">

اقتصادی

نگاهی به راهبرد امنیت منطقه ای ایران در غرب آسیا- قسمت سوم

این یادداشت قسمت سوم برگزیده مقاله ایی از ماهنامه دیدبان امنیت ملی شماره 71 است و به بررسی امنیت ملی و تاثیرات متقابل تحولات غرب آسیا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و راهبرد های پیشنهادی می پردازد.

1 جولای 2018 12:16

باز تنظيم مناسبات در سطح بین المللی:

بحث در خصوص امنیت بین المللی بر یک اصل و مفروض بنیادی استوار است: امنیت در جهان امروز قابل تفکیک نیست و دولت های ملی به رغم قدرت و قدمت به تنهایی قادر به تأمین آن نخواهند بود. یافته های تجربی و مطالعات علمی نشان می دهد همان گونه که در جهان کنونی نمی توان امنیت داخلی را از امنیت منطقه ای تفکیک کرد؛ امنیت منطقه ای نیز منفک از امنیت بین المللی نیست. دولت ها در سراسر جهان با تهدیدات و چالش های متعددی روبه رو هستند که به تنهایی از عهده آن برنمی آیند. آنها ناگزیر به همکاری برای مقابله با این تهدیدات هستند. بحران آوارگان در اتحادیه اروپا، حملات تروریستی در سراسر جهان، گسترش بیمارهای فراگیر، حملات سایبری و ریزگردها و آلودگی هوا و تغییرات اقلیمی و گازهای گلخانه ای نمونه هایی از این تهدیدات به شمار می آیند که نیازمند همکاری اعضای جامعه جهانی با یکدیگر هستند.

امنیت منطقه خاورمیانه جدا از امنیت سایر مناطق جهان نیست. اروپا به شدت از بحران عراق و سوریه متأثر شده و یکی از قربانیان اصلی رشد افراط گرایی و تروریسم در منطقه است. بنابراین به رغم نقد جدی و درستی که بر مداخله قدرت های بزرگ در منطقه هست، نظم امنیتی منطقه ای بدون در نظر گرفتن نقش و جایگاه قدرتهای مداخله گر فرامنطقه ای به نتیجه نمی رسد. نکته ای که باید به آن توجه کرد تقویت نقش قدرت های منطقه ای و بازتعریف و باز تنظیم مناسبات منطقه با قدرت های بزرگ فرامنطقه ای است که در آن منافع ملت های منطقه، تأمین و نقش قدرت های بزرگ حساب شده و مسئولانه باشد. بنیان های امنیت منطقه ای غرب آسیا با توجه به تحولات و تجربیات منطقه ای و رویدادها و روندهای جهانی به چهار دهه گذشته، مبانی منطقه ای و راهبرد جمهوری اسلامی ایران در تحقق بخشیدن به آن را می توان در قالب مفاهیمی مانند ایجاد منطقه قوی، همبستگی متقابل، بهره گیری از قدرت هوشمند، ایجاد و تقویت پیوندهای عمیق، نقد راهبردهای رقیب، منطقه گرایی بدون دشمنی با مناطق دیگر، احترام متقابل و گفت و گوی فراگیر بیان کرد. به نظر می رسد با توجه به وضعیت منطقه، تأمین پایدار و بلندمدت اهداف بازیگران منطقه در گام نخست نیازمند پایان دادن به جنگ و منازعه و تثبیت صلح است تا در گام های بعدی نسبت به مشارکت و بازسازی و قدرتمندسازی ملتها و دولت های منطقه اقدام شود. بدون برداشتن چنین گامهایی نمی توان شاهد شکل گیری منطقه ای قوی و جوامعی توسعه یافته و آباد بود.

تثبیت و صلح سازی:

جنگ و منازعه در تعارض کامل با توسعه، ثبات و تعالی دولتها و ملتهای منطقه قرار دارد. منازعات قومی، افراط گرایی مذهبی، جنگ های داخلی و نیابتی توان ملتهای منطقه را از بین برده و خسارات و تلفات گسترده ای به آنها وارد آورده است. جنگ و منازعه، فرصت های توسعه را از بین برده و نفرت و خشونت را جایگزین محبت و همکاری کرده است. این روند چهره رحمانی اسلام را مخدوش و تصویری خشن و بی منطق از مسلمانان به جهان ارائه کرده است که کاملا به ضرر جهان اسلام است. چنین تصویری بنیان های قدرت و مشروعیت اسلام را در درون جوامع اسلامی، سست و جایگاه بین المللی آن را در جامعه جهانی تضعیف می کند.

نخستین گام برای خروج از این وضعیت، تلاش برای پایان دادن به جنگ و منازعه در منطقه است. جنگ سوریه و یمن و بحران عراق و افغانستان نیازمند برقراری آتش بس، گفت و گو میان طرفهای درگیری، تمرکز بر اهداف و منافع مثبت و مشترک، همکاری برای یافتن ساز و کاری مسالمت آمیز برای حل و فصل اختلافات، مشارکت و تمرکز بر سیاست، پرهیز از خشونت و نفی خشونت ورزی است. جمهوری اسلامی ایران می تواند با همکاری جامعه جهانی و دولت های منطقه، نسبت به برقراری آتش بس در این کشورها کمک نماید. برقراری آتش بس در مناطق کم تنش با حمایت از غیرنظامیان، نفی هر گونه توسل به سلاح های شیمیایی، گفت و گوها با طرف های درگیر برای رفع اختلافات، اقدامات اولیه ای است که می تواند با نظارت دقیق بر حسن اجرای آتش بس و تعمیق و گسترش آن به مناطق پرتنش، زمینه را برای پایان دادن به جنگ و رسیدن به راه حل قابل قبول برای طرف های جنگ تحمیل کند.

در این بحران ها پذیرش بی نتیجه و پر هزینه بودن جنگ، آغازی برای شکستن بن بست بحران است که با توجه به این اصل که اغلب بحران های منطقه، روند صعودی خود را پشت سر گذاشته و در مسیر دوره افول بحران قرار دارند، ارائه راه حل های شرافتمندانه سیاسی راهی برای برون رفت از این وضعیت است. تفکیک گروههای تروریستی که به غیر از کشتن راهی نمی شناسند، از اقوام و گروههای هویت طلب که به دنبال راه حل های مسالمت آمیز هستند، اصل دیگری است که باید برای پایان دادن به منازعات راهنمای عمل قرار گیرد. گروهها و اقوامی که جایگاه مردمی دارند، حذف شدنی نیستند. چیزی که لازم است از بین برود، روش ها و رویکردهای خشونت گرا است. اگر سنی ها و کردها در عراق و سوریه به دنبال آتش بس و مصالحه هستند، ضروری است از آن حمایت و نسبت به فراهم کردن مقدمات آن، پیش قدم شد. گفت و گو تنها راهی است که می توان از آن پلی برای صلح ساخت. آغاز گفت و گو و برقراری آتش بس و تسری آن به مدت و گستره وسیع تر نکته بعدی است که باید عملی شود.

مشارکت و بازسازی:

آتش بس پایان جنگ و آغاز راهی طولانی برای تأمین اهداف صلح آمیز و توسعه گرایانه است. بدون از بین رفتن زمینه های فکری و اجتماعی منازعه و خشونت، امیدی به دوام و پایداری صلح نیست. احترام به اصل حق تعیین سرنوشت، بازسازی نظام های سیاسی مبتنی بر مشارکت همه شهروندان این کشورها، احترام به آزادی بیان و حقوق اقلیت ها، تقویت کار آمدی حکومت ها و پایه ریزی سیاست خارجی همکاری جویانه، ساز و کارهای مهم برای تثبیت صلح در این بحران هاست. جمهوری اسلامی ایران می تواند با تکیه بر چنین اصولی به برقراری صلح در منطقه کمک نماید و نیز موجب تقویت جایگاه بین المللی و قدرت ترم منطقه ای خود شود.

تقویت دولت های ملی:

دولت های شکننده یکی از عوامل ساختاری و زمینه ای در بروز منازعه در منطقه است. آینده منطقه و قدرتمندی جهان اسلام به دولت های کارآمدی بستگی دارد که کارویژه های خود را به خوبی انجام داده و بر شکافهای سیاسی و اجتماعی، نسلی و قومی و مذهبی در این جوامع فایق آیند. دولت قوی و کار آمد لزوما دولت اقتدارگرا نیست. دولت شکننده در مقابله دولت اقتدارگرا قرار ندارد. دولت قدرتمند با انجام کارویژه های دولت مدرن ملی و مشارکت همه شهروندان بدون در نظر گرفتن تمایزات قومی و مذهبی، فکری و فرهنگی، جنسی و طبقاتی به وجود می آید. دولت ملی ضمن برقراری امنیت در داخل کشور و بدون جانب داری از گروه و قومی خاص، فضای قابل قبولی برای شکل گیری مناسبات افراد و اقوام در جامعه فراهم می آورد تا آنها به شکل مسالمت آمیز و به دور از ترس و وحشت در کنار هم زندگی و به تولید ثروت در جامعه مشغول باشند. منافع متعارض در یک چهارچوب مدنی و قانونی پی گیری و در صورت بروز اختلاف بر پایه حاکمیت قانون به شکل مسالمت آمیز حل و فصل می شود. در چنین وضعیتی است که بنیان های قدرت تقویت و دولتی مقتدر و کار آمد شکل گرفته و روابط مبتنی بر همکاری و مشارکت در عرصه داخلی و بین المللی به وجود می آید.

اعتماد سازی و قدرتمندسازی:

آینده منطقه خاورمیانه پس از کنترل منازعات و بحران های داخلی به میزان اعتمادی بستگی دارد که در درون کشورها بین افراد، اقوام و دولت و در عرصه بین المللی بین دولت های منطقه وجود دارد. بین سرمایه اجتماعی هر نظام سیاسی و میزان پایایی و پویایی آن ارتباط مستقیم و مثبت وجود دارد. یکی از معضلات و مشکلات دولتهای خاورمیانه نبود سرمایه اجتماعی در عرصه داخلی و بین المللی است. دولت ها به مردم و مردم به دولت های خود اعتمادی ندارند. آنها کمترین همکاری و همراهی را با یکدیگر دارند. بی اعتمادی گروه ها و اقوام به همدیگر، موجب پرهزینه شدند این منطقه شده است. زیست در این منطقه شده است.

نبود اعتماد بین المللی در منطقه ریشه در نگرش دولت ها به سیاست و قدرت دارد. در منطقه غرب آسیا غلبه رویک رئالیستی موجب بدبینی شدید دولت ها به همدیگر شده است. قدرت تنها ابزار و سازوکار حل و فصل اختلافات و حفظ و تأمین امنیت به شمار می آید. به همین دلیل منازعه جای مصالحه، رقابت تسلیحاتی جای رفاقت منطقه ای و اتئلاف نظامی جای اتحادیه اقتصادی نشسته است.

در این منطقه، دولت ها بیش از این که به دنبال همکاری با کشورهای منطقه برای حل معمای امنیت و تولید ثروت باشند، در پی خرید امنیت از قدرت های فرامنطقه ای هستند. طبیعی است که ائتلاف های نظامی به دلیل ماهیت پرهزینه، از ظرفیت لازم برای تولید ثروت و گسترش همکاری برخوردار نبوده و به جای این که بر ثروت و رفاه مردم منطقه بیفزایند، موجب نابودی ثروت در منازعات دامنه دار بی حاصل می شوند.

رویکرد رئالیستی به دلیل نگاه تک بعدی به قدرت از توان لازم برای شکل دادن به فضای جدید عاجز است. در چنین رویکردی نمی توان از بازی با حاصل جمع مضاعف سخن گفت. بازی سنتی قدرت، بازی با حاصل جمع جبری صفر است. برد یکی باخت دیگری است و به همین دلیل هر یک از طرفین با بدبینی تمام می کوشد که بازنده این بازی نباشد. در چنین رویکردی، بی اعتمادی به شكل حداکثری تولید و باز تولید می شود و کشورهای منطقه گرفتار چرخه معیوب رویکرد سیاست قدرت، تشدید بی اعتمادی بروز معمای امنیت، تلاش برای افزایش قدرت و تشدید منازعه و درگیری هستند.

برای عبور از این مرحله و ایجاد اعتماد باید از رویکرد رئالیستی و سیاست قدرتمندانه عبور و همکاری های منطقه ای و تولید ثروت و امنیت را در درون منطقه از موضوعات آسان، ضروری، مشترک و تکنیکی شروع کرد. تجربه کشورهای اروپایی نشان می دهد که این مسیر امکان پذیر است و می توان به شکل آگاهانه نسبت به ایجاد فضای جدید اقدام کرد.

قدرت مند کردن منطقه از طریق شکل گیری دولت های باثبات و نظام های سیاسی دموکراتیک و مبتنی بر خواست و اراده مردم و سازگار با ارزش های منطقه زمانی میسر است که در آن مروت با دوستان و مدارا با دشمنان به یک اصل بنیادی و پذیرفته شده در نزد دولت مردان این منطقه تبدیل شود. دولت و مردم منطقه باید بدانند که آنها ناگزیر به زیست با همدیگر هستند و سرنوشت آنها به هم وصل است. پیشرفت یکی بدون دیگری اگر غیر ممکن نباشد، بسیار سخت است. در عرصه نوین جهانی پیشرفت به ضرر دیگری و با نابودی دیگران فراهم نمی شود. تجربه شرق آسیا نشان داد که پیشرفت منطقه زمانی سرعت می گیرد که همه کشورهای منطقه درگیر فرایند توسعه شوند و با همدیگر همکاری و راهی برای حل و فصل اختلافات خود بیایند. قدرتمندشدن منطقه، نیازمند قدرتمندی همه کشورهای منطقه و عبور از بازی سیاست قدرت است.

کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس در زمینه توسعه اقتصادی، تجربه ارزشمندی دارند. برخی از این کشورها در سه دهه گذشته مسیر متفاوتی در پیش گرفته و در تولید ثروت و خروج از اقتصاد تک محصولی موفق عمل کرده اند. تجربه مناطق دیگر جهان، نشان می دهد که روند توسعه آنها با توسعه همه کشورهای منطقه می توانند سرعت بیشتری یافته و در مسیر مطمئن تر و پایدارتری قرار گیرند. قدرت مندسازی کشورهای منطقه از طریق پایان دادن به منازعات، ایجاد دولت های باثبات و مردم سالار، تقویت رویکردهای توسعه گرا، هم گرایی و همکاری منطقه ای و محدودسازی مداخله قدرت های فرامنطقه ای میسر است. جمهوری اسلامی ایران می باید زمینه های گفت وگو، مفاهمه، همکاری و توسعه در داخل و مشارکت و همکاری در عرصه منطقه ای را فراهم آورد و از مسائل تکنیکی و مشترک و ضروری شروع کرده و با اعتمادسازی آن را به حوزه های دیگر تسری دهد.

نتیجه گیری:

مجموعه امنیتی منطقه ای نشان دهنده ارتباط و تأثیر پذیری کشورهای یک منطقه از سیاست و اقدامات همدیگر است. تحولات و جریانات سیاسی در کشورهای منطقه غرب آسیا به دلیل پیوندهای تاریخی و فرهنگی و جغرافیایی به سرعت به همدیگر سرایت کرده و آنها را تحت تأثیر قرار می دهند. ظهور بازیگران غیردولتی افراطی، ناکارآمدی دولت های ملی و تشدید شکنندگی آنها و مداخله قدرت های فرامنطقه ای در دو دهه گذشته، موجب تشدید بحران های امنیتی در منطقه شده است. جنگ داخلی سوریه و افغانستان، جنگ عربستان در یمن، جنگ و بحران عراق و خطر درگیری نظامی قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای در سوریه و کشورهای دیگر منطقه، ضرورت تغییر در راهبردها و پایه ریزی نظمی جدید در منطقه را فزونتر ساخته است.

جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از مهم ترین بازیگران منطقه غرب آسيا ضمن قرار گرفتن در موقعیت قدرتی خاص به دلیل ویژگی های منحصر به فرد آن در داخل کشور و نظام بین المللی، بیش از سایر بازیگران نیازمند اقدام هوشمندانه و به موقع است. راهبرد ایران در منطقه نیازمند گفت و گو و اجماع در سطح ملی است. حضور ایران در بحران های منطقه حالت پارادوکسیکال یافته است. از یک طرف موجب تقویت قدرت ملی است و از سوی دیگر می تواند زمینه های کاهش مشروعیت نظام و تضعیف بنیان های قدرتی نظام در داخل شود. راه حل این معما در رویکرد و راهبرد جمهوری اسلامی ایران به نظم امنیت منطقه ای، قرار دارد. مقامات جمهوری اسلامی ایران باید این اصل کلیدی را در سیاست خارجی همواره در نظر بگیرند که تعهدات کشورها نباید بیشتر از توانمندی های آن باشد و هر اقدامی باید در راستای تأمین اهداف و منافع ملی ایران صورت گیرد.

بر پایه چنین رویکردی راهبرد جمهوری اسلامی ایران در شکل دادن به نظم امنیتی منطقه ای می تواند بر پایه چهار اصل بنیادی زیر باشد. نخست، منازعات و جنگ های داخلی و منطقه ای به طور کامل به ضرر جهان اسلام و ملل منطقه است و باید هر چه زودتر نسبت به خاتمه این منازعات اقدام و صلح و امنیت را در منطقه برقرار کرد. دوم، تثبیت صلح و تقویت بنیان های امنیت در منطقه تنها با مشارکت همه گروه ها، افراد و کشورها میسر است. سوم، دولت های شکننده زمینه ای برای شکل گیری گروه های افراطی و تروریستی و بروز منازعه و جنگ هستند؛ تقویت دولت های ملی منطقه باید به سیاست همه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل شود. این اقدامات بدون تقویت سرمایه اجتماعی در منطقه موفق نخواهد شد. سال ها جنگ و منازعه قومی و مذهبی موجب تشدید نفرت در منطقه شده است. چهارم، همکاری میان کشورهای منطقه و بازتعریف و تنظیم مناسبات آنها با بازیگران فرامنطقه ای، اصل دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. نظم های منطقه ای در تعارض با نظم بین المللی نمی توانند دوام بیاورند. نفی نظام جهانی موجب تقابل و تضعیف نظم منطقه ای می شود. بازتعریف مناسبات نظم امنیتی منطقه ای با نظام بین الملل، از بروز اختلالات سیستمیک جلوگیری کرده و زمینه ای را برای اقدام فعالانه کشورهای منطقه در عرصه جهانی و رفتار مسئولانه قدرت های بزرگی در قبال تحولات منطقه فراهم می آورد.

 

پایان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.