">

فرهنگی اجتماعی

از فرهنگ اسطوره تا فرهنگ ايثار و شهادت- قسمت دوم

در قسمت اول این مقاله، به تعریف و معنای واژگان ارزشی با موضوع قهرمان گرایی، و در نهایت ایثار و شهادت در مکاتب و ادیان الهی پرداخته شد در ادامه دکتر سعید پور علی در قسمت دوم به ويژگي هاي بارز فرهنگ ارزشي ايران باز نشر از فصلنامه مجموعه مقالات دانشگاه شیراز، در موضوع قهرمان پروري و قهرمان گرايي و... می پردازد.

24 اکتبر 2018 10:15

 

فرهنگ ايثار و شهادت

در قسمت اول این مقاله، به تعریف و معنای واژگان ارزشی با موضوع قهرمان گرایی، و در نهایت ایثار و شهادت در مکاتب و ادیان الهی پرداخته شد

يكي از ويژگي هاي بارز فرهنگ ارزشي ايران، روحيه ي قهرمان پروري و قهرمان گرايي است كه هم در روان ناخودآگاه فردي و هم جمعي و هم در آثار حماسي ايران بازتابي درخشان داشته است. فرهنگ ايراني كه با فرهنگ اسلامي آميخته شده است، قهرمانان افسانه اي داشته كه در دفاع از كيان و ناموس مردم به جنگ رفته و از راه مكرر حيله و نامردي به صورت مظلومانه اي شهيد شده است.

جهش هاي اجتماعي جامعه ي ما مديون همين قهرماناني است كه در قله ي بلند تاريخ قرار گرفته اند. ايراني در مسير تمدن و كمال خود هميشه به سوي انسان هايي گرايش داشته كه الگو و مظهر ايثارگري بوده و به همين دليل به الگوهاي اسطوره اي خود عشق ورزيده و در رفتار و گفتار و شيوه هاي زندگي از آنان الهام گرفته است.

فرهنگ ايثار و شهادت

آنچه ايراني را به جهان اسطوره اي قهرمان گرايي كشاند، چهار عنصر اصلي جهان اسطوره است:

1-عنصر اول ميل به جاودانگي است.

2- عنصر دوم آفرينش نمونه هاي ازلي از طريق حضور خدايان و قهرماناني است كه ارزش ازلي را درخويش منعكس مي كنند.

3- عنصر سوم حضور هميشگي ارزش هاي ازلي و خلل ناپذير در جهان اسطوره اي است.

4- عنصر چهارم ارجحيت كل بر جزء و لزوم تبعيت جزء از كل آرماني است (شيدا، 1381:1)

قهرمان اسطوره اي از اين ساخت و عناصر جدا نبوده است؛ او در قامت موجوديت خدايي يا خدايي– انساني بوده و در همه حال پاسدار ارزش هاي خلل ناپذير و تبلور آرزوها و يا رنج هاي برخاسته از وضعيت انسان در يك دوران خاص يا برخاسته از موقعيت نوعي انسان مانند كيخسرو– سياوش– جمشيد- اوليس– اطلس– هركول و گيلگمش قهرمانان بوده است.

قهرمانان غير اسطوره اي نيز بي ترديد تبلور آرزوها و رنج هايي هستند كه ريشه در وضعيت انسان عصر از يك سو و موقعيت نوعي انسان از سوي ديگر دارند؛ موجوديتي كه بخشي در عناصر اسطوره اي را نيز با خود حمل مي كنند. تبلور ارزش هايي هستند كه خلل ناپذير و نماينده كل است و تبلور جاودانگي هستند برخاسته از جهان دو قطبي. تنها تفاوت آنها با قهرمانان اسطوره اي ميرايي جسماني آنهاست(همان، 2)

قهرمانان غير اسطوره اي در دوران زندگي و مبارزه، همه ي خير خويش را فداي مردمشان مي كنند و پس از مرگ روحي مي شوند در كالبد پيروان شان و ياد و خاطره ي آنان شمعي مي شود برفراز راهي كه گزيده بودند. (انصاري، 1385: 1)،در ما نيز نسبت به قهرمانان همواره علاقه اي وجود دارد، ولي به لحاظ شدت و خصوصيت از يك دوران تاريخي تا دوران ديگر فرق مي كنند (هوگ، 9:1375) هركس ما را نجات دهد يك قهرمان است (همان، 1)، بهرحال در وجود همه ي قهرمانان به هر دليلي كه قهرمان شده باشند دو ويژگي مشترك وجود دارد؛ نخست اين كه قهرمان بيان ارزش هاي مشترك يك گروه بزرگ يا كوچك انساني است، و دوم اين كه قهرمان، محل تحقق آرزوها يا تبلور ارزش هايي است كه ستايشگران قهرمان توان برآورده كردن يا تبلور آن ها را ندارند.

فرهنگ ايثار و شهادت

اين دو ويژگي بي ترديد در همه ي قهرمانان نوعي هراس ايجاد مي كند؛ هراس برخاسته از بارسنگين «تعهد» از يك سو و هراس ناشي از خطر از دست رفتن موقعيت قهرماني از سوي ديگر (شيدا، 3:1381).

با اين همه براي كساني كه به اهميت فرد درتاريخ اعتقاد دارند كافي نيست كه تنها وجود افراد برجسته را اثبات كنند. آنان بايد دلايلي ارائه دهند كه اين شخصيت ها نه تنها وجود داشته اند، بلكه برروي رشته اي كه در آن فعاليت مي كردند تاثير قطعي گذاشته اند (هوگ، 1375: 140)

براين اساس، شايد بتوان قهرمانان را به كلي ترين شكل به دو گروه تقسيم كرد:

الف- قهرماناني كه بر مبناي پذيرش ارزش هاي مسلط تبديل به قهرمان مي شوند.ب – قهرماناني كه با شورش برعليه ارزش هاي مسلط، كسوت قهرماني مي پوشند. آنچه از قهرمانان الگو ساخته است همين اصرار و پافشاري بر ارزش هاي مسلط است.

اما متاسفانه در جهان كنوني و در عصر سيطره ي دموكراسي نوين، عده اي معتقدند جامعه ي قهرمان پرور جامعه اي بيمار و قهرمان هم چيزي جز آفت جامعه نيست. آنان مي خواهند به اين بهانه مسير مبارزه براي عدالت و آزادي را مسدود كنند. «گئون» متفكر فرانسوي مي گويد: درد انسان امروز نداشتن قهرمان نيست (انصاري،1385: 1)،گرچه مردان بزرگ براي زاده شدن از كسي اجازه نمي خواهند(هوگ، 1375: 214).

ولي آنچه به فرهنگ «قهرماني» بار منفي مي بخشد مذموم بودن عرضي است نه ذاتي. آنچه امروز در رابطه با فرهنگ قهرماني قابل نكوهش است، مسئوليت گريزي و احاله ي همه ي مسئوليت ها بردوش قهرمان است. در حالي كه قهرمان پديده اي شناخته شده در سراسر تاريخ و جغرافياي بشر و در تمام عرصه هاي اجتماعي، علمي، فرهنگي، ديني و اخلاقي بوده كه با فداكاري هاي خويش هستي خود را به بازي گرفته و جامعه ي بشري را گام به گام پيش برده است.

فرهنگ ايثار و شهادت

قهرمانان ايراني نيز در همين عصر مدرن به نام «ارزش ها» انقلاب كردند و در عصر سكولاريسم، برمبناي ارزش هاي ديني، هويت جمعي خود را باز تعريف كردند و با تكيه بر قهرمانان ديني به سمت و سويي رفتند كه شهادت هويتي واحد و جمعي شد و آنها با هم اسطوره اي مقدس شدند (شاكر، 1385:1)، در طول تاريخ و نزد همه ي اقوام و ملل، ايثار و شهادت از مقام منبع و رفيعي برخوردار بوده است.

قهرمان ديني شهادت را پلي به سوي پيروزي كه او را به لقاي پرودگار مي رساند، مي داند. او همواره مشغول نبرد در دو محور است؛ نبرد با دشمن كه خاكش را اشغال كرده و ستيز با نفسي كه او را از خدا دور مي كند. (گاستون، 1374::9)، اكثر اين شهادت ها چه در غرب و چه در شرق بر سر استقرار عدالت صورت پذيرفته است؛ يعني ايثارگر و شهيد قهرمان بنا به تشخيص و تميز شخصي احساس كرده است كه در جايي حقي ضايع شده يا عدالتي خدشه دار شده است واز اين رو براي استيفاي اين حق يا تامين عدالت از جان خود مايه گذاشته وگاهي اين از خود گذشتگي آن قدر در روند اصلاح و تامين صلح و امنيت واستقرار عدالت و آرامش موثر بوده است كه برخي از درام نويسان سعي كرده اند از طريق طرح اين مساله در آثار خويش و پرداخت شخصيت ايثارگر وي را جاودانه سازند.

فرهنگ ايثار و شهادت

فرهنگ ناشي از مفهوم شهادت، فرهنگ استقامت و پايداري و ايثار و فداكاري تا سرحد لقاء است. قهرمانان همه چيز را از منظر ارزش ها نگريستند؛ به سياست، سيمايي به هنجار بخشيدند و تمام رفتار ها وكردارهايشان را با ترازوي ارزش ها تنظيم كردند. منطق ايثارگر فراتر از منطق افراد عادي است. مرگ قهرمان يك انتخاب آگاهانه است نه يك انتخاب از روي تكليف يا احساسات قهرمان با تعادل ميان عقل و عواطف آگاهانه راه شهادت را انتخاب مي كند. و از اين روست كه مسائلي را كه او درخشت خام مي بيند، ديگران حتي در آينه هم نمي بينند؛ زيرا جان خود را در راه اهداف الهي بذل و بخشش مي كند. قهرمان جان خود را براي حزن ديگران از دست نمي دهد. او مرگ در راه اعتقاد را مظهر حيات مي داند و اينگونه ارزش ها را حفظ مي كند. قهرمان هرگز از ارزش هاي ابزاري شهادت و ايثارگري كه ارزش هايي براي تحقق ارزشي ديگري است استفاده نمي كند (پناهي، 1385: 6)

تهور در ايثار گري و جانفشاني و ترقي در واقع ثمره ي پيكار مستمر قهرمان است كه تمامي موانع بيم و شك و ترديد را از سرراه برداشته اند و از اين رو شهادت، پيش از اينكه يك حركت فيزيكي و جسماني در ميدان باشد يك حركت عقيدتي و روحاني است.

فرهنگ ايثار و شهادت

زد و خورد در ميدان نبرد به واقع مفسر همان حركت فكري و رواني است، گرچه قهرمانان راستين در جوامع انساني بر مبناي نيازهايشان انتخاب مي شوند. جامعه اي كه در معرض تهاجم نظامي است نيازمند قهرماني از نوع نظامي است و مردمي كه در برابر امواج تهاجم سياسي و فرهنگي قرار مي گيرند به قهرمان ديگر نياز دارند. قهرمانان با دعوت كسي نمي آيند كه با پس خواندن غيب شوند. آنها خود در جامعه با نيازها و بي عدالتي ها ساخته مي شوند (انصاري، 1385: 2).

آنچه در اينجا از اهميت ويژه برخوردار است، چگونگي بوجود آمدن قهرمان نيست، بلكه تحريف و قتل قهرماني است؛ البته نه قتلي كه جنبه ي جسماني داشته باشد. تحريف يكي از مهم ترين آفات همه ي فرهنگ ها ومكتب هاست. تحريف از ماده حرف به معناي منحرف كردن و كج كردن يك چند از مسير و مجراي اصلي آن بوده و بر دو نوع است. الف: لفظي (قالبي) يا پيكري و ب: معنوي و روحي. همان طور كه از نظر نوع، تحريف بردو قسم است و از نظر عامل منحرف نيز بر دو قسمت است: 1- از طرف دوستان به علت جهالت آنان 2- از طرف دشمنان به علت عداوت و زيركي آنها.

از تحريفات لفظي عاشورا، مي توان به قصد شير و فضه يا حضور ليلي در كربلا اشاره كرده و يكي از تحريفات معنوي به اين صورت است كه حادثه ي كربلا را به عنوان يك حادثه ي استثنايي و ناشي از دستور محرمانه و خصوصي معرفي كردند كه امام حسين (ع) فداي گناهان امت شد و قيامت او را كفاره ي عمل به ديگران قلمداد كردند تاگناهكاران از عذاب بيمه شوند (احمدي، 1385:2).

معمولا در تاريخ قهرمانان از دو راه ترور مي شوند : 1- فراموشي 2- مسخ شخصيت

امامان شيعه براي شكستن حصر فراموشي بر فرهنگ «ياد» تكيه داشتند و بهره گيري از زيارت و مرثيه و شعر و «احياي امر ائمه» تا از اين راه، سياست بايكوت اموي و عباسي راناكام بگذارند (محدثي، 1385: 1)، عزاداري بر شهيد، انتقال فرهنگ شهادت به نسل هاي آينده است. از زبان شهيد مطهري بشنويم كه عزاداري بر حسين بن علي (ع) يك حركت است و يك موج است؛ يك مبارزه ي اجتماعي است که قهرماني او را مي آفريند.گر چه قهرمانان با شيوه هاي نظامي از ميان برداشته مي شوند، ولي راه و اهدافشان با ابزار فرهنگي ترور مي شود.

امروزه ابزار فرهنگي ترور، شيوه هاي ملايم و آهسته و آرام هدف قرار داده شده است. صحنه هاي حضور يك قهرمان هميشه ترسناك است، اما صحنه هاي ترور اهداف او فريبنده و پر منفعت است. قهرمان در صحنه ي خوفناك مقاومت مي ايستد، اما راه او امروز توسط رسانه ها و تكنولوژي هاي جديد و… ترور مي شود. مراكز تبليغاتي و اطلاعاتي هر روز با ساختن صحنه هاي تحريف افراد ناآگاه را به سمت قهرمان زدايي هدايت مي كنند.

از زماني كه مارشال مك لودهان اصطلاح دهكده ي جهاني را مطرح كرد، قدرت و نفوذ امواج ماهواره فاصله ها را حذف كرد و مرزهاي جغرافيايي صرفا مرزهاي شيشه اي گشت؛ فاصله ي انسان ها حذف شد و دنيا عملا بسيار كوچك شد.

از جمله خصوصيات اين دهكده، تاثير و تاثر بسيار بالا و ارتباط عميق افراد است. هاليوود سالانه 700 فيلم توليد مي كند كه 80 درصد كشورهاي جهان از آن استفاده كرده و 90 فيلم بطور مستقيم و غير مستقيم با سرمايه گذاري و سفارش سناريو توسط سازمان CIA ساخته مي شود و در سينماهاي خود «سوپرمن» و «رامبو» را قهرمان و «ژاندارك» «زاپاتا» و «ايلياكازان» را بيمار و بي سواد و دروغگو معرفي مي كنند. كه نقش مخربي در بين جوانان ايجاد مي كند. (احمدي، 1385: 6).

به همين دليل لازم است براي شناساندن فرهنگ ايثار و شهادت به نكات زير توجه شود:

1- مراسم ياد و نام شهدا و رزمندگان و آزادگان از روش هاي تبليغي جذاب، رسا و موثر و مدرن استفاده شود كه قادر باشد ارتباط نسل هاي فعلي را با ارزش هاي قبل پيوند دهد.

2- بزرگ نمايي و عدم اسطوره سازي براي شهدا.

3- عدم بزرگ نمايي بي حاصل و مانور تبليغاتي غير واقعي درخصوص مزايا و تسهيلات خانواده ي شهدا.

4- عدم نگريستن به شهادت و جانبازي به عنوان حوادثي غم انگيز و مصيبت بار و حسرت آور كه فقط شايسته ي عزا داري و گريستن و مداحي و نوحه سرايي است. بلكه روي ديگر سكه كه سراسر شوق، اشتياق، حماسه و غرور است و شهيد را نه به عنوان يك جوان ناكام بلكه به عنوان مرشد آگاهي كه بذر غيرت و افتخار و خشم و غرور پراكنده است نيز نگاه كنيم.

فرهنگ ايثار و شهادت

نتيجه گیری

در ابتداي مقاله بيان شد كه روحيه ي قهرمان پروري در ايراني وجود داشته و دارد. اين فرهنگ قهرماني زماني تداوم پيدا كرد كه با فرهنگ شهادت در اسلام آميخته شد. لذا براي ادامه ي اين فرهنگ بايد فرهنگ سازي كنيم؛ زيرا تنها ابزاري كه غرب مي تواند كشور هاي اسلامي را تضعيف نمايد كمرنگ كردن فرهنگ شهادت با ترور فرهنگي است، از اين رو مباني نظري خود را كه محصول ايده ها و اهدافش است به زبان تصوير ترجمه مي كند و بزرگ ترين ويژگي غرب توجه به معنا در تصوير است. اصولاً هيچ فيلمي در غرب خنثي و بي هدف ساخته نمي شود، بلكه همه ي فيلم ها هدفمند بوده و از همه مهم تر فرهنگ سازي مي كنند.

 

پایان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.