محور مقاومت و پایان مداخلهگرایی نظامی آمریکا در غرب آسیا-2
تاثیرات محور مقاومت در منطقه بر مداخله گری نظامی آمریکا در غرب آسیا محور یادداشت دو قسمتی گروه سیاست خارجی موسسه فرهیختگان است.
28 سپتامبر 2019 09:21
پایان مداخلهگرایی آمریکا در غرب آسیا
مقدمه :
در قسمت اول به تبیین اهداف و منافع آمریکا در منطقه و چگونگی حمله این کشور به افغانستان و عراق پرداخته شد و در ادامه در قسمت دوم به موضوع بحران سوریه چرایی حضور داعش و تاثیرات محور مقاومت بر سیاست های آمریکا در منطقه می پردازد.
بحران سوریه
از زمانی که (1389) جنبش سیاسی – اجتماعی تحت عناوین بیداری اسلامی یا بهار عربی از کشور تونس در جهان عرب شروع شد. دولتمردان آمریکا در اندیشه مدیریت و راهبری این تحولات بر علیه دولتهای متحد آمریکا در منطقه و در راستای منافع خود برآمدند. همراهی اولیه با حرکتهای مردمی در کشورهای تونس و مصر تا سرنگونی دولتهای حاکم و کمک به سرکار آمدن دولتهای همگرا و همسو جهت انحراف و مقابله با مطالبات مردمی در این کشورها بود. به موازات گسترش دامنه و ابعاد جنبشهای مردمی در سایر کشورها، سیاستهای آمریکا نیز در قبال این تحولات متغییر و متفاوت شد.
سیاست آمریکا در مقابل بیداری اسلامی در کشورهای عربی در چهارچوب «رهبری از پشت[1]» شامل دو رویکرد متفاوت و بعضا متضاد شد. آمریکا دولتهای عربستان و امارات متحده را به عنوان کارگزاران و اسرائیل را در مقام راهبری آنها در میدان نبرد برگزید. کشورهای عربی یاد شده با پشتیبانی سیاسی و اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل در داخل و سطح منطقه و نظام بینالملل مجری سیاست آمریکا شدند. عربستان سعودی با مداخله نظامی در بحرین و یمن به سرکوب جنبشهای مردمی مشغول شد. عربستان رهبری ائتلاف برخی از کشورهای عربی را در تهاجم به یمن برعهده گرفت. هرچند مداخله نظامی عربستان با حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی آمریکا و کشورهای غربی در یمن فاجعهآمیزترین بحران انسانی را در تاریخ معاصر رقم زده است، ولی در برابر نیروهای مقاومت در حال پسروی است. در کشور مصر با حمایت از نظامیان و تامین منابع مالی آنها بر علیه تنها دولت منتخب این کشور -در طول تاریخ-، کودتای نظامی کرد و آن را ساقط نمود. نیروهای نظامی امارات و عربستان در کنار نیروهای ناتو در حمایت از مردم لیبی بر علیه دولت قذافی وارد عمل شدند و آن را نیز ساقط کردند. (لیبی در حال حاضر به عنوان یک کشور شکست خورده است که قبایل و گروه های مختلف آن با یکدیگر در نبرد میباشند).
نقطه عطف این تحولات کشور سوریه بود. کشوری که همواره در جهت مخالفت و ضدیت با سیاستهای آمریکا، اسرائیل و عربستان سعودی در منطقه حرکت نموده است. دولتهای متحد آمریکا به بهانه دفاع از مردم سوریه در تحولات این کشور مداخله کردند و به جنبش سیاسی مردم سوریه ماهیت نظامی بخشیدند. علاوه بر این، آنها نیروهای خشمگین و معترض مسلمان در جهان عرب و سایر نقاط جهان را در قالب گروههای جهادی تسلیح نمودن و روانه سوریه کردند. این گروههای باصطلاح جهادی تحت حمایت کشور آمریکا و متحدان منطقهای آن از تمام امکانات خویش برای تشدید بحران، اقدامات تروریستی و جنگ داخلی علیه ملت و دولت سوریه دریغ نکردند. وضعیت سیاسی و نظامی در کشور سوریه به حدی بحرانی شد که حامیان گروههای تروریستی برای پایان دولت اسد زمان و نقطه صفر نیز تعیین و اعلام کردند.
پایان مداخلهگرایی آمریکا در غرب آسیا
داعش
گروه تروریستی داعش با عنوان دولت اسلامی شام و عراق در سال 1392 وارد میدان نبرد با نیروهای نظامی دولتهای عراق و سوریه شد. این گروهگ آمریکایی، صهیونیستی و سعودی به سرعت توانست بخشهای قابل توجهی از خاک کشورهای عراق و سوریه را به تصرف خود در آورد. گروه تروریستی داعش بر اساس سیاست آمریکا و اسرائیل و عربستان به منظور تغییر موازنه قدرت در منطقه به نفع آمریکا و دولتهای متحد او ساماندهی و تقویت شد. بر اساس منظومه فکری و سیاستهای آمریکا، میبایست حمله به افغانستان و عراق به قوام نظم آمریکایی و تضعیف موقعیت ژئوپلتیکی و نظامی کشورهای مخالف آمریکا از جمله ایران و سوریه تمام میشد. ولی در عمل، آمریکا نه تنها دو دشمن تمام عیار سوریه و به ویژه ایران را در شرق و غرب این کشور از بین نبرده بود، بلکه دولت و ملتهای این کشورها نیز به دوستان و متحدان منطقه ایران تبدیل شده بودند. بر این اساس، تغییر دولت در این کشورها و روی کار آوردن حاکمان مستبد جدید برای آمریکا و متحدان منطقهای آن به یک ضرورت راهبردی تبدیل شد.
با توجه به طراحی، حمایت و مدیریت گروه داعش توسط تیمهای امنیتی آمریکا و متحدان منطقهای آن از قابلیت و خشونت لازم برای تحول راهبردی و برقراری مجدد نظم آمریکایی انتخاب شد. داعش در حمله به عراق و سوریه در صدد به سقوط کشاندن دولت این کشورها بود. برای همین منظور بود که آمریکا و متحدان منطقهای آن تا یک ماه پس از حمله داعش به عراق منتظر وقوع چنین رویدادی بودند. اما ورود سیاسی و نظامی ایران به دعوت رسمی دولت مرکزی و اقلیم کردستان عراق برای مقابله با داعش، این سیاست آمریکا را بهم زد و مانع تحقق رویای آمریکایی- عبری و سعودی در عراق شد. نیروهای نظامی و مردمی عراق با حمایت و مستشاری ایران توانستند داعش را در نزدیکی بغداد و اربیل متوقف نمایند و سپس در گام اول شهر عامرلی را از چنگال داعش آزاد نمایند.
آمریکا بر خلاف تعهدات و حضور نظامی خویش در عراق به مدت یکماه نظاره گر پیشروی داعش بود، ولی بعد از این که توقف و شکست داعش مسجل شد. آمریکا مبادرت به تشکیل ائتلاف ضد داعش نمود، با این وجود، آمریکا با داعش تا زمان بازپسگیری موصل توسط نیروهای عراقی مماشات مینمود. پس از آزادی شهر موصل ( پایتخت عراقی داعش)، آمریکا و متحدان آن در صدد برآمدند تا شهر رقه سوریه (پایتخت سوری داعش) را آزاد نمایند. این شهر پس از آزادی در اختیار نیروهای باصطلاح دمکراتیک سوریه تحت فرماندهی آمریکا قرار گرفت.
سیاست تغییر نظم منطقهای آمریکایی از طریق داعش به خوبی پیش نرفت. بر اساس این سیاست، کار ویژه داعش و سایر گروههای تروریستی پس از تسخیر دمشق و بغداد به اتمام میرسید. در چنین شرایطی، آمریکا با تشکیل ائتلاف ضد تروریستی در مقام ناجی وارد صحنه میشد و با داعش مبارزه میکرد. پس از پاکسازی بغداد و دمشق از لوث داعش و گروه های تروریستی، دولتهای مستبد و دست نشانده خود را در این کشورها بر اریکه قدرت میرساند. حداقل ماهیت و کاربرد این دولتهای جدید در سیاست منطقه میبایست جهت گیری ضد ایرانی میداشت و در عمل نیز در مدار سیاست خارجی آمریکا با چهرهای به ظاهر نوین به منظور استقرار نظم نوین آمریکایی در منطقه ظاهر میشدند. این سیاست داعشی آمریکا نه تنها اهداف مورد نظر مبتنی بر تغییر دولت در کشورهای عراق و سوریه را ممکن نساخت، بلکه پیامدهای آن در نهایت منجر به تنگناهای راهبردی برای آمریکا و متحدانش در منطقه شد.
پایان مداخلهگرایی آمریکا در غرب آسیا
محور مقاومت در منطقه
زمانی که مردم و دولت کشورهای سوریه و عراق با تهاجم وحشیانه داعش روبرو شدند، از مردم و دولتهای سایر کشورها طلب کمک نمودند. مردم و دولت ایران، اولین کشوری بود که به دعوت آنها پاسخ مثبت داد و با اعزام مستشاران نظامی خود به همراه تجهیزات مورد نیاز به یاری همسایگان خود شتافت. مقامات مذهبی و سیاسی این کشورها با هدایت و مشورت مستشاران ایرانی خود به تشکیل و تسلیح گروههای مقاومت مردمی در کنار نیروهای مسلح رسمی خود نمودند. نیروهای مردمی عراق تحت عنوان حشدالشعبی بیش از شصت گردان رزمی از تمام اقشار و اقلیتهای قومی – مذهبی عراق تشکیل دادند. این نیروها و فرماندهان نظامی آنها با رایزنی و مشورت مستشاران ایرانی خود به زودی وارد صحنه عملیاتی شدند و پیشروی نیروهای تروریستی داعش را در نزدیکی بغداد متوقف کردند و سپس روند عقب راندن آن را به صورت مرحله به مرحله در دستور کار خویش قرار دادند.
در جبهه سوریه شرایط میدانی نسبت به عراق خیلی پیچیده بود. در این جبهه علاوه بر داعش، دهها گروه تروریستی دیگر تحت حمایت آمریکا و متحدان غربی و برخی از کشورهای عربی منطقه در حال نبرد با نیروهای دولتی سوریه بودند. علاوه بر این، نیروهای ائتلاف آمریکایی تحت پرچم مبارزه با تروریسم نیز به صورت مستقیم و غیر مستقیم وارد میدان نبرد شده بودند. در چنین شرایطی، دولت سوریه از کشورهای دیگر درخواست کمک نمود. ایران و روسیه تنها دو کشوری بودند که با نیروهای نظامی خود در قالب مستشاری و پوشش هوایی به کمک نیروهای مردمی و نظامی سوریه شتافتند. ورود نیروهای ایرانی و روسی و ساماندهی نیروهای مردمی در هیئت« نیروهای دفاع میهنی» به تدریج موازنه میدانی را به نفع دولت سوریه تغییر داد. دولت اوباما، در چنین شرایطی برای دولت سوریه خط قرمز تعیین کرد و اعلام نمود در صورتی که نیروهای اسد از سلاح شیمیایی در میدان نبرد استفاده نماید، به این کشور حمله نظامی خواهد کرد. دولت سوریه با وساطت روسیه تمام سلاحهای شیمیایی خود را تحویل سازمان منع سلاحهای شیمیایی تحویل داد. این اقدام سوریه مانع از استفاده گروههای تروریستی از سلاح شیمیایی علیه مردم بی دفاع سوریه نشد. دولتهای اوباما و ترامپ به بهانه اینکه این گونه حملات از سوی دولت سوریه صورت گرفته است، چندین بار پایگاههای نظامی سوریه را با موشک مورد هدف قرار دادند.
با وجود حمایت مستقیم و غیر مستقیم آمریکا، اسرائیل و منابع مالی کشورهای عربستان و امارات و برخی کشورهای دیگر در منطقه و فرا منطقهای، گروههای تروریستی در سوریه نیز شکست خوردند و روند تحولات میدانی به سمت و نفع دولت سوریه در حال رقم خوردن است.
در چنین شرایطی، دولت ترامپ در اقدامی نادر از کشورهای سوریه و عراق میخواهد که سازمان و تشکیلات نیروهای مردمی خود را منحل نمایند. دولتهای مذکور ضمن مخالفت با درخواستهای مداخلهگرایانه و اهانتآمیز دولت آمریکا، نیروهای مذکور را از طریق تصویب قوانین لازم در مجالس قانونگذاری خویش، به عنوان بخشی از نیروهای مسلح کشورهای یاده شده به رسمیت شناخته است. دولتمردان آمریکا در مقابل تلاش میکنند با تروریست خواندن این نیروها، کشورهای یاد شده را تحت فشار قرار دهند و مانع ترویج و الگوی برداری سایر کشورها از مدل مقاومت در برابر زیادهخواهی آمریکا شوند.
پایان مداخلهگرایی آمریکا در غرب آسیا
نتیجه گیری
روند تحولات در کشور سوریه، یمن و عراق بر خلاف سایر کشورهای عربی در پرتو مقاومتهای مردمی و دولت این کشورها با حمایت مستشاری ایران و روسیه نه تنها بر اساس خواست و اراده آمریکا و متحدان منطقهای آن پیش نرفت، بلکه پیامدهای راهبردی ناگواری نیز برای آمریکا و متحدان منطقهای آن داشته است. مهمترین پیامدهای راهبردی و بنیادی بحران سوریه، یمن و عراق برای سیاست مداخله گریانه آمریکا به شرح زیر می توان برشمرد:
- سیاست تفوق منافع امنیتی آمریکا و دولتهای دیکتاتور در مقابل مطالبات مردمی در منطقه، همچون گذشته به دلیل افزایش آگاهی و اشراف مردم بر حقوق انسانی خود، حتی در کشورهایی که به ظاهر آنها دست بالا را دارند، دیگر کارائی خود را از دست داده است یا حداقل هزینه آن افزایش یافته است.
- پیگیری سیاست آتشافروزی و آتش نشانی توأمان آمریکا در منطقه به طور مستقیم و یا با استفاده از گروههای تروریستی تحت حمایت متحدان منطقهای خود به منظور پیشبرد منافع امنیتی دیگر فاقد کارائی است.
- هرگونه مداخلهگرایی نظامی مستقیم و یا غیر مستقیم آمریکا در منطقه به منظور براندازی نظام سیاسی کشورهای مخالف سیاستهای ضد مردمی و قلدرمابانه آمریکا با واکنش دولتهای مستقل و نیروهای مردمی عقیم خواهد ماند.
- تحولات منطقه، به ویژه طی دو دهه اخیر این نکته راهبردی را به مقامات و راهبردنویسان آمریکا تفهیم نموده است، که آمریکا و متحدان منطقهای آنها دیگر قادر به تعریف و تنظیم نظم مورد نظر خویش به طور یکجانبه و قلدرمابانه نیستند.
- در صورتی که مقامات فعلی آمریکا، دچار اشتباه محاسبات راهبردی شوند، و در صدد براندازی نظام سیاسی کشوری در منطقه برآیند، کشور آمریکا را همچون سایر قدرتهای بزرگ در طول تاریخ در موقعیت غرور قبل از سقوط قرار خواهند داد و روند افول قدرت هژمونی آمریکا را نیز در جهان تسریع خواهند کرد.
- این نکته راهبردی فوق برای مردم و به ویژه مقامات کنونی آمریکا ناآشنا و دور از ذهن نیست. سابقه تاریخی کم آمریکا به خوبی به آنها یادآوری میکند که چگونه انگلستان و نیروی نظامی به ظاهر قدرتمندترین ارتش جهان آن روز، در حالیکه نیروهای رزمنده آمریکایی مستظهر به پشتیبانی مردم خود را تروریست قلمداد میکردند. ولی هنگامی که درصدد سرکوب آنها بر آمدند، چیزی جزء استقلال آمریکا و تسریع در سیر نزولی قدرت انگلستان در جهان، نتیجه دیگری برای آن نداشت.
[1] . Leading from behind.