منحصر و محدود به حوزه دانشگاه نمی کند.

5- ویژگی دیگر دانشجو نقاد و اصلاح طلب بودن است ( آن اصلاح طلبی که یک جریان سیاسی را می گوید عرض نمی کنم) دانشجو به دنبال براندازی نیست، به دنبال روش های سخت افزاری نیست، دانشجو می خواهد رفورم را دنبال کند و رفورمیست است و در واقع نقاد است و راضی به وضع موجود نیست و همیشه نسبت به ایستا بودن و بي تحركي دغدغه دارد.

6- ششمین ویژگی دانشجو ، در جامعه پذیری سیاسی است که یک مقداری کاستی دارد، به روش بزرگان به روش مألوف احزاب یا خواسته های حکومت عمل نمی کند و گاهی اوقات به دلیل بی تجربگی و جوان بودن آشفته و سراسیمه عمل می کند.

7- هفتمین ویژگی دانشجو الگو گیری از گروه مرجع و اساتید در دانشگاه است، گروه دانشجويي یک مجموعه ی جوان کم تجربه ای است، دانشجو دوران دبیرستان که کاملا یک دوره ی عمومی بوده را طی کرده و دغدغه ی کنکور و آینده ی خودش را داشته و یک مرتبه وارد دانشگاه می شود و تحت تاثیر این گروه مرجع و اساتیدی که با تجربه هستند و سال ها در دانشگاه بودند، می دانند چه می خواهند به لحاظ علمی توانا هستند، به لحاظ سیاسی پخته هستند و تحت تاثیر اینها قرار می گيرد.

این ویژگی ها حداقلی بوده که عمومیت داشته و به عنوان مباحث پایه عرض شد.

 

تفاوت جریان دانشجویی با جنبش دانشجویی

نکته ديگري که باید عرض کنم این است که بین جریان دانشجویی با جنبش دانشجویی تفاوت است. تعریفی که از جنبش می توانم در اینجا ارائه دهم این است که جنبش: رفتار و کوشش جمعی برای پیشبرد هدف و منافع مشترک خارج از نهاد رسمی است، در حالی که جریان دانشجویی، فضای دانشگاه و دانشجو را در قالب تشکل می خواهد، در صورتی که دانشجو اساسا تشکل پذیر نیست. هر چند ما دانشجو را در ساختارها و تشکل هایی قرار می دهیم، اما من معتقدم که ما در کشور جنبش دانشجویی داريم؛ اگر چه این جنبش در یک مقطعی ضعیف شد، اما امروز مجددا جنبش دانشجویی در شکل دیگری در حال بروز و ظهور است.

اثر این جنبش باعث می شود که تغییر در ترکیب بندی های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بوجود بیاید و معمولاً به روش های راهبردی و تاکتیکی ظهور و بروز می کند.

پس دانشجو و دانشگاه یکسری ویژگی هایی دارد و با پذیرفته شدن مفهوم جنبش بودن حرکت دانشجویی، این جنبش یک عملکرد هایی دارد و یک گفتمان و عملكردها و تعاملاتی با جامعه دارد که اینها شیوه ی خاص خود را دارد که ما به لحاظ تاریخی به آن نگاه می کنیم.

فعالین سیاسی در جریان انقلاب، عناصری بودند که در دانشگاه یا مرتبط با جنبش دانشجویی بودند یا متاثر از جنبش دانشجویی و هدایت شده توسط نهاد دانشگاه و جنبش دانشجویان، از آنجا که این خصلت جنبشی فارغ و خارج از نهاد رسمی عمل می کند کماکان در قالب جنبش دانشجویی ماند؛ یعنی به صورت معترض، آرمان خواه، عدالت طلب و ضد ظلم و این خصلت در جریان انقلاب نهادینه و بطور جدی عملیاتی می شود تا اینکه جنبش دانشجویی از اقدامات خودش نتیجه می گیرد و انقلاب پیروز می شود، پس از انقلاب، جنبش دانشجویی موضعش فرق می کند؛ دیگر نمی تواند در جایگاه انتقادی بنشیند بنابراین در موضع جدیدی قرار می گیرد و باید خود در موضع اجرا و دفاع باشد.

این جنبش اولین اقدامی که می کند و از خصلت جنبشی بودن فاصله می گیرد و شکل جریانی به خود می گیرد اقدام به تسخیر لانه ی جاسوسی است و سپس جریان انقلاب فرهنگی که انجمن های اسلامی دانشجویی مجری انقلاب فرهنگی می شود. در آن مقطع دانشگاه ها تعطیل شده و برخورد با عناصر منحرف و تصفیه ی دانشگاه و….شروع می شود.

با این مقدمه اکنون می خواهم به گفتمان دانشجویی برسم، گفتمان دانشجویی از موضع اعتراضی و انتقادی قبل از انقلاب تبدیل شد به دفاع و حمایت از انقلاب و درواقع اساسا به تئوری پردازی در نظام و ارائه ی الگو و ارائه ی راهبرد برای هدایت و برون رفت از مشکلات انقلاب اسلامی که بعد از پیروزی با آن مواجهه شده بود.

از آنجا که جنبش دانشجویی اصولاً یک جریان پیشرو و اثر گذار است و صرفاً یک جریان اثر پذیر نیست؛ می آید و خودش در واقع تحولات را ایجاد و مدیریت کرده و اقدام و عمل می کند و جامعه هم حامیش می شود.

پس از پیروزی انقلاب بویژه حوادث و رخدادهای دهه 60 (تسخیر سفارت آمریکا، جنگ تحمیلی و…) جنبش دانشجویی در جریان همه ی این اتفاقات پیشرو و عنصر یک است، اگرچه نيروهاي نظامی؛ مثل سپاه، بسیج، کمیته یا جریانات دیگر مثل جهاد نقش بسزایی داشته اند، اما جنبش دانشجویی در همه ی این ماموریت های انقلاب دارای نقش اول و پیشرو در همه ی نهادها و سازمان ها بوده است. حتی جنبش دانشجویی در تاسیس سپاه، در تاسیس جهاد، در تاسیس کمیته  و در تاسیس بسیاری از نهاد های انقلابی نقش اول و اثر گذاری را دارد و لذا جنبش دانشجویی هم ایجاد کننده ی گفتمان انقلابی است، هم اثر پذیرفته از گفتمان امام در انقلاب اسلامی بود و هم آنچه را که در نهاد خودش و در مطالبات و خواسته های گذشته خودش از قبیل عدالت طلبی و آزادی خواهی، استقرار عدالت و آزادی در جامعه بود و سعی داشت آن را پیاده کند و دنبال مي كرد، پیگیری نمود. اجزای گفتمان دانشجویی از ابتدای شکل گیری تا جریان انقلاب در حال پیاده شدن است. جریان دانشجویی در سال های ابتدایی انقلاب در اضلاع مختلفی نمایان بودند. بعضی ها در دل مجاهدین خلق (منافقین)، بعضی ها در دل جنبش چپ قرار داشتند (چریک ها و توده ای ها) و بعضی ها هم در یک جریان مدافع انقلاب و امام و همراستا با تئوری مسلط نظام حرکت می کردند. اینان در تقابل با آن جریان (منافقین و چپی ها و ملی گراها) عمل می کند. اما اين جریان دانشجويي حامی انقلاب زمانی که به سال 65 می رسد؛ می بیند که آرمان هایش محقق نشده و… از همراهی با انقلاب کمی عقب می نشیند و دیگر در جایگاه آوانگارد نیست در رده های بعدی و پسینی قرار می گیرد و خودش را عقب می کشد و کسانی دیگر و نهادهای دیگر و جریانات دیگر و گفتمان های دیگر و روش های دیگری به شکل پیشرو و درواقع در ویترین انقلاب قرار می گیرد و مطالبات دانشجویی و ارزش های جنبش دانشجویی دیگر در ویترین انقلاب کمتر می شود.

آقای بهمنی : یعنی شما معتقد هستید از سال 65 به بعد گفتمان دانشجویی با گفتمان مسلط نظام به نحوی زاویه پیدا می کند؟

دکتر یحیوی: بله زاویه پیدا می کند، ولی عرض کردم بصورت تدریجی، که برمی گردد به تاسیس مجمع روحانیون و حرف هایی که آقای منتظری در آن مقطع می زد و گرایشی که جریان دانشجویی به انديشه آيت الله منتظری پیدا می کند.

جریان دانشجویی به اين معنا ساختارمند نيست، بلکه خارج از نهاد های رسمی است، بواسطه ی این که می خواهد آرمان خواهی بکند زیرا اساسا تشکل و نهاد اهداف محدودی دارد. اگر هم دفتر تحکیم در دهه 60 جریان دانشجویی را نمایندگی می کند، فقط نقش لیدر دارد، بدنه هست که به جریان دانشجویی هویت می‏دهد. حالا در آن زمان جریان سر داشت، دفتر تحکیم مثلا سر بود، امروز اغلب جریان های دانشجویی بی سر هستند .

بنابراین تا سال 65 جریان دانشجویی موجد انقلاب ، بلند گوی انقلاب ، ابزار انقلاب ، ابزار دست رهبران است .

نقش دانشجویان در تسخیر سفارت، نقش دانشجویان در جنگ، نقش دانشجویان در تاسیس نهاد های انقلابی، نقش دانشجویان در اقدامات و تصميمات و ساختار سازی برای نظام و انقلاب، اینها همه بحث هایی است که بايد جداگانه و در فرصت ديگري مورد بحث قرار گيرد .

تا سال 65 گفتمان جریان دانشجویی همان گفتمان مردم است. اما از سال 65 به بعد گفتمان آزادی خواهی که حاوی نقد است و معمولاً ساختار ناپذیری و هویت طلبی مستقل دارد، بر گفتمان عدالت طلبی و ضد استعماری و ضد استکباری گذشته خودش پیشی می گیرد، یعنی ما تا قبل از سال 65 را می گوییم؛ گفتمان برتری عدالت طلبی و ضد استکباری و از سال 65 به بعد گفتمان عدالت طلبی افول می کند نگاه ضد استعماری و استکباری محدود می شود و در یک مقطع از بین می رود و گفتمان آزادی طلبی، هویت خواه، نقاد بودن و ضد ساختار و ضد سیستم بودنش برتری پیدا می کند و رهبران این جریان نگاهشان از همراستایی با انقلاب به نقد انقلاب و به نقد نظام، به نقد اقدامات تغییر پیدا می کند،

جنبش دانشجویی که در آن مقطع دفتر تحکیم آن را نمایندگی می کرد به این نتیجه رسید که بسیاری از شعارها و مطالباتش که دنبال می کرد، امروز در جریان انقلاب رنگ باخته و لذا می خواهد که این را احیا کند. نجواهایی در جنبش دانشجویی ایجاد می شود که این فرآیند را یا نمی پذیرد یا انتقاد دارد.

با روی کار آمدن دولت سازندگی آقای هاشمی ، جنبش دانشجویی از نقد دولت شروع می کند، نقد سیاست های اقتصادی دولت آقای رفسنجانی، نقد مسائل فرهنگی تا به نقد موضوعات سیاسی می رسد. آنچه که پدید آورنده ی دوم خرداد بود نقدهای جنبش دانشجویی و جریان چپ آن روز بر ساختار و عملكرد دولت و نظام بود، نارسایی ها، ناکارآمدی های دولت و عدم توجه به شعارها و ارزش های انقلاب، رفاه طلبی، سیاست های تعدیل اقتصادی، عدم توجه به مستضعفین و محرومین و… . جریان دوم خرداد پدید آمد و دیگر جنبش دانشجویی در قامت یک حزب تمام عیار نه نماینده مطالبات عامه ی مردم، بلکه مطالبه گر بخشی از مطالبات مردم می شود. در واقع نمایندگی بخشی از جامعه می کند و برعکس دوره ی قبلی كه نماينده همه مردم است، در این دوره کاملا حزبی بوده و اصولی را که مطرح می کند؛ می گوید: توسعه ی سیاسی بر توسعه ی اقتصادی مقدم است و مجبور هست بیاید و کار اجرایی بکند. لذا وارد کار و اجراي برنامه می شود، در مجلس ششم جریان دانشجویی نماینده دارد و در قامت حزب و تشکل رسمی ظهور و بروز پیدا می کند و البته بخش های دیگر که می خواهند جانشین جنبش دانشجویی بشوند و رهبری و لیدری جنبش را در دست بگیرند مثل بسیج دانشجویی، جامعه ی اسلامی دانشجویی و.. موفق نیستند چون اصلا این ظرفیت و توان را ندارند .

پس آنچه که در یکی دو دهه ی اخیر در مسیر جریان های دانشجویی پیش آمده را نمی توانید نادیده بگیرید. 40 سال از ابتدای تاسیس تا دهه 70 را شما باید مورد توجه قرار دهید. جنبش دانشجویی در دوره ی انقلاب مجری می شود که آرمان هایش را پیاده کند بعد می بیند نمی شود در قالب حزب عمل می کند. ضرورت اجرا به جایی می رساند که بیاید وزیر یا وکیل بشود، بعد ناموفق شده و از نمایندگی مطالبات مردم عزل می شود.

سال 84 آقای احمدی نژاد به عنوان نماینده یک گفتمان اعتراضی به وضع موجود؛ به حاکمیت راه پيدا می کند. حاکمیتی که توسعه همزمان سیاسی و اقتصادی ره آوردی را برایش نداشته، لذا جنبش گرسنگان یا مطالبات اقتصادی یا جنبش قابلمه به دستان می آیند و در واقع فضای سیاسی را بدست می گیرند. آقای احمدی نژاد در خیالات خودش سیر می کرد؛ اما مردم ایشان را نماینده ی مطالبات خودشان می دانستند و به او  رای دادند و بعد از 40 یا 50 سال، جنبش دانشجویی و گفتمانشان را پس می زنند و لذا جنبش دانشجویی در این دوره اُفت و افول پیدا می کند.

مشارکت در قدرت یک ویژگی هایی طلب می کند و یک آثاری را دارد، وقتی که جنبش دانشجویی در قدرت مشارکت می کند و می شود یك پایه ی قدرت و حاکمیت، دیگر باید کارنامه داشته باشد حالا این کار کرده و نکرده اش در راستای گفتمانش و شعارهای اولیش هست یا نیست من معتقدم در راستای گفتمانش نبوده و انحراف از گفتمان اولیه داشت. جنبش دانشجویی علت اُفول و نادیده گرفته شدنش در مقطع سال 84 این بود که لیدر این جریان که دفترتحکیم یا انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ها بود، نتوانست بر مطالبات و شعارهای اصلی نظام تمرکز کند و از آن فاصله گرفت از ارزش های اولیه نظام و انقلاب فاصله گرفت و نگاه جدیدی را جایگزین تئوری نظام کرد. حتی برخی از اعضای تحکیم به دنبال این بودند که اساس نامه را اصلاح بکنند دنبال حذف برخی از اعتقادات در مرام نامه بودند، در مُهر دفتر تحکیم که حاوي عکس امام و شعارهاي انقلاب هست این عکس را بعضی از انجمن های اسلامی حذف می کنند و از تئوری ولایت فقیه فاصله می گیرند.

دفتر تحکیم وحدت به اشتباه توسط دستگاه ها و ساختار های نظامی و امنیتی، از قطار انقلاب پیاده شد و رفت به سمت ملی مذهبی ها، جریان ملی مذهبی که از ابتدای انقلاب با تئوری امام همراه نبوده و در مقابل امام بودند، از خدا خواسته، از آنجایی که جریان دانشجویی و لیدرهای آن ها نیز از قطار انقلاب پیاده شده اند، اینان را به گرمی به آغوش می گیرند و در مقطعی شعار های جنبش دانشجویی هماهنگ و همسان و همجنس شعارها و گفتمان جریان ملی مذهبی و نهضت آزادی می شود و حتی فراتر از آن، اثاري از تفکر سرمایه داری را می بینیم در جنبش دانشجویی بروز پیدا می کند که در تز اقتصادی سیاسی فرهنگی انها کاملا هویدا می شود. موضوعی مثل جامعه ی مدنی، موضوعی مثل بحث توسعه ی اقتصادی، تز جامعه ی باز، تز آزادی های اجتماعی و فرهنگی کاملا در گفتمان جریان دانشجویی وجود دارد و از گذشته ی خودش متمایز می کند.

اگر بخواهم ویژگی جنبش دانشجویی را در دوره جديد بگویم، کاملا متفاوت است با دوره های قبلی، امروزه جنبش دانشجویی به شكل و مفهوم گذشته وجود ندارد. اكنون دانشجو و دانشگاه ما فرد گرا شده چون انديشه فرد گرایی تفوق  پیدا کرده در تفکر جوانان ما. من معتقدم آینده ی جنبش دانشجویی با این مختصات اتفاق خواهد افتاد. امروزه جنبش دانشجویی ضد فساد و ضد ظلم و ضد اشرافیت است اگر فساد را در درون دولت و ساير قوا نقد می کنند، این نقد اصل نظام نیست بلکه به اعتقاد من اگر انجام ندهد کاستی است، دانشجو باید نقاد باشد، اين از تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) است.

 ناکار آمدی پاشنه آشیل نظام است.

ما متاسفانه دچار گسست تصمیم هستیم، چرا در امور غافلگیر می شویم، چون در تصمیم سازی و اجرا دچار گسستیم، دچار خلاء هستیم، قوانين و تصمیمات و آدم های خوب، کم نیستند، اما چرا خروجی سیستم خوب نیست، چرا فرادستان و فرودستان در این ساختار کلان حکومت و دولت یگانه عمل نمی کنند؟ این اختلاف و تعارض منافع در تصمیم و اجرا چرا بوجود آمده است؟ چرا باید امروز یک طبقه ی ممتاز در نظام شکل بگیرد و اتفاقا مدعی هم باشد… این با ارزش های صریح نظام و انقلاب و اسلام در تضاد است. شعار اولیه ی انقلاب این بود که ما فدای انقلاب نه انقلاب فدای من و لذا امروز کماکان جنبش دانشجو آزادی خواه، نقاد و ضد دیکتاتوری و اضافه بر آن ضد فساد ضد اشرافی گری ضد ظلم و … است. و این همانی است که مقام معظم رهبری خواهان آن هستند.

آنچه بايد جنبش دانشجویی دنبال كند مسئله ی شایسته سالاری، گفتمان انقلاب و امام و همدردي با مردم و حل مشکلات است، متاسفانه امروز شواهدی وجود دارد که جنبش دانشجویی همراه وهمدرد مردم نيست و اولويتش چرخش صحیح نخبگان و استقرار شایسته سالاری نیست و مساله توسعه و پیشرفت ملي دغدغه اش نبوده و بيشتر رفاه شخصی را دنبال می کند و البته اینها بعضا با آنچه که جنبش دانشجویی اصیل باید داشته باشد در تعارض است .

امروزه برگشتن به حاکمیت ان اندیشه های سیاسی یا مطالبه ی اینکه  رنگ و شکل و وزن سیاست، در گفتمان دانشجویی افزایش پیدا کند، مطالبه ی درستی نیست. یعنی این نگاه شما و خواسته ی شما نه مطلوب است نه مقدور..

جنبش دانشجویی دیگر قادر نيست دیگر آن فعالیت های سیاسی گذشته را انجام دهد زيرا ممكن است در تقابل با نظام قرار گیرد و مطلوب نيست چون اساساً امروز جنس مطالبات عامه مردم ما سیاسی نیست و بيشتر جنس اقتصادي و اجتماعي دارد.

حکومت تشکیل شده برای اینکه خدمات ارائه بدهد،  وظایفی را دارد که از جمله ی انها مسئله ی امنیت، عدالت، بحث کار آمدی و شایسته سالاری است و تمام اینها شکل می دهد سرمایه ی اجتماعی را و مجموعاً ایجاد مشروعیت برای نظام مي كند. پس حكمراني مطلوب و شایسته مستلزم پاسخگویی به نیاز مردم است،  البته در مجموع من خوشبین هستم به آینده، برغم اینکه جنس این نسل تغییر کرده، حتی اولویت هایشان هم عوض شده است و از اولویت مردم و جامعه به اولویت شخصی رسیده است ولی همین نسل دانشجویی و جنبش خسته و خفته دانشجویی مطالباتش را در چهارچوب نظام و انقلاب می خواهد و خواهان این است که نظام و انقلاب کار آمدی خود را با حفظ ارزش ها داشته باشد و همه چیز سر جای خودش پایدار بوده و نیازها و مطالبات مردم پاسخ داده بشود. این خواسته ها امروز در جریانهای دانشجویی وجود دارد، البته آن را با رفاه و توام با پیشرفت وهمراه با همزیستی بین المللی می خواهد.

جنبش دانشجوی زبانش بین المللی شده و بسیاری از ارزش هایی که دنبال می کند ارزش های بین المللی و جهانیست و این اتفاقا هیچ منافاتی با ارزش های اساسی انقلاب و نظام ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.