">

سیاسی و روابط بین الملل

نگاهی به راهبرد امنیت منطقه ای ایران در غرب آسیا- قسمت اول

این یادداشت برگزیده مقاله ایی از ماهنامه دیدبان امنیت ملی شماره 71 بوده و طی سه قسمت به تحلیلی کوتاه از بررسی امنیت ملی و تاثیرات متقابل تحولات غرب آسیا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و ارائه راهبرد های پیشنهادی می پردازد.

27 می 2018 10:50

مقدمه

تأمین امنیت ملی اصلی ترین کارویژه دولت های ملی است. دولت ها برای تأمین امنیت ملی، سیاست ها و راهبردهای متفاوتی را در پیش می گیرند. در عصر جهانی شدن و وابستگی متقابل، راهبردهای امنیتی مبتنی بر توان ملی به تنهایی به نتیجه مطلوب نمی انجامد. اثرپذیری دولت ها از رویدادها و اقدامات کنش گران دیگر افزایش یافته، تهدیدات متنوع و متکثر گشته و بازدهی اقدامات منفرد دولت ها کم اثر شده است. در مقابل، تأثیر پذیری و تأثیر گذاری دولت ها در درون مجموعه های امنیتی منطقه ای، روند رو به افزایشی دارد. همجواری جغرافیایی، پیوندهای فرهنگی- تاریخی ارتباطات نسبتا گسترده اقتصادی و اجتماعی، زمینه ای برای شکل گیری تهدیدات و آینده مشترک برای آنها است. روندها و رویدادهای منطقه ای به شدت بر اهداف و منافع آنها تأثیر گذاشته ، و از راهبردها و اقدامات آنها متأثر می شود. بنابراین دولت ها جدا از سطح ملی، ناگزیر به اقدام در سطح منطقه ای هستند.

جمهوری اسلامی ایران در منطقه پر آشوب خاورمیانه قرار دارد که به لحاظ پیوندها و تأثیرات متقابل یک منطقه امنیتی بزرگ به شمار می آید که در درون آن، مجموعه های امنیتی کوچکتری مانند خلیج فارس وجود دارد و با مناطق پیرامونی خود مانند شبه قاره، آسیای مرکزی و قفقاز، آفریقا و اروپا در ارتباط متقابل است. تحولات منطقه غرب آسیا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران اثر گذشته و از سیاست ها و اقدامات آن به شدت اثر می پذیرد. در سالهای اخیر این منطقه شاهد شکل گیری گروههای تروریستی، جریان های قومی و مذهبی، منازعات داخلی و بین دولتی و جنگ های نیابتی بود که تلفات و خسارات سنگینی بر ملت های منطقه وارد کرده و فرصت های فراوانی را از آن ستانده است. حال پرسش این است که برای جمهوری اسلامی ایران، تأمین مؤثر و کم هزینه امنیت ملی خود در مواجهه با وضعیت بی سامان منطقه ای چه راهبردی می تواند مفید باشد؟ به منظور پاسخ به این پرسش، ابتدا محیط راهبردی منطقه ای ایران به اجمال، طرح و سپس اصول و راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران تشریح می شود.

محیط راهبردی منطقه غرب آسیا ترسیم و تبیین امنیت منطقه ای کشورها، نیازمند ارزیابی محیط راهبردی، اهداف و منافع حیاتی هر یک از کشورها و تهدیدات و آسیب پذیری آنهاست. جمهوری اسلامی ایران در منطقه پر منازعه خاورمیانه قرار دارد. به قول بری بوزان در این منطقه مناسبات بازیگران به شدت در هم تنیده و الگوهای دوستی و دشمنی بسیار سخت و پیچیده است. در این منطقه روابط کشورها لزوما از قاعده منطقی «دوست دوست شما، دوست شما است،» پیروی نمی کند و ممكن است سیاست یک دولت هم زمان ضمن تضعیف دشمنان، قدرت دوستان را نیز تضعیف و یا به تقویت قدرت دشمنان دیگر بیانجامد.

پیچیدگی مناسبات دولت ها در خاورمیانه، در طی چند سال گذشته با ظهور هویت های جدید پیچیده تر نیز شده است. دولت های کوچک و بزرگ منطقه ای، دولت های بزرگ فرامنطقه ای و هویت های نوظهور قومی و مذهبی، بازیگران کنونی منطقه به شمار می آیند که گاهی دارای اهداف، منافع و شیوه ها و الگوهای رفتاری متمایز و گاه همسو هستند. سیاست و رفتار آنها نقش تعیین کننده ای در شکل دادن به رویدادها و روندهای منطقه غرب آسیا دارد. برایند تعامل ساختارها و سیاست های بازیگران، موجب شکل گیری محیط امنیتی منطقه ای غرب آسیا شده است که مهم ترین ویژگی های آن را می توان در قالب سه مقوله به وجود آمدن بازیگران غیردولتی هویت طلب، دولتهای شکننده و مداخله و رقابت های خارجی توصیف و تشریح کرد.

شکل گیری، ظهور و شکست داعش یکی از مهم ترین رویدادهای منطقه در چهار سال گذشته بود. در این مدت، کنش گران غیردولتی مهم ترین بازیگران بر هم زننده نظم و ثبات منطقه ای بودند که دست کم مرزهای ملی در کشور سوریه و عراق را در هم نوردیده و خلافت اسلامی خود را بر پایه نفی نظام دولت ملی اعلام کردند.

شکست داعش با از دست دادن شهرهای مهم خود در عراق و سوریه اعلام شد هر چند به نظر نمی رسد که این شکست هاپایانی بر حیات اجتماعی داعش باشد. و تفکر داعش در جهان اهل سنت هم چنان پابرجاست و تا زمانی که زمینه های زایش و رویش آن وجود دارد، نمی توان از پایان داعش سخن گفت. سازمان ترور داعش وگروههای مشابه هم چنان فعال اند و با ایجاد و شبکه وسیعی از افراد هم فکر در کشورهای ، مختلف در آسیای میانه و آسیای غربی و به ، ویژه افغانستان و نیز در شمال آفریقا، دارای و بردی منطقه ای و جهانی اند و باید همچنان تهدیدی جدی به شمار آیند. بنابراین و همان طور که وزیر محترم خارجه جمهوری ، اسلامی ایران در کنفرانس امنیتی تهران تأکید کردند، «ادامه مقابله با باقی مانده های ، این تفکر خطرناک در سوریه و عراق، جلوگیری از نفوذ و گسترش افراط گرایی و در مناطق جدید، سرکوب کامل خاستگاه فکری و قطع منابع مالی افراطی گری همچنان باید یک اولویت باشد». و دولت های شکننده یکی از مهم ترین علل و عوامل شکل گیری وضعیت نابسامان منطقه غرب آسیا به شمار می آیند.

دولتهای شکننده یا فرو مانده به دولت هایی ، اطلاق می شود که از انجام کارویژه های ، دولت ملی در حوزه های گوناگون به ویژه برقراری امنیت برای شهروندان خود ناتوان هستند. آنها نمی توانند با اتخاذ تدابیر و اعمال زور مشروع از تجاوز افراد و گروه ها ، در داخل جامعه علیه یکدیگر جلوگیری کنند یا مانع مداخله بازیگران دیگر در امور داخلی و نقض امنیت شهروندان خود شوند. منشاء دولتهای شکننده به دولت هایی برمی گردد که در قرن بیستم و به دنبال دو جنگ جهانی و فروپاشی امپراتوری ها به وجود آمدند و بااستعمارزدایی، فراگیر گشتند. عملا در حال حاضر عمده دولت های بسیار شکننده جهان در غرب آسیا و زیر صحرای آفریقا قرار دارند. طی دو دهه گذشته همواره تعداد قابل توجهی از ۲۰ کشور بسیار شکننده جهان از منطقه غرب آسیا بودند. سال هاست که عراق، افغانستان، یمن، لبنان، سوریه و پاکستان جزو شکننده ترین دولت های جهان به شمار می آیند. سنجش میزان شکنندگی دولت ها که با ارزیابی ۱۲ شاخص در ابعاد گوناگون سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیتی صورت می گیرد، نشان دهنده وضعیت نابسامان کشورهای این منطقه است.

به نظر می رسد بدون بهبود کیفیت حکمرانی در منطقه، امکان بازبینی و بازسازی روابط کنش گران در قالب یک نظام امنیت منطقه ای، با چالش های جدی روبرو خواهد بود. دولت های شکننده به دلیل نگاه و رویکرد سرکوب گرایانه و نظامی گرایانه در روابط داخلی و خارجی، مانع جدی در شکل گیری تعاملات سازنده و پیوندهای پایدار منطقه ای هستند و در سوق دادن مسائل به سوی بازی با حاصل جمع جبری صفر، نقش مهمی ایفا می کنند. گروه های افراط گرا و تروریستی در بستر چنین دولت هایی شکل گرفته و با عضو گیری گسترده از فقرا و ناراضیان سیاسی و اجتماعی، به اقدامات خشونت آمیز دست یازیده و اوضاع را بدتر از گذشته می کنند، کاستن از میزان شکندگی دولت ها، نیازمند تغییر نگرش و رویکرد به کارویژه های دولت ملی و سبک و شیوه حکمرانی در سطح داخلی و خارجی است و بدون این تغییر، ایجاد پیوندهای عمیق و پایدار میان دولت های منطقه میسر نخواهد شد.

حکمرانی شایسته حلقه گم شده نظام های سیاسی در منطقه غرب آسیا است که مناسبات مردم با مردم، مردم با دولت و دولت با دولت را کاملا تحت تأثیر قرار داده و کارآمدی دولت های ملی را در انجام کارویژه های خود تضعیف و زمینه شکل گیری گروه های افراطی در داخل و مداخله قدرت های خارجی در امور کشور و مسائل منطقه ای را فراهم می آورد. آرمان جمهوری اسلامی ایران شکل دادن به یک نظام سیاسی الهام بخش در داخل کشور و سطح منطقه ای است و راهبرد امنیت منطقه ای آن باید بر پایه چنین آرمان و نگرشی شکل گیرد. در چنین نظامی مردم در تعیین سرنوشت، اتخاذ سیاست ها و تعیین و اولویت بندی منافع ملی نقش تعیین کننده دارند.

افزون بر تروریسم و دولت های شکننده، مداخله قدرت های فرامنطقه ای، یکی دیگر از واقعیت های تاریخی منطقه غرب آسيا به شمار می آید که در شکل گیری محیط راهبردی آن نقش جدی دارد. این منطقه از دیرباز به دلیل ذخایر بزرگ نفت و گاز، تقاطع راهبردی اروپا، آسیا و آفریقا و خاستگاه سه دین بزرگ جهان همواره مورد طمع قدرت های بزرگ جهان بوده است. غرب آسیا در سده های گذشته محل و موضوع رقابت و کشمکش میان قدرت های بزرگ جهانی بوده و اکنون این رقابت در قالب های کم و بیش مشابهی جریان دارد. در حال حاضر سه قدرت آمریکا، روسیه و اروپا (در قالب اتحادیه یا به تنهایی و در مقیاس محدودی جمهوری خلق چین درگیر مسائل و موضوعات غرب آسیا شده اند. آنها با حمایت از برخی کنش گران و مقابله با برخی دیگر، در پی تأمین منافع و پیشبرد گفتمان و ارزش های خود هستند. رقابت بین روسیه، آلمان، بریتانیا و فرانسه قرن ۱۹ تا رقابت بین شوروی و آمریکا عصر جنگ سرد؛ و نیز در حال حاضر، روسیه و آمریکا و اتحادیه اروپا، نقش مهمی در شکل دادن به محیط راهبردی این منطقه و مناسبات داخلی و منطقه ای قدرت داشتند.

قدرت های بزرگ، افزون بر رقابت پایدار خود با یکدیگر برای تثبیت نفوذ خود، با تقسیم منطقه به دولت های ملی متعدد با چالش های قومی و سرزمینی، ایجاد رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین و حمایت از گفتمان های فکری متعارض، نقش مؤثری در پیدایش منازعات و کشمکش های سیاسی و ایدئولوژیکی منطقه ایفا کرده اند. بخشی از رقابت تسلیحاتی، جنگ نیابتی، منازعه قومی و مذهبی متأثر از مداخلات قدرت های خارجی در منطقه است و با قاطعیت می توان ادعا کرد که بدون مداخله قدرتهای بزرگ، روند تحولات منطقه غرب آسیا می توانست به گونه ای دیگر باشد.

گسترش تروریسم به جهان و هجوم آوارگان به اروپا نشان داد که اکنون قدرت های بزرگ فرامنطقه ای جدا از منافع در معرض تهدیدات امنیتی منطقه غرب آسیا قرار دارند و نمی توانند تحولات این منطقه را نادیده گرفته یا صرفا از منظر تأمین منافع مطلوب خود به موضوع نظر کنند. آنها در معرض پیامدهای تحولات منطقه ای قرار گرفته و به شدت از جنگ داخلی سوریه و عراق متأثر گشته اند. قدرت های فرامنطقه ای بخشی از واقعیت منطقه هستند و در یک نگاه کلان مجموعه امنیتی منطقه غرب آسیا با مجموعه های امنیتی دیگر پیوند خورده است. تنظيم مناسبات مجموعه امنیتی غرب آسيا با سایر مجموعه ها بایستی به گونه ای شکل گیرد که در راستای تأمین منافع و امنیت همه ملت های منطقه بوده و به رابطه یک طرفه استعماری به صورت کامل پایان دهد.

بر پایه سه مؤلفه فوق، منطقه با چالش ها و تهدیدات مزمن و پایداری روبرو است. عقب ماندگی اقتصادی، عدم توسعه سیاسی، توزیع نابرابر ثروت، رقابت تسلیحاتی رویکرد قدرتمندانه به امنیت، منازعات قومی و مذهبی، اختلافات سرزمینی، جنگ داخلی و بین دولتی، رشد افراط گرایی و شکل گیری گروه های تروریستی، نا آرامی اجتماعی و اعتراضات سیاسی، بحرانهای زیست محیطی و مسائل حاد انسانی، ویژگی های بارز منطقه غرب آسیا به شمار می آیند. قدرت های منطقه ای به شدت به همدیگر بی اعتماد و ائتلاف ها و اتحادها پیش از این که در حوزه نرم سیاست باشد، در حوزه حاد سیاست قرار دارد که عملا بسیار شکننده، تخریبی و کم دوام هستند و نه تنها کمکی به توسعه سیاسی و پیشرفت اقتصادی کشورهای منطقه نمی کنند، بلکه به مانعی بر سر راه همکاری میان آنها تبدیل می شوند.

حال پرسش اساسی این است که جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با چنین محیطی چه راهبردی را باید در پیش بگیرد؟ و این راهبرد چه الزاماتی باید داشته باشد و چگونه می تواند در تأمین اهداف و منافع ملی آن مؤثر باشد؟

 

به این سئوال در قسمت دوم پاسخ داده می شود.

 

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.