">

سیاسی و روابط بین الملل

آینده «برجام» در دولت ترامپ (گفت‌وگو با امیرحسین طاهری استاد دانشگاه)

دکتر  طاهری استاد و عضو هیأت علمی  دانشگاه خوارزمی در  مصاحبه با  ویژه نامه روزنامه ایران به لغو احتمالی برجام از  سوی آمریکا  پرداخته و ابعاد سیاسی  و حقوقی آن را مورد بررسی قرار داده است. این مصاحبه را عیناً از ویژه نامه روزنامه ایران برداشت کرده و در اختیار خوانندگان محترم قرار داده ایم.

22 ژانویه 2017 06:59

تلاش برای لغو برجام دیپلماسی آمریکا را منزوی می‌کند

سیاست‌های خارجی امریکا را سیستم اداره می‌کند و نه رئیس جمهوری

 

مهراوه خوارزمی

اجرای برجام 26 دی ماه سال جاری در حالی یک ساله می‌شود که وقوع تغییر رسمی در دولت امریکا در روزهای آینده بر نگرانی‌های پیش روی روند اجرای آن خواهد افزود. شعارهای ضد برجامی دونالد ترامپ در شرایطی که جمهوریخواهان مخالف برجام در سنا و مجلس نمایندگان اکثریت دارند بر احتمال نقض برجام و اعمال تحریم‌هایی علیه ایران افزوده است. با این حال اینکه این نگرانی‌ها و احتمالات تا چه حد واقعیت دارند و چه عناصر و عواملی دولت ترامپ را در مسیر بدعهدی یا پایبندی به برجام تقویت خواهند کرد، محور پرسش‌هایی است که با امیرحسین طاهری، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی در میان گذاشتیم. گفت‌وگویی که این محقق و پژوهشگر راهبردی در آن با اشاره به مؤلفه‌های داخلی و بین‌المللی مؤثر بر سیاست های کاخ سفید از ایده گذر برجام از دست انداز بدعهدی‌های احتمالی امریکا دفاع کرد.

ارزیابی‌تان از فراز و فرود مواضع رئیس جمهوری منتخب امریکا درباره برجام چیست؟

درست است که ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی خود برجام را یک «توافق بد» خواند و خواستار لغو آن شد و از پاره کردن برجام سخن گفت و با وجود نرمش او در مواضعش در روزهای اولیه بعد انتخابات موضع روشنی درخصوص برجام اتخاذ نکرد. ولی باید بدانیم که بدون شک بسیاری از شعارها و فراز و فرودهایی که در مواضع ترامپ دیده می‌شود، مربوط به جریان رقابت‌های انتخاباتی او بوده است. مضافاً اینکه آنچه او مطرح کرد، در همان ایام تبلیغات نیز با مخالفت بسیاری از چهره‌های جمهوریخواه روبه‌رو شد. در واقع با توجه به تجربه تاریخی باید بگوییم که تحقق شعارها و وعده‌های انتخاباتی در مسیر اجرایی شدن با محدودیت‌های ساختاری روبه‌رو خواهد شد و این طور نیست که ترامپ بتواند همه مباحث مطرح شده در جریان رقابت را به عنوان اهداف سیاست داخلی و خارجی خود دنبال کند. چراکه سیاست‌های امریکا در خارج از مرزهایش حاصل انتخاب‌های سیستماتیک است و این سیستم است که امریکا را اداره می‌کند و نه یک رئیس جمهوری؛ چه جمهوریخواه باشد و چه دموکرات. بنابراین نباید شعارهای ترامپ را به بعد از ریاست جمهوری او تعمیم داد.
برای سیستم سیاسی امریکا آنچه اهمیت بیشتری دارد، تأمین منافع امریکاست. لذا این یک اشتباه محاسباتی است که تصور کنیم سیاست‌های امریکا در دوران ترامپ دچار تغییرات اساسی می‌شود. اگرچه ممکن است شیوه‌هایی که او برای اجرای سیاست‌های اساسی امریکا پی می‌گیرد، متفاوت باشد. لذا از رئیس جمهوری جدید امریکا که سال‌ها به عنوان یک «بیزینس من» موفق شناخته می‌شده، نباید انتظار دست زدن به اقدامات بدون محاسبه داشت. حرف‌های او تاکنون تنها یک بازاریابی سیاسی بوده و به احتمال زیاد در جریان عمل روی دیگر ترامپ در قالب یک فرد محاسبه‌گر و محتاط به روی صحنه خواهد آمد.
از طرف دیگر نقض برجام نیز اقدامی است که نه امکان عملی شدن دارد و نه وجاهت حقوقی. نه تنها ترامپ بلکه هیچ فرد دیگری نمی‌تواند توافقی را که با توجه به قطعنامه 2231 شورای امنیت تثبیت شده، براحتی نقض کند. مگر اینکه با بهانه‌های واهی در روند اجرای آن خلل ایجاد کند. حال آنکه این اقدام ترامپ هم با بازخورد منفی اروپایی‌ها در کنار ایران مواجه خواهد شد. چرا که برجام یک سند توافق چندجانبه بین‌المللی و نه دوجانبه است و امریکای دوره ترامپ دیگر قادر نخواهد بود بسان گذشته با بهانه‌های واهی، اتحادی فراگیر علیه ایران شکل دهد. در واقع در یک نگاه کلی باید بگویم که به نظر می‌رسد ترامپ با عهده‌دار شدن مسئولیت ریاست جمهوری به مختصات این توافق (برجام) و تحولات سیاست خارجی امریکا وقوف بیشتری خواهد یافت و مواضع عقلایی‌تری اتخاذ خواهد کرد.

احتمال تحقق شعار خروج امریکا از برنامه جامع اقدام مشترک تا چه حد است؟ و با چه موانع یا تسهیل کننده‌های احتمالی در درون و بیرون امریکا مواجه است؟

همان طور که گفتیم، اینکه ترامپ برجام را پاره یا نقض کند، بعید است ولی با توجه به مواضع انتخاباتی و بعد از آن می‌توان احتمال داد که این مخالفت یا خروج به صورت اقدامات ایذایی در شکل و قالب‌های مختلف مثل تصویب تحریم‌های جدید از سوی کنگره امریکا تحت عناوین مختلف ظهور کند. ترامپ هم ممکن است برخی از این تحریم‌ها را تأیید و برخی دیگر را رد کند. اما از آنجا که هیچ رئیس جمهوری در تاریخ امریکا به اندازه ترامپ ذهنیت اقتصادی نداشته، احتمال کمی هست که ترامپ بخواهد از شرایط و موقعیت‌های اقتصادی ایران محروم بماند. درعین حال اگر ترامپ بخواهد این مسأله را عملی سازد، یقیناً با موانعی جدی در درون و بیرون امریکا مواجه است. به طوری که در کنار توصیه‌ها و هشدارهای اوباما درخصوص ضرورت پایبندی امریکا به برجام؛ موج مخالفان در داخل و خارج امریکا نیز درخصوص مخالفت و هشدار نسبت به عواقب و پیامدهای چنین اقدامی فراگیر شده و خواهان توجه ترامپ و متحدان جمهوریخواه او در کنگره به «واقعیت‌های توافق هسته‌ای ایران» شده‌اند. از جمله دلایل این مخالفان نقض برجام از سوی ترامپ این است که این توافق مؤثر واقع شده و از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کرده است و در صورت نقض برجام از سوی امریکا، ایران از زیر بار تمام تعهداتش بیرون آمده و آزادانه به دنبال کسب سلاح هسته‌ای خواهد رفت.
مانع دیگر این است که این توافق فقط بین امریکا و ایران نیست. توافق بین ایران و گروه 1+5 از جمله برخی از نزدیک‌ترین متحدان امریکا است و خروج امریکا به این معناست که باید کشورهای اروپایی، یا روسیه یا چین را که به توافق پایبند مانده‌اند، تحریم کند. مانع دیگر بر سر راه ترامپ این است که در شرایط کنونی نگاه و سیاست ضد برجام واقع‌بینانه و منطبق با منافع امریکا و جهان نیست. لذا اعتقاد بر این است که با توجه به پایبندی ایران به تعهدات برجامی خود و توافق‌هایی که میان ایران و نهادهای اقتصادی بین‌المللی انجام شده، یقیناً تغییر در رهبران سیاسی ایالات متحده امریکا نمی‌تواند تأثیری جدی در اجرایی شدن توافق داشته باشد. با این حساب، بدیهی است که تنها عامل تسهیل کننده جهت نقض برجام از سوی ترامپ، اثبات وقوع تخلف ایران از برجام است.

اینکه دولت ترامپ مایل به پایبندی به تعهداتی که اوباما در قالب برجام پذیرفته است نباشد، چه پیامدهایی برای این کشور دارد؟ این تعبیر که در صورت نقض برجام امریکا منزوی خواهد شد، تا چه حد واقعی است؟

تفاوت میان ترامپ و رؤسای جمهوری همچون کلینتون و اوباما و به طور کلی تفاوت جمهوریخواهان و دموکرات‌ها
یک واقعیت کتمان‌ناپذیر است. دموکرات‌ها عموماً سیاست‌های خود را حرفه‌ای‌تر دنبال می‌کنند و جمهوریخواهان صریح‌تر و خشن‌تر هستند. اما درباره سرنوشت برجام بعد از ریاست جمهوری ترامپ دو مانع اساسی در ضوابط حقوقی برای تحقق وعده ترامپ مبنی بر پاره کردن آن وجود دارد؛ اول اینکه برجام تعهد دولت امریکا است و الزاماً ربط مستقیمی به اوباما و ترامپ ندارد. از همین جهت بدنه کارشناسی دولت فدرال اجازه لغو آن توسط ترامپ را نخواهد داد. ثانیاً برجام توافقی دوجانبه میان امریکا و ایران نیست و در آن 5 کشور دیگر هم سهیم بودند. از همین حیث ضربه زدن مستقیم به برجام توسط ترامپ نه تنها زمینه لغو آن را فراهم نمی‌کند، بلکه بستر اتحاد امریکا و شرکای غربی‌اش در این حوزه و ایجاد اختلافات جدید بین اروپا و امریکا را فراهم می‌سازد. در واقع می‌توان گفت که انزوای امریکا یکی از مهم‌ترین عواقب تصمیم ضد برجامی ترامپ خواهد بود و این مسأله‌ای است که افرادی مثل «ارنست مونیز» وزیر انرژی امریکا و «نوام چامسکی» زبانشناس و نظریه پرداز برجسته امریکایی نیز به آن اشاره کرده‌اند. به طوری که مونیز ضمن تأکید بر اینکه قدرت‌های دیگر جهان مسیر واشنگتن را در این خصوص دنبال نمی‌کنند، گفته اگر دولت دونالد ترامپ تصمیم به کنار گذاشتن توافق هسته‌ای ایران بگیرد، امریکا به لحاظ بین‌المللی منزوی می‌شود. چامسکی نیز تأیید کرده که ترامپ با لغو برجام امریکا را به سوی انزوای بیشتر سوق خواهد داد. اگر چه امریکا در حال حاضر به شکل قابل توجهی در جهان منزوی شده است. چنان که مخالفت کشورهای عضو پیمان منطقه‌ای شانگهای با عضویت امریکا به عنوان عضو ناظر و تعهدات این سازمان بر اینکه امریکا نباید پایگاه نظامی در کشورهای عضو  داشته باشد و بیرون رانده شدن صندوق بین‌المللی پول (وابسته به وزارت خزانه‌داری امریکا) از امریکای جنوبی و نبودن هیچ پایگاه نظامی امریکا در امریکای جنوبی را باید از جمله نشانگان انزوای امریکا در مناطق مختلف جهان ارزیابی کرد.
پدیده انزوای امریکا در آسیا نیز در قالب فروپاشی عنقریب سیاست «چرخش به آسیا»ی اوباما قابل مشاهده است. چنان که پیوستن متحدان امریکا از پرو و استرالیا تا ژاپن به پیمان ….

تجاری «شراکت دو سوی اقیانوس آرام» (طرح شده از طرف چین) مؤید همین احتمال است. همچنین با وجود مخالفت امریکا با تأسیس «بانک توسعه زیرساخت آسیا» به عنوان رقیب بانک جهانی، شاهد آن بودیم که برخی متحدان امریکا مانند بریتانیا به این بانک پیوستند. این واقعیت‌ها ما را به این باور می‌رساند که در حال حاضر نیز امریکا به شکل قابل توجهی در جهان منزوی شده است. مضافاً اینکه شعار «امریکا اول از همه»ی ترامپ، او را در جبهه انزواطلبان جدید امریکا قرار می‌دهد و در تحقق این انزوا بسیار تأثیرگذار خواهد بود. یقیناً این شکاف‌ها و زاویه گرفتن ترامپ از سیاست‌های این کشورها (به طوری که دیگر مثل گذشته با او همراه نخواهند بود) در نهایت کار او را برای اتخاذ تصمیم‌های دشوار و اقدام به تحرکات تند و تیز در عرصه سیاست خارجی سخت خواهد کرد.

  جریان حامی برجام در امریکا از دموکرات‌ها تا جریان‌های فکری که در روزهای اخیر با انتشار نامه‌هایی خطاب به ترامپ برجام را «دارایی استراتژیک و حساس امریکا» دانسته‌اند، تا چه حد می‌توانند درتصمیمات آتی ترامپ تأثیر بگذارند؟

در واقع باید بگویم که مخالفت با سیاست نقض برجام ترامپ در قالب‌ها و زبان‌های مختلفی بیان و اظهار گردیده است. یکی از این موارد همان طور که اشاره کردید اقدام 37 دانشمند امریکایی است که برخی از آنها مشاوران علمی کاخ سفید بوده‌اند. این در حالی است که رئیس سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) هم پاره کردن توافق اتمی با ایران را «نهایت حماقت» و چشمپوشی از آن را «بسیار خطرناک» توصیف کرد.
اما درخصوص تأثیر یا عدم تأثیر این جریانات موافق برجام بر سیاست ضد برجام ترامپ لازم است نگاهی به تأثیر نهادهای غیرحکومتی بر سیاست خارجی امریکا داشته باشیم. این یک واقعیتی هست که سازمان‌ها و نهادهای غیرحکومتی نیز تأثیر بسیاری بر روند شکل‌گیری و اجرای سیاست خارجی دارند. چنین است که می‌بینیم بسیاری از کشورهایی که حتی روابط دوستانه نزدیک با حکومت امریکا دارند و از متحدین سیاسی و نظامی آن به شمار می‌روند، تلاش می‌کنند خواسته‌ها و اهداف خود را به منظور تأثیرگذاری به سیاست خارجی امریکا از طریق گروه‌های فشار نیز دنبال کنند. زیرا سیاست خارجی از جنبه داخلی آن مستلزم یک سلسله سازش و انطباق میان عوامل گوناگون حکومتی و غیرحکومتی است. بنابراین در کنار گروه‌های قومی و ملی، گروه‌های اقتصادی یا گروه‌های حقوق بشری، سازمان‌های روشنفکری و پژوهشی که معمولاً برای اقناع ایدئولوژیک تلاش می‌کنند؛ باید به حکومت‌های محلی، گروه‌های وابسته به رسانه‌های گروهی به عنوان عوامل غیر حکومتی مؤثر در سیاست خارجی امریکا توجه کرد. افکار عمومی امریکا نیز به دو دسته توده و نخبگان تقسیم می‌شود. برخلاف تصور غالب، افکار عمومی نخبگان تأثیر بسیاری بر تصمیم‌های سیاست خارجی و بر افکار عمومی توده‌ها دارد و با توجه به این توضیحات می‌توان انتظار داشت که جریان حامی برجام در امریکا از دموکرات‌ها تا جریان‌های فکری که در روزهای اخیر با انتشار نامه‌هایی خطاب به ترامپ برجام را «دارایی استراتژیک و حساس امریکا» دانسته‌اند، در حد خود می‌توانند در تصمیمات آتی ترامپ تأثیر بگذارند.
واضح است که چه در کشورهای دموکراتیک و چه در کشورهایی که به شیوه توتالیتر اداره می‌شوند، هیچ برنامه سیاست خارجی بدون حمایت افکار عمومی موفق نخواهد شد. در ایالات متحده امریکا نیز افکار عمومی تأثیر بسزایی در سیاست خارجی دارد و سابقه تاریخی آن را می‌توان در تأثیر فشار افکار عمومی در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 70 بر دولت نیکسون مشاهده کرد. مخالفت‌ها با جنگ ویتنام، دولت نیکسون را مجبور به فرا خواندن نیروهای امریکایی از ویتنام کرد. این عنصر تأثیرات نه چندان آشکار نیز در بردارد. چنان که در بسیاری موارد فشار افکار عمومی در موضعگیری‌ها و نظرات اعضای کنگره تجلی می‌یابد، بدون اینکه در سطح جامعه یا رسانه‌های گروهی بازتاب یابد.

پیامدهای منطقه‌ای نقض احتمالی برجام از سوی امریکا چه خواهد بود؟

پیامدهای منطقه‌ای نقض برجام از سوی امریکا نیز بسیار مهم است به طوری که این اقدام موجب کان لم یکن شدن همکاری بین ایران و امریکا در موضوعات و بحران‌های منطقه‌ای (همچون سوریه و یمن) خواهد گردید. چرا که امریکا بخوبی به این امر پی برده که حل بحرانی همچون سوریه بدون همراهی ایران نمی‌تواند مثمر ثمر باشد و نقض برجام به گونه‌ای نشان از تداوم سیاست‌های امریکا در منطقه و عدم همکاری با سایر بازیگران منطقه‌ای برای حل بحران‌های متعدد خواهد بود و تنش در روابط ایران و امریکا به معنای عمق بخشیدن به بحران‌های منطقه‌ای است. آن هم در شرایطی که امروزه امریکا بیش از هر کشور دیگری خواهان پایان دادن به بحران سوریه و یمن است.

با توجه به همه این شرایط اگر ترامپ بخواهد شعار خود را عملی کند ونیز  واقعیت‌های کنونی داخلی و بین‌المللی، آیا او خواهد توانست سایر کشورها را با خود همراه کند؟

قطعاً پاسخ منفی است چرا که او قادر به اجماع‌سازی علیه ایران نخواهد شد و در واقع در قبال ایران و موضوع برجام دو راه در پیش روی دارد؛ یا سیاست انزوا در پیش گیرد و راه خود را از اروپا جدا کند، یا برجام را اجرایی کند. البته ناگفته نماند که توسل به بهانه‌های جدید از قبیل حمایت از تروریسم (با وجود اینکه اکنون برای اروپا و امریکا روشن شده که تهدید واقعی و اصلی تروریسم، گروه‌های تکفیری داعش و القاعده و جبهه النصره و… به عنوان گروه‌های زاییده کشورهای عرب متحد غرب هستند و ایران درخط مقدم جنگ با این تروریست‌هاست) و طرح پرونده جدیدی علیه ایران دور از انتظار نیست.

قرار گرفتن اروپا در کنار ایران تابع مراعات چه الزاماتی در حوزه مسائل سیاسی و اقتصادی حاکم بر روابط ایران و کشورهای اروپایی خواهد بود و در چه صورتی ممکن است اروپایی‌ها در دوره ترامپ از ایران فاصله بگیرند؟

در شرایط کنونی فضای سیاسی گفتمانی جدیدی در روابط جمهوری اسلامی با اتحادیه اروپایی به وجود آمده است که می‌توان گفت حداقل طی یک دهه اخیر بی سابقه بوده است. چرا که برجام توانسته چشم‌انداز مثبتی را در همه ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور رقم بزند. این در حالی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، روابط اروپا و ایران هیچ گاه یک روابط باثبات و جامع نبوده است. این روابط عمدتاً روابط بازرگانی صرف بوده است که آن هم به خاطر تحریم‌ها، بسیار شکننده بوده است. برجام اولین توافق بزرگ ایران و اروپا است که احتمال تحول مهم در روابط اقتصادی را کلید زده و ظرفیت روابطی پایدار و همه جانبه بین ایران و اروپا را ایجاد کرده است.
مضافاً اینکه این اتحادیه نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در روند حل و فصل پرونده هسته‌ای ایران داشته و این نقش همچنان ادامه دارد. ما امروز وارد فاز توسعه و ارتقای روابط با کشورهای اروپایی شده‌ایم. دیدگاه جدید اتحادیه اروپا در تنظیم روابط با جمهوری اسلامی ایران می‌تواند روابط فیمابین را به میزان زیادی در آینده متحول کند. در این میان اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) جایگاه خاص و کلیدی در هرگونه مناسبات اتحادیه با ایران در چشم‌انداز آینده دارد و می‌تواند به منزله نقشه راه آینده مناسبات طرفین نقش‌آفرینی کند. اتحادیه و کشورهای عضو آن توجه ویژه‌ای به اجرایی شدن برجام دارند و آن را به نوعی مکانیزم و استراتژی مناسبات آینده خود با ایران می‌دانند. اتحادیه اروپا به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای و اجرای برجام را به عنوان یک راهبرد یا مکانیسمی برای بهبود روابط خود با ایران به نوعی موفقیت سیاست خارجی و امنیتی مشترک خود می‌داند و لذا خواهان افزایش تعامل، گفت‌وگو و همکاری‌ها با ایران می‌باشد.
امری که مورد استقبال جمهوری اسلامی ایران نیز بوده و طرفین در این روند حرکت می‌کنند. در واقع برجام نقشه راه و راهبرد اجرایی اتحادیه اروپایی در تدوین و اجرای مناسبات جدید این اتحادیه و 28 کشور عضو آن برای تنظیم روابط و همکاری‌ها با جمهوری اسلامی ایران است و شرایط کنونی منطقه نیز در تمایل زیاد اروپا به نزدیک شدن به ایران را بیشتر نموده است چرا که کشورهای اروپایی در مجاورت منطقه ژئوپلیتیکی خاورمیانه قرار دارند و هرگونه بحران و نابسامانی در منطقه در وضعیت، ثبات و امنیت آنها تأثیرگذار است. افزایش حضور گرایشات سلفی، تکفیری و قدرت‌یابی گروه‌های تروریستی مثل داعش، القاعده، النصره و… در منطقه باعث نگرانی کشورهای منطقه و اروپایی شده و لذا رایزنی با کشور قدرتمندی چون ایران که از جایگاه و نفوذ بسیار بالایی در منطقه برخوردار است، مورد توجه اتحادیه اروپایی و اعضای آن می‌باشد و ما طی دو سال اخیر شاهد گفت‌وگوها و رایزنی‌های سطح بالایی بین طرفین بوده‌ایم. ایران همواره خواهان این بوده که اروپا روابطی کاملاً مستقل از امریکا با ایران داشته باشد. در حالی که وابستگی متقابل اروپا و امریکا بسیار عمیق و وسیع است؛ اما در شرایط فعلی جهانی که اختلافات سنتی اروپا و ایران دچار تحولات مهمی شده؛ ازاین رو شانس برقراری روابطی نو فراهم شده است. در واقع منافع طرفینی (به طور مثال تروریسم، داعش، القاعده، جبهه النصره یا جبهه الشام، تهدید مشترک هستند و از طرفی ایران در خط مقدم مبارزه با داعش عمل می‌کند و در سوریه، عراق، افغانستان و یمن نفوذ دارد؛ بنابراین ایران می‌تواند شریک مهمی برای اروپا در بحران‌هایی چون تروریسم، مهاجرین و اقتصاد به هم ریخته منطقه باشد) مهم‌ترین الزامات بهبود و گسترش رابطه با اروپایی‌ها بوده است. روابط با ایران همیشه برای اروپا مهم بوده است و در شرایط فعلی هم مهم‌تر شده چون وضع منطقه به هم ریخته، متحدین غرب یا سقوط کرده یا آسیب‌پذیرند.
اما لازم به ذکراست که یکی از عوامل فاصله گرفتن اروپا از ایران به وجود آمدن تنش در روابط ایران و امریکا است. چرا که هرگاه اروپا مجبور شود بین ایران و امریکا یکی را انتخاب کند، در انتخاب امریکا درنگ نخواهد کرد؛ بنابراین تشنج و تنش در روابط با امریکا، سم روابط ایران و اروپاست.

تیم ترامپ و چهره‌های انتخاب شده برای مناصب اجرایی و امنیتی دولت آتی امریکا را از منظر تأثیری که می‌توانند بر روند اجرای برجام و نیز ترک افتادن بر دیوار حائل در روابط ایران و امریکا داشته باشند چگونه ارزیابی می‌کنید؟

از بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تاکنون کابینه فعلی انتخابی ترامپ متشکل از ضد ایرانی‌ترین سیاستمداران امریکاست. برخلاف ترامپ، تیم او با تجربه است. افرادی که بعضاً تفکرات نومحافظه‌کاری دارند. در مورد اینکه مدل رابطه ترامپ با تیمش چگونه خواهد بود نیز باید بگویم برخی مدل بوش پسر را مطرح می‌کنند که او حتی نیویورک تایمز نمی‌خواند و دیک چکنی، او را اداره می‌کرد. مدل دیگر، مدل ریگان است که به مرور خود را بر مجموعه نظام اداری تحمیل کرد. البته با تیپ شخصیتی که ترامپ دارد، بعید به نظر می‌رسد که از سوی دیگران اداره شود؛…

با احتساب همه شرایط تعامل با امریکای ترامپ و کارشکنی‌های احتمالی او بر سر برجام باید با چه رویکرد و چه کیفیتی انجام پذیرد؟

در واقع رویکرد ما یک رویکرد منطقی و قانونی و در چارچوب قواعد حقوقی بین الملل و بر اساس رابطه‌ای حسنه با همه کشورها (به جز رژیم صهیونیستی) و براساس اصل عزت، حکمت و مصلحت در همه مقاطع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است و بدیهی است که هرگونه تعرض را قاطعانه پاسخ خواهیم داد. در مورد برجام همان طور که گفتیم، پاسخ ما انجام تمامی اقدامات حقوقی در عرصه بین‌المللی و ادامه فعالیت‌های هسته‌ای خواهد بود. اما باید تأکید کنم به نظر می‌رسد ترامپ که دنبال بازگشت امریکا به وضعیت اقتصادی بهتر است، به متحدانش حمله کند و در پاره‌ای موارد از جهان فاصله بگیرد و به انزواگرایان نزدیک شود و در برخی مواقع مداخله‌جویانه عمل کند. سیگنال‌های فکری او مغشوش است و چارچوب منسجمی ندارد (اما همچون هر سیاستمدار دیگری، بنا نیست هر چه می‌گوید شدنی باشد. چنان که طی 30-25 سال گذشته، همه رؤسای جمهوری امریکا خواستند خاورمیانه را با فرم‌های مختلف عوض کنند، اما خودشان عوض شدند… اوباما در اوایل بحران سوریه می‌گفت اسد باید برود. حال خود اوباما در حال رفتن است، اما اسد همچنان باقی است. ماهیت سیاست پرنوسان بودن است. نکته بسیار مهم از نظر ما در ایران به خاطر دستاوردهای انقلاب اسلامی که همان استقلال در مناسبات خارجی بوده، این است که سیستم سیاسی و امنیتی ما بر اثر لرزش‌ها و تکانه‌های سیاسی در امریکا، دچار لرزش و تکانه نمی‌شود. یعنی امنیت ما ارتباطی به امریکا ندارد. کشورهایی که امنیت و سیاست داخلی آنها به امریکا گره خورده، در اثر اغتشاش‌ها، پیامدها یا پیام‌های مغشوش سیاسی، دچار گیجی و سردرگمی خاص هستند.

با همه مخالفت‌هایی که در داخل کشور با برجام مطرح می‌شود و برخی به بهانه بدعهدی‌های امریکا آن را شکست‌خورده می‌دانند، یک سؤال اساسی این است که اگر برجام نبود و ترامپ بر سر کار می‌آمد، چه اتفاقی می‌افتاد؟

در ابتدا باید تأکید کنم که برخلاف نظر عده‌ای که به تبع جناح‌بندی‌های سیاسی این گونه ابراز می‌کنند که مثلاً تمدید قانون آیسا در امریکا نشانه شکست خوردن برجام یا اشتباه ما در مذاکرات است؛ باید بگویم که نفس آن مذاکرات و نشستن ما در برابر 6 قدرت برتر اقتصادی و سیاسی جهان عین پیروزی بود. اما درخصوص اینکه اگر برجام نبود و ترامپ می‌آمد چه اتفاقی می‌افتاد، ابتدا باید نگاهی به شرایط قبل از برجام داشته باشیم. ایران قبل از برجام با مشکلات بی شمار اقتصادی حاصل از تحریم‌ها روبه‌رو بود. بخش‌های صادرات نفت، تجارت و مبادلات بانکی ایران زیر ضربات شدید تحریم‌ها بود. پول‌های ایران بلوکه شده بود و حتی در برخی موارد ایران مجبور بود مانند دوران قبل از اختراع پول مبادله کالا به کالا انجام دهد. ایران نفت صادر و به جای پول آن کالا دریافت می‌کرد. صادرات نفت ایران نیز گام به گام در روند کاهشی حرکت می‌کرد. اکثر کشورهای جهان به واسطه فشارهای امریکا، ایران را تحریم کرده بودند. حال تصور کنید برجامی امضا نمی‌شد، ترامپ با ایران چگونه برخورد می‌کرد؟ او که تفکری ضد ایرانی دارد، حتماً فشارها را بر ایران بیشتر می‌کرد. قطعاً با روی کارآمدن یک رئیس جمهوری ضد ایرانی، مشکلات ایران بدون برجام را دو چندان می‌کرد. ترامپ اما وقتی به قدرت رسید که توافق هسته‌ای امضا شده بود. ایران به واسطه برجام دیوارهای تحریم را شکسته است. درهای کشور به سوی مردم و دولت‌های جهان گشوده است. تهران میزبان رؤسای جمهوری و مقامات ارشد کشورهای مهم جهان است. همه مشتاق رابطه با ایران هستند. معاملات اقتصادی ایران با کشورهای جهان باعث شده است سرمایه‌های ایران آزاد شود و دیگر احتیاجی نیست ایران برای دریافت پول‌های خود دست به دامن واسطه‌ها شود. برجام توافقی است که به دنبال رایزنی‌ها و گفت‌وگوهای 6 کشور مهم جهان و ایران به دست آمد و در شورای امنیت سازمان ملل متحد با اجماع همه اعضا به تصویب رسید. اما در هر صورت باید گفته شود که تجربه 36 سال گذشته نشان داده است که نظام جمهوری اسلامی در برابر هیچ قدرتی تسلیم نمی‌شود و از منافع ملت ایران به درستی دفاع می‌کند. هیچ قدرتی نتوانسته و نخواهد توانست که روابط خارجی ایران را گروگان بگیرد.

انتخابات ریاست جمهوری ایران و آرایش احتمالی نیروهای سیاسی حاصل از آن تا چه حد در مناسبات مربوط به برجام مؤثر خواهد بود؟ این دو عامل چه تأثیرات متقابلی بر یکدیگر خواهند گذاشت؟

ما باید در جمهوری اسلامی به گونه‌ای حرکت کنیم که مسائل داخلی‌مان منبعث از مسائل داخلی باشد، اینکه مسائل داخلی ما تحت تأثیر اتفاقات خارج از کشور قرار گیرد، کار غلطی است و اینکه انتخابات ما تحت‌الشعاع انتخاب ترامپ قرار گیرد خوب نیست، قاعدتاً تحولات این کشور نباید بر مسائل داخلی ما تأثیر گذارد و در طول دوران بعد از انقلاب نیز هیچ وقت این گونه نبوده است. مضافاً اینکه اساس ذات دولت‌های امریکا یکی هست و در واقع تفاوتی میان دموکرات‌ها و جمهوریخواهان وجود ندارد.
ما راهبردهای بسیار روشنی در مسائل سیاست خارجی داریم و همزمان با اینکه اهل تعامل و گفت‌وگو هستیم، قطعاً از مواضع و اهداف خود در مسائل بین‌المللی و منطقه‌ای کوتاه نخواهیم آمد. درخصوص برجام هم همان طور که می‌دانیم، همسانی نگاه اکثریت غالب جناح‌های مختلف سیاسی و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران سیاسی کشور، درباره تحولات داخلی امریکا یا سیاست‌های این کشور نسبت به ایران، نشانه این است که ماشین سیاستگذاری کشور در عرصه سیاست جهانی، نسبت به برجام نیز به اشتراک نظر رسیدند. این امر نشان می‌دهد که تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران کشور، نگاه واقع بینانه‌ای به سیاست خارجی، برجام و امریکا دارند و انتظار می‌رود در آینده نیز این توافق نظر، با صدای رساتری بیان شود.

منبع : روزنامه ایران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.