معرفی رجال و زنان دربار پهلوی. الف- فرح پهلوی
فرح با راهیابی به دربار پهلوی اقوام خود را که فامیل دیبا را یدک می کشدیدند از سراسر کشور فرا خواند و دوروبرخود جمع نمود و برای هر یک مقام و منصبی در نظر گرفت و با دادن سکان برخی از ادارات به آنان دستشان را در غارت و اسراف بیت المال مردم ایران باز گذاشت . جالب توجه این است که آنها با حمایت همه جانبه فرح آزادانه هر نوع تخلف و باج خواهی را انجام می دادند و هیچ مرجع قانونی حق برخورد با آنان را نداشت. محمدعلی قطبی دایی فرح مقاطعه کاریهای سازمان برنامه را منحصر به خود کرد و با کمک صفی اصفیا که در آن زمان رییس سازمان برنامه بود با 25 درصد رشوه با افراد دیگر واگذار می کرد که ظرف چند سال به ثروت میلیاردی رسید. (برگرفته از متن کتاب)
22 ژوئن 2024 14:40
فرح دیبا در 22 مهر ماه سال 1317 در تهران متولد شد. پدرش سهراب دیبا اصالتا آذربایجانی و مادرش فریده دیبا گیلانی بود . پدرش تحصیلات نظامی را در شوروی و فرانسه فرا گرفته بود. پس از مراجعت به ایران به عنوان افسر در ارتش به کار گمارده شد و در سال 1327 به علت ابتلا به سرطان درگذشت. فرح، تحصیلاتش را در مدرسه ایتالیاییهای تهران به نام خواهران کاتولیک آغاز نمود و در همانجا به فراگیری زبان فرانسه پرداخت. وی سپس به دبستان ژاندارک تهران رفت که این مدرسه نیز توسط راهبههای فرانسوی اداره میشد. او با بیان سابقه مدرسه از جوّ مذهبی و مقدس مدرسه چنین تمجید می کند ” بنای صد ساله مدرسه ژاندارک در نظر ما شکوه خاصی داشت. یکی از دو جناح ساختمان که دارای باغچه کوچکی بود به سکونت راهبهها اختصاص داشت … یک کلیسا که در مدرسه ساخته شده بود به این مجموعه حالتی مقدس و مذهبی میداد.”
در کتاب فرح پهلوی به روایت اسناد ساواک در خصوص چگونگی و زمان شروع به کار مدارس فرانسوی زبان در ایران که هر کدام شاخه ای بودند از “آلیلنس جهانی اسراییلی” چنین میخوانیم .
” مدرسه های فرانسوی زبان از اواسط قرن 19 در ایران شروع به کار نمود . مدرسه نوین فرانسوی زبان، خود شاخهای بود از آلیانس جهانی اسراییلی که در سال 1860 در جهت همدردی با یهودیان و به اصطلاح رسیدگی به گرفتاری های همکیشان در سراسر جهان بر پا شد. مرکز این انجمن در پاریس بود و بنیانگذارش “آدولف. ک. میو” و چند تن از روشنفکران یهودی بودند”
فرح تحصیلات متوسطه را در دبیرستان رازی تهران سپری نمود و از آن دوران به خاطر داشتن ترکیب و آمیزهای از دانش آموزان دختر و پسر با خوشحالی یاد میکند:
” برای اخذ دیپلم متوسطه وارد دبیرستان رازی شدم و از سه سالی که در این دبیرستان گذراندم خاطرات خوشی برایم مانده است. مدرسه رازی مختلط بود. برای من که در مدرسه ژاندارک با پسران سن لویی به گردشهای جمعی رفته بودم مختلط بودن مدرسه رازی تعجب آور نبود”
وی برای ادامه تحصیل عازم فرانسه شد و همچون دوران مدرسه ژاندارک و دبیرستان رازی به دنبال ثبت نام در رشتهای بود که وقت کمی از او بگیرد تا بتواند بیشتر به تفریح و گردش با دوستانش بپردازد. بر این اساس رشته معماری را برگزید:
من نخست تصمیم داشتم در رشته علوم طبیعی وارد شوم. ما در این باره صحبت کرده بودیم و این خود من بودم که از این کار منصرف شدم زیرا با علاقه ای که به گشت و گذار داشتم تحمل گذراندن یک عمر را در مقابل میکروسکوپ نداشتم بنابراین گرایشم به رشته معماری دوباره به ذهنم برگشت و از مدرسه معماری پاریس پذیرش گرفتم”
فرح سال اول تحصیل در رشته معماری را به علت سرخوشی و گذراندن با دوستان پسر و دختر با مردودی پشت سر نهاد. و در پایان سال دوم در حالی که طرفی از تحصیل نبسته بود به ایران بازگشت و با طرح موضوع ازدواج با محمدرضا شاه تحصیلات را به طور کامل رها نمود.
فرح به هنگام تحصیل در مدرسه ژاندارک به عضویت سازمان پیشاهنگی درآمد و برای اولین بار به عنوان نماینده سازمان پیشاهنگی ایران به فرانسه مسافرت کرد و در همین سفر از کشور یونان دیدن کرد:
” نخستین سفرم را به فرانسه که در تابستان 1335 انجام گرفت نیز مدیون سازمان پیشاهنگی هستم. قرار براین بود که دو دختر و دو پسر از میان ما در تجمع بین المللی پیشاهنگان در کاخ ژامپ ویل در نزدیکی پاریس شرکت کنند…”
فرح در طول تحصیل در فرانسه با گروه های مختلفی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه آشنا شد و در این بین شاید به وساطت رضا قطبی به عقاید چپی گرایش پیدا کرد و در حوزه ها و محافل حزب توده شرکت نمود. به گفته احسان طبری فرح دیبا در سالهای تحصیل در فرانسه توسط یکی از اعضا به نام انوشیروان رییس به حوزه های حزب توده رفت و آمد داشته است. فرح نیز در بعضی از مصاحبه ها به داشتن گرایش چپی در زمان تحصیل در فرانسه اذعان دارد. این افراد چپی کسانی بودند که فرح از توانایی های آنان برای اجرای برنامه های ضد دینی خود در زمینههای مختلف هنری و ترویج بی دینی استفاده میکرد.
یکی از مسایل مطرح در مورد فرح که هنوز جواب قطعی به آن داده نشده و با وجود نقل قولهای بسیار، همچنان در پرده ابهام قرار دارد. نحوه اولین آشنایی رسمی او با محمدرضا پهلوی است. او خود میگوید: محمدرضا را دو بار ملاقات کرده بود: اولین بار پس از فتح آذربایجان در سال 1325 و بار دوم در زمان تحصیل در فرانسه که در این ملاقات به همت تفضلی موفق به صحبت با شاه شده است:
” در بهار سال 1336 فرصتی دست داد تا من به دیدار پادشاه نایل شوم. پادشاه برای دیدار رسمی و گفتگو با ژنرال دوگل به پاریس آمده بود و چنان که معمول است سفارت ایران بر آن بود که چند نفر از ایرانیان را به او معرفی کند و من یکی از منتخبین بودم. در میان شلوغی سفارت آقای تفضلی وابسته فرهنگی دست مرا گرفت و به محمدرضا نزدیک کرد. چند دقیقه با او دست دادم. گفتم ” فرح دیبا – مدرسه معماری” و ایشان پرسیدند: چند وقت است که در این شهر هستید؟ و من در پاسخ گفتم “دو سال” تفضلی فورا اضافه کرد” این دختر خانم خیلی درسخوان است و شاگرد اول کلاس خود شده و زبان فرانسه را هم خوب صحبت می کند…”
این اولین ملاقات فرح با شاه در دیداری دسته جمعی بود که تفضلی وی را به دروغ به عنوان شاگرد اول کلاس معرفی کرد در حالی که پیشتر ذکر شد که فرح در سال اول مردود شده است.
فریده دیبا ، مادر فرح، داستان آشنایی فرح با شاه را از طریق اردشیر زاهدی میداند:
” فرح برای تمدید گذرنامه اش به وزارت خارجه می رود و در آنجا به او میگویند بدلیل فعالیتهای مضره اسناد شما تمدید نمیشود و برای او قراری برای هفته بعد میگذارند …. برادرم برای رفع مشکل از طریق دوستش احمد علی ابتهاج با اردشیر زاهدی مرتبط بود. اردشیر در ملاقات با فرح او را فردی شایسته برای همسری شاه دانست و با معرفی فرح به همسرش شهناز زمینه آشنایی و ازدواج فرح با شاه ایجاد میگردد.”
اما فرح در خاطراتش موضوع را به نحو دیگری مطرح نموده و آن اینکه برای گرفتن بورس تحصیلی از طریق اسفندیار دیبا، عمویش، که از دوستان اردشیر زاهدی و در این زمان مسئول دانشجویان ایرانی خارج از کشور در وزارت امور خارجه بود به او معرفی می شود و اردشیر فرح را در منزلش در حصارک ملاقات و راجع به تحصیلات و برنامه هایش از او سئوالاتی میکند و به فرح میگوید قصد دارد او را به همسرش معرفی کند.
اردشیر زاهدی بر خلاف اظهارات فوق قضیه را طور دیکری تعریف می کند و میگوید:
” این روزها بحث ازدواج شاه مطرح و اسفندیار دیبا با او تماس گرفته و درخواست کرده حالا که شاه قصد ازدواج دارد فرح را به شاه معرفی کنید شاید مورد پسند محمدرضا واقع شود.”
قول دیگر سخن حسین فردوست است که میگوید:
” فرح از فرط استیصال برای کمک مالی به سراغ اردشیر زاهدی در حصارک می رود تا بتواند در پاریس تحصیل و زندگی کند. اگر ندانیم حصارک چیست شاید مسئله مفهوم نشود در حصارک ویلایی بود که اردشیر زاهدی با تعدادی از رفقای جوان او منتظر شکار دخترها و زنان می نشستند و هر مراجعه کننده از جنس مونث اگر مورد پسند زاهدی واقع می شد بلافاصله به اتاق خواب می رفتند و اگر مورد پسند زاهدی نبود او را به یکی از رفقایش که حضور داشتند میداد که آنها هم در همان حصارک به اتاق خواب میرفتند حالا این دختر با اطلاع از چنین وضعی برای درخواست پول به سراغ زاهدی در حصارک میرود. یعنی اینکه خود را تقدیم زاهدی کند. لابد زاهدی از این دختر خوشش نیامده بود که به محمدرضا تلفن میزند که دختری آمده اگر اجازه میدهید او را بیاورم . محمدرضا می پذیرد و بدون تحقیق قبلی که او کیست و خانواده او چیست او را به فرودگاه می برد ودر هواپیما به او پیشنهاد ازدواج میکند”
اظهارات گوناگون و متناقض در نحوه آشنایی فرح با شاه توسط کسانی که همگی نقشی مستقیم در موضوع داشتهاند عجیب می نماید .
فردوست دوست صمیمی و محرم محمدرضا دخالت سازمانهای جاسوسی غرب (سیا) را در ازدواج فرح با شاه محتمل دانسته می نویسد:
” اسناد موجود بیانگر ارتباطات مرموز لیلی امیر ارجمند با افسران اطلاعاتی بلوک شرق می باشد. این ارتباطات که بر اساس اطلاعات فنی و انسانی اداره کل هشتم ساواک (ضد جاسوسی) تا روابط جنسی امتداد داشت به اطلاع محمدرضا پهلوی رسید و ساواک خواستار بهرهگیری از او به عنوان منبع خود شد. بر خلاف انتظار محمدرضا پهلوی با این بهرهگیری موافقت ننمود و از سال 1352 کنترل ساواک بر روی او قطع شد. روشن است که این ارتباطات مرموز از سوی یکی از نزدیکترین عناصر وابسته به دربار پهلوی نمیتواند طبیعی جلوه کند و قاعدتاً باید آن را به عملیات سرویسهای غرب از جمله (سی. آی . ا و یا ام . ای . 6 یا موساد) منتسب ساخت و ظاهراً به همین دلیل نیز محمدرضا مانع دخالت ساواک در این ماجرا شد برای ما روشن نیست که لیلی امیر ارجمند فعالیت خود را در رابطه با سرویس های اطلاعاتی غرب چگونه و از چه زمانی آغاز نموده ولی این ظن را قوی می دانیم او و محتملاً به همراه فرح دیبا، از دوران تحصیل در فرانسه چنین کارکردی داشته است. با توجه به نقش موثر اردشیر زاهدی در ازدواج فرح با محمدرضا و با توجه به ارزیابی بسیار مثبت سرویس آمریکا (سیا) از فرح دیبا و جایگاهی که این سرویس برای فرح بعد از فوت شاه باز کرده بود این احتمال را جدی می دانیم که ارتباط فوق با سرویس اطلاعاتی آمریکا بوده است.”
با زمینه چینی های اردشیر زاهدی و همسرش شهناز پهلوی فرح در حصارک با شاه دیدن می کند و آشنایی آغاز میشود . پس از این آشنایی روابط شاه با فرح تا زمان ازدواج ادامه داشت : فرح در این خصوص چنین می گوید :
” روابط و دوستی ما تا بدان جا رسیده بود که او گاه به گاه مرا با اتومبیل خود به گردش اطراف تهران می برد . بدین ترتیب می توانستم از لذت با او بودن بدون هر گونه تنشی برخوردار شوم و با پادشاه یک روز بعد از ظهربرای گفتگو در کنار استخر به کاخ بروم . بنا بر این لباس شنای خود را همراه بردم و با هم شنا کردیم .”
ارتباط فرح با محمدرضا بی آنکه پیشنهادی برای ازدواج دریافت کند همچنان ادامه یافت تا اینکه مجدداً کارت دعوتی از طرف شهناز پهلوی برای صرف شام در حصارک کرج به دست فرح می رسد و در این جلسه شاه به فرح پیشنهاد ازدواج می دهد فرح نیز بدون معطلی جواب مثبت می دهد .
مدتی پس از این توافقات موضوع ازدواج فرح با محمدرضا از طرف دربار اعلام گردید :
” وزیر دربار شاهنشاهی با کمال مسرت خبر نامزدی اعلیحضرت محمدرضا شاه پهلوی را با دوشیزه فرح دیبا به اطلاع عموم می رساند مراسم نامزدی در ساعت 5 بعد از ظهر روز دوشنبه اول آذر ماه در کاخ اختصاصی برگزارخواهد شد”
با صدور این اطلاعیه از طرف دربار مقدمات برگزاری مراسم عروسی با بریز و بپاش بی اندازه و فراوانی انجام گرفت . فرح به همراه یک هیئت جهت خرید مراسم جشن به پاریس رفت و از گرانترین و مشهورترین مغازه ها خرید کرد و هواپیمایی اختصاصی بین پاریس و تهران مرتباً در پرواز بود تا تمام مایحتاج خریداری شده ازآنجا به تهران حمل نماید.
فرح در خصوص برنامه ریزی و چگونگی اعلام نامزدی اش با شاه می گوید :
” ما تصمیم گرفتیم نامزدی خود را تا زمانی که من جهیزیه خود را نخریده ام اعلام نکنیم دلم می خواست لباس عروسی ام را از پاریس بخرم و بازگشت به این شهر با احساس غریب و شادی آفرین به عنوان زنی که در آینده ای نزدیک ملکه خواهد شد مرا غرق در مسرت می کرد .”
فرح در توصیف گوشه ای از این تجملات از لباسی صحبت می کند که روی آن نقره و مروارید دوزی شده بود :
” هنگام پوشیدن لباسی که روی آن با نخ های نقره یی و رشته های مروارید نقش های ایران نقره دوزی شده بود به اهمیت کار هنرمندان پاریس پی بردم . ”
جالب این است که برای این مراسم تمام اجناس حتی خیاط ، آرایشگر، فیلمبردار، نوازنده ، خواننده و … را از خارج آوردند و فرح برای بسیاری از دوستان ، همکلاسی ها و اساتیدش دعوت نامه به همراه بلیت رفت و برگشت فرستاد . خلاصه اینکه شهبانوی ساده زیست و ساده پوش که به وطن بسیار علاقه داشت در این بزم شاهانه از هیچ گونه اسرافی دریغ نکرد .
فرح در باره صبح روز مراسم می نویسد :
” صبح روز سی ام آذر ماه 1338 همگی زود از خواب برخاستیم . ازدواج بعد از ظهر همان روز انجام شد . آخرین شب را نزد خویشانم گذراندم . لباسی را که ایوسن لورن برایم طراحی کرده بود در گوشه ای از اطاقم بر چوب رختی آویخته بود . خواهران کاریتا برای آرایش من از پاریس آمده بودند . این دو هم نگران بنظر می رسیدند .”
در این مراسم تقریبا تمامی مسیولین عالی رتبه رژیم و نیز مهمانان بسیاری از خارج کشور شرکت کردند و هر کدام هدیه گرانبهایی که اکثر از طلا ، مروارید و دیگر جواهرات نفیس بود به فرح اهدا کردند به گونه ای که از اطراف او پشته ای از جواهرات ایجاد شده بود .
فرح دیبا از دوران کودکی بر اساس الگو و ارزشهای ضد اخلاقی غربی تربیت یافته بود و از لحاظ روابط جنسی و اخلاقی چارچوب و محدودیتی برای خود قائل نبود . وی در دوران تحصیل در مدرسه ژاندارک با پسران رابطه داشت و در تفریح های دسته جمعی و شبگردی شرکت مینمود و به همین دلیل زمانی که برای تحصیل به فرانسه رفته بود خوابگاه دارای ضابطه بود و از ورود پسران ممانعت می کردند که این مسئله باعث ناراحتی او گردید . وی می گوید :
” پس از آن توانستم در خانه هلند در کوی دانشگاه پاریس نزدیک پارک مون سوری اتاق بگیرم . این خانه مقررات سختی داشت و رفت و آمد پسران به آن ممنوع بود …. محیط تحصیلی در پاریس با آنچه من در مدرسه ژاندارک و رازی تجربه کرده بودم بسیار متفاوت بود . سالها ما را به داشتن روحیه جمعی تشویق کرده بودند و حالا می بایست درست برخلاف آن رفتار کرد .”
ظاهراً مقررات دانشگاه برای ایجاد جو تحصیل و کسب علم مانع نمی شود که فرح دیبا به همان روال ایران عمل نماید لذا در همان سال اول دانشگاه مردود می شود :
در همان زمان مدتی با یک نروژی رفت و آمد داشت و به اصطلاح قصد ازدواج با او را در سر می پروراند. سند ساواک به نقل از مجله السی پرس در این زمینه می نویسد :
” این خوشگل ناشناس بوسه های فرح را فراموش نمی کند . مجله السی پرس پس از سیزده سال نامزد سابق علیاحضرت را پیدا کرد . دانشجوی نمونه مانند تمام هم سنهای خود اوقات را صرف خوشی های شیرین و بی ریا ی دوستی و محبت می کرد یک شب در کافه محله لاتن با یک دانشجوی نروژی آشنایی پیدا کرد اسم او بژوزن مایرولد است . و این آشنایی یک عشق آتشین بین آنها ایجاد کرد در ابتدا کار آنها لاس زدنهای معصومانه بود ولی دیری نپایید که این لاس زدنها تبدیل به بوسه های بسیار عاشقانه شد و فرح زیبا عشق را کشف نمود اینها هزار طرح ریختند و برای تحقق آن به هم وعده ازدواج دادند.”
ولی پس از مدتی با طرح موضوع ازدواج با شاه ، فرح او را رها کرد . از آنجایی که فرح پهلوی از دوران کودکی با پسر دایی اش رضا قطبی بزرگ شده بود و با هم ارتباط داشتند پس از خروج این دو از کشور و سفر به فرانسه برای تحصیل ارتباطی با هم داشته و احتمالاً قرار ازدواج نیز با هم گذاشته بودند ولی با سفر فرح به ایران و پیش آمد ازدواجش با محمدرضا این مسئله باعث ناراحتی رضا قطبی گردید و او در خارج در اعتراض به این ازدواج مقاله ای در نشریه نیوزویک نوشت . سند ساواک در این زمینه می نویسد :
” جسته و گریخته اکثر کسانی که با مطبوعات سرو کار دارند فهمیدند که سال قبل یک شماره از مجله نیوزویک به دست مردم نرسید ولی علت آن را نفهمیدند ولی به طور خفیف چند نفر ابراز می دارند که پسر عموی ملکه در آن شماره مقاله ای نوشته و گفته بود ( شاه ایران دختر عمو و نامزد مرا از من گرفت) و بعد مفصلاً از این موضوع شکایت کرده و این شماره گویا از خارج به دست آنها رسیده است.”
تربیت فرح به نحوی بود که پس از ازدواج با محمدرضا هم دست از کارهای انحرافی خود برنداشت . قسمتی از این بی بندو باری اخلاقی از سویی به تقلید از دربار و شخص شاه بازمی گشت به گونه ای که نحوه عمل او تشویقی برای دیگران از جمله فرح بود . از دلایل جدایی فوزیه از شاه فساد اخلاقی او بود که برایش قابل تحمل نبود و از دیگر سو فرح محدودیت رابطه در حدود زن و شوهری را دوست نداشت و همواره افراد بی قید و بند به امور اخلاقی را دوست داشت و آنها را تشویق می کرد . به همین دلیل لیلی امیر ارجمند را الگوی روابط غیر اخلاقی خود قرار داد. زیرا او به محدودیت قایل نبود و در حضور شوهرش با جسارت با دیگران حرکات ناشایست انجام می داد و با وضعیتی نیمه عریان در مجالس حضور می یافت و شوهرش از ارتباط او با دیگران اطلاع داشت اما هیچ عکس العملی انجام نمی داد و فرح همیشه در جمع دوستان شوهر لیلی را به دلیل این بی غیرتی به عنوان یک شوهر خوب و متمدن مثال می زد و وی را تعریف و تحسین می کرد و هنگامی که در باره وضعیت لیلی امیر ارجمند و انحرافاتش به او اعتراض می شد فرح در جواب می گفت : ” هر کس اختیار خودش را دارد و به شما مربوط نیست .” فرح دیبا با آن سوابق اخلاقی و اعتقاد به آزادی روابط زن و مرد به منجلاب دربار فاسد پهلوی راه می یابد . جایی که خصیصه بارز آن فساد اخلاقی بود و هیچ کس به دلیل داشتن فساد اخلاقی نکوهش نمی گردید. در راس مفسدین شخص محمدرضا قرار داشت که در باره فساد اخلاقی و بی بندوباری هایش کتاب ها نوشته شده است . فرح در موقعیت جدید با پیوستن به مفسدان دربار امکان بسیار خوبی برای لاابالی گری خود می یابد . انحرافات جنسی فرح به عنوان ملکه ایران نه تنها از منظر و اطلاع درباریان مخفی نماند بلکه در ایران و خارج کشور و رسانه های گروهی نیز پخش شد . پسر خاله فرح که پس از تبعید نیز با آنها همراه بود در باره روابط انحرافی فرح می نویسد : ” در فرصتی که در این سفر پیش آمد مسئله روابط غیر عادی فرح با جوادی را با خانم دیبا در میان گذاشتم و این را بیشتر یک مسئله فامیلی می دانستم که آن را با خاله ام در میان بگذارم . خانم دیبا حقا ناراحت شد و ظاهرا بعد از سفر با عتاب و خطاب مسئله را با فرح در میان گذاشته بود .” احمد علی مسعود انصاری در همین زمینه می گوید : ” مسئله مهم دیگری که هنگام اقامت در مکزیک پیش آمد و فوق العاده تکدر و افسردگی بیش از پیش او ( محمدرضا پهلوی ) شد ماجرای فرح و جوادی بود که از پرده بیرون افتاد و به گوش شاه رسید .
البته محمدرضا از این رو افسرده شده بود که در اوج وخامت بیماری وی همسرش به دنبال چنین مسائلی بوده است والا شاه همان فرد بی قیدی است که همسر اولش یعنی فوزیه را به دلیل نرقصیدن با مهمانان و روسای دیگر کشورها شدیدا مورد انتقاد قرار می داد .
اما آنچه از اهمیت بیشتر در این زمینه برخوردار است اسناد دفتر فرح می باشد . سفارت خانه های ایران در خارج بویژه اروپا ، بعضی اوقات اخبار روابط غیر اخلاقی فرح را که در مطبوعات خارجی به چاپ می رسید جمع آوری و برای اطلاع دربار به ایران می فرستاد . لذا در باره انحراف جنسی فرح گزارشهایی در اسناد فرح وجود دارد . یکی از این گزارشها به نقل از نشریه ( تیج ) با عنوان ” شاهنشاه مامور امنیتی را تبعید فرمودند ” می نویسد : ” شهبانو به اتاق خود تشریف می آورند و خوشحال هستند که به گردش در نزدیکی کوه البرز می روند . در این موقع نامه ای به دستشان می رسد که از امیر اکابری مامور مواظبت از شهبانو می باشد و در این نامه از شهبانو خداحافظی می کند . شهبانو نمی دانند که شاهنشاه اکابری را تبعید فرموده اند . چون نمی توانستند ببینند که کس دیگری در نزد شهبانو می باشد . شهبانو از این موضوع ناراحت هستند چه بین ایشان و اکابری دوستی وجود داشته است . اکابری مشاور ، منشی و مامور مواظبت از شهبانو بوده است . اکابری همیشه شهبانو را در مسافرت هایش همراهی می کرده است .”
خبر دیگری به نقل از مجله ای در آلمان آمده است : مجله ( ویو پست ) ضمن چاپ تمثال مبارک علیاحضرت شهبانو هنگام دست دادن با هنرمندان تاتر رودکی تهران مطالبی پیرامون علاقه شهبانو به هنر تاتر و روابط صمیمانه که با هوشنگ سهرابی هنرمند ایرانی دارند نوشته واضافه می نماید که بنا بر تصمیم تشریفات دربار شاهنشاهی سهرابی اجازه ورود به دربار را ندارد ولی شهبانو علاقه مندند که با این هنرمند ملاقات نمایند .”
روابط فرح در این زمینه محدودیتی نداشت لذا محافظ شاه در خاطراتش در باره ارتباط مردی سویسی با فرح آورده است : ” علت صمیمیت فرح با پنجه شیر ( مامور اسکورت فرح ) هم این بود که پنجه شیر یک بار فرح را در حال معاشقه با مربی سویسی اش که یک نجار بود دیده و به روی خود نیاورده بود .”
فرح دیبا که تحصیلاتش را در مدارس مسیحی از جمله ژاندارک سپری کرده بود دنبال جلب و جذب آنان در مدارس خارجی با راهبه ها حشر و نشر داشت و الگوی رفتاریش زنان راهبه بودند خود او می نویسد :
” پر بارترین روزهای جوانیم آنجا گذشت (مدرسه ژاندارک ) و بیشتر به یمن آشنایی با راهبه ای جوان به نام سور کلر که با ابتکارات خود آداب و رسوم این مدرسه را دگرگون کرد از جمله این ابتکارات تشکیل یک تیم بسکتبال بود که شرکت در آن موجب شد من که از کودکی خجل و منزوی بودم به دختری متکی به خود تبدیل شوم . به محض ورود به مدرسه ژاندارک وارد این تیم شد ه و برای نخستین بار با روشهای تربیتی پر تحرک راهبه های فرانسوی آشنا شدم .”
رسالت اصلی مدارس غربی در کشورهای جهان سوم و مسلمان چند محور عمده دارد از جمله معرفی فرهنگ و ارزشهای غربی – تربیت و آموزش دین و مذهبشان در بین سایر ادیان و ملل می باشد . لذا فرح با این زمینه چینی ها به مسیحیت گرایش پیدا می کند به طوری که فریده دیبا می گوید :
لیلی امیر ارجمند در اروپا تغییر دین داده و به مذهب کاتولیک گرویده بود . من در فرح نیز تغییرات کلی احساس کردم . به هر حال آنچه در باره تربیت غربی فرح فقدان زمینه های مذهبی در او و حضورش در خارج کشور گفته شد باعث گردید که او و افرادی همچون او با رویگرداندن از مذهب و سنتشان به پوچ گرایی و بی دینی روی آورند و اگر گرایشی به مذهب مسیحیت داشته اند نه به خاطر دینداری و خداپرستی بلکه به خاطر این بود که غربیان اینان را به عنوان غربی شده قبول نمایند و در جمع شان بپذیرند. فرح دیبا قبل از ازدواج با محمدرضا از وضعیت مالی نامناسبی برخوردار بود . به نحوی که برای دریافت کمک مالی جهت تحصیل در فرانسه به سراغ اردشیر زاهدی رفت تا مشکلش را حل کند . چنین زنی هنگامی که به دربار پهلوی راه یافت مبهوت خرج های افسانه ای آنها گردید و از اولین روزهای شروع زندگی جدید درصدد رفع عقده های حقارت گذشته خود برآمد . به همین دلیل برای خرید لوازم عروسی به پاریس رفت و در مغازه های مشهور پاریس خریدهایش را انجام داد و …. مجلسی افسانه ای ترتیب داد . این روحیه در تمام طول حضورش در ایران ادامه داشت . بی گمان یکی از دلایل قیام ملت بزرگ ایران پایان دادن به این یغماگریها بود . فرح سرمایه های ایران را متعلق به شاه و خود می دانست و هر گونه و هر مبلغ که میل داشت هزینه می کرد .
اغلب این مخارج جنبه تفننی داشت و از آنجایی که سرمایه های نفتی به خزانه دولت واریز می شد فرح و دستگاه حاکمه آنرا متعلق به خود می پنداشتند و صرف بیهوده آن را نیز حق خود می دانستند . یکی از خرجهای متداول فرح و نزدیکانش خرید جواهرات گران قیمت مانند طلا، مروارید و…. بود . همان طور که در مباحث گذشته نیز ذکر شد با آنکه در روز عروسی هدایای فراوانی از طلا ، الماس و … به او داده شد اشتهای سیری ناپذیر او التیام نیافت . لذا به بهانههای مختلف برای خرید اشیای قیمتی به سفرهای گوناگون ، بویژه خارجی می رفت .
همچنین فرح پهلوی به عنوان یک مشتری دایمی برای جواهرفروشان غریی مورد توجه بود و هر گاه جنس عتیقه و یا جواهر گران قیمتی برای فروش داشتند که برای دیگران خریدش ممکن نبود پیشنهاد فروش آن را به فرح می دادند . به عنوان مثال در سندی از دفتر فرح مطلبی در خصوص پیشنهاد یک جواهر فروشی در نیویورک در باره هشت قطعه سنگ یشم مربوط به امپراطوری چین به فرح آمده است .
تمام جواهرات فرح در دربار بود تا این که با بروز نشانه های سقوط رژیم به خارج از کشور منتقل گردید و در بانکهای سویس و اروپایی به امانت سپرده شد که به موقع از آنها استفاده شود . احمد علی اتصاری پسر خاله فرح به مسئله خروج جواهرات در چهار جعبه بزرگ که هر یک به اندازه نیم قد انسان بود اشاره می کند .
شاه و فرح بخش قابل توجهی از سال را در مسافرت های داخلی و خارجی سپری می کردند و گاهی اوقات سفرهایشان به خارج چند ماه طول می کشید . این سفرها به همراه بسیاری از درباریان و محافظان و خدمه انجام می گرفت که مجموعه این سفرها هزینه های گزافی را به بیت المال تحمیل می کرد . مینو صمیمی مترجم دفتر فرح که در بسیاری از سفرها دنبال شاه و فرح بود در کتاب خاطراتش می نویسد :
” شاه و فرح به همراه چهل نفر برای اسکی طی ماههای ژانویه و فوریه به سن موریتس سویس رفته و در ماه مارس برمی گشتند و در آنجا دو طبقه از هتل دولار را اجاره می کردند و همچنین در کاخ کوهستانی فرح در سن موریتس بسر می بردند و تمام هزینه این مسافرت بدوش مردم بود .”
فرح دلیل عدم استفاده از کوهستانهای داخل کشور را این گونه بیان میکند و می گوید : بدیهی است که من از اسکی کردن در کوهستانهای ایران لذت می برم ولی نمی توانستم لحظه ای آزادانه و بی دغدغه چنانچه در سن موریتس ممکن بود همانند دیگران باشم .
هزینه های اشرافی دربار پهلوی حد و مرزی نمی شناخت چنان چه برای ایجاد پیست اسکی مصنوعی برای تابستان دهها هزار دلار هزینه کردند . در سندی از دفتر فرح در این خصوص چنین آمده است : ” جناب آقای موثقی سفیر ایران در عمان ، آقای سیمون خوای که در مورد پیست اسکی مصنوعی وارد عمان گردیده است برای تحویل مدارک خود به آن سفارت مراجعه خواهد کرد خواهشمند است دستور فرمایید از طریق سفارت شاهنشاهی به هر ترتیب که مقتضی است مدارک مزبور را از نامبرده اخذ و به این دفتر ارسال فرمایند . ”
علاوه بر ولخرجیهای متعدد و بی حد و حصر باید به حاتم بخشی ها ی فرح و همراهان و دادن هدایای مختلف همچون: قالیچه ، خاویار،انواع مشروبات الکلی و سکه طلا اشاره کرد که برای جلب اعتماد سران کشورها و بویژه اروپای ها داده میشد به این مورد توجه کنید : ”
آقای بلورچی رییس صندوق ، یکصد و پنجاه عدد سکه نیم پهلوی و یک صد هزار فرانک برای سفری که در پیش است و در رکاب اعلیحضرت شهبانو عازم اروپا هستم به اینجانب پرداخت نمایید .”
صرف این هزینه های بیهوده در حالی صورت می گرفت که بسیاری از مردم ایران در دوردست و حتی در تهران از حداقل امکانات معیشی و بهداشتی محروم بودند . دربار پهلوی به جای این که به مشکلات داخلی بپردازد و بدنبال رفع آنها باشد تنها از این طریق به جلب رضایت اروپاییان و بیگانگان می اندیشید .
فرح و دربار پهلوی تعلق خاطری به ایران نداشتند و تمام نیازمندیهایشان را از خارج کشور تامین می کردند . تا جایی که حتی برای ابتدایی ترین نیازمندیهای درمانی خود از خارج از کشور پزشک دعوت می نمودند و دستمزد چند برابر ، مخارج سنگین آمد وشد و چند هفته گشت و گذار در ایران از صندوق دربار ایران پرداخت می شد .
یک نمونه برای دندان درد فرح دو دندان پزشک از خارج کشور توسط سفارت ایران دعوت می گردند و در آخر هم با دستور شاه مبلغ پانزده هزار دلار به آنها پرداخت می گردد و این جدا از هزینه های رفت و آمد و اقامت و گشت و گذار آنان می باشد .
خاندان پهلوی در زمان حکومتشان وجه اشتراکی با ایرانیان نداشتند و همواره می کوشیدند به شیوه غربیان زندگی کنند. شاه و فرح خود را مهمانی می انگاشتند که چند صباحی بر سر این خوان یغما نشسته اند و تا می توانند و فرصت باقی است باید سرمایه های مادی و معنوی این کشور را غارت کنند . با مروری بروسایل ترخیص شده از گمرک و مکاتبات انجام گرفته برای دربار درمی یابیم که اینان غذاهایشان نیز از خارج وارد می شد و به مواد خوراکی وطنی توجهی نداشتند و حتی پنیر و گوشت شان از کشورهای اروپایی وآمریکایی وارد می گردید . چنانچه علی شهبازی ، محافظ شاه در باره آوردن غذا برای فرح از خارج می نویسد : ” فرح از همان روز اول که وارد دستگاه دربار شد حتی صبحانه اش از فرانسه وارد می شد از غذاها و نوشابه های ایرانی تنفر داشت .” همین طور در یکی از اسناد دفتر فرح می خوانیم : ” عین صورت حساب واصله از سفارت شاهنشاهی ایران در پاریس به مبلغ 2257-97 فرانک بابت بهای اغذیه مورد سفارش کاخ علیاحضرت شهبانو به ضمیمه فرستاده می شود دستور فرمایید مبلغ مذکور را در وجه سفارت شاهنشاهی ایران به پاریس حواله نمایند .”
یکی از محورهای مهم هزینه آور رژیم پهلوی ساختن کاخهای متعدد در گوشه و کنار ایران ، اروپا و آمریکا بود . دربار پهلوی دهها ویلای گرانقیمت در سراسر جهان داشت که بیشتر زمان حکومتشان را در این کاخها به تفریح و خوشگذرانی مشغول بودند . با این حال فرح در خاطراتش برای عوامفریبی مدعی شده که درباریان ، شاه و فرح زندگی محقرانه ای داشته اند کم توجهی در تناقض گویی های متعدد شاید بتواند اروپاییان را فریب دهد . ولی مردم ایران که از نزدیک شاهد ریخت و پاش بی حد و حصر آنان بوده اند و پس از انقلاب کاخ اقامت شاه را دیده اند که به موزه تبدیل شده است و در معرض تماشای همگان قرار گرفته برای آنان دروغ پردازی های فرح رنگی ندارد .
یکی دیگر از موارد اتلاف سرمایه های ملی بدست فرح به عشق شدید وی به عکس بازی و تهیه عکسهای متعدد و به اصطلاح هنری از خودش اختصاص داشت . این عکسها که عمدتاً توسط عکاسان خارجی و با دادن پول گزاف نهیه می شد و چنان پر شمار و زیاد بود که نیازمند دفترچه راهنما و متصدی مخصوص داشت .
مورد بعدی که در باب مسیله هزینه های غیر ضرور و سرسام آور دربار پهلوی و بویژه فرح وجود دارد موضوع تعمیر و نوسازی چندین باره کاخهای فرح می باشد که با صرف مبالغ هنگفتی این خواسته ها و تمایلات غیر متعارف وی انجام می شود و در این مورد نیز شاهد اتلاف و اسراف و هزینه های بی مورد زیادی هستیم . از جمله تزیین توالت کاخ ، تعویض مبلمان کاخ فرح آباد، احداث لابراتور و سالن بسکتبال به مبلغ هفتاد میلیون ریال ، گلخانه کاخ با هزینه 400000 مارک از خارج کشورو خرید درختچه از کراچی و گل از آفریقا و موارد متعدد دیگری که به میل و هوس فرح اتفاق می افتاد .
دربار پهلوی اهتمام داشت که تمامی نیازمندیهایش را از خارج تهیه کند حتی کارد و چنگال غذاخوری و امثال آن که در سندی از دربار در این خصوص چنین آمده است : ” محترما راجع به ترخیص کالا و چنگال های نقره مخصوص میز شام اعلیحضرتین و کارد و چنگال آب نقره مهمان ها که از اروپا وارد شده است و هم اکنون مدت شش ماه است که در گمرک مهرآباد انتظار ترخیص را می کشد و همچنین لوازم دکوراسیون زیرزمین مخصوص که در پاریس خریداری شده و برای فرستادن آماده می باشد معروض می دارد .”
یکی از اقدامات خاندان پهلوی بویژه شاه و فرح توزیع سکه های طلا بود این کار به مناسبت های مختلف از جمله جشن های 2500 ساله و جشن هنر شیراز یا آغاز سال جدید صورت می گرفت . همچنین در سفرهای خارجی که شاه و فرح انجام می دادند تعدادی سکه با خود می بردند و به افراد اهدا می کردند . در حالی که طبق رسوم دیپلماتیک کشور میزبان باید به مهمانش هدیه بدهد ولی خاندان پهلوی خزانه ملت محروم ایران را پشتوانه حاتم بخشی های خود قرار داده بود و به بهانه های مختلف سکه طلا می داد . فقط در یک عید برای دربار و وزرا چیزی حدود 525 یک پهلوی و950 نیم پهلوی اهدا شده است .
رژیم پهلوی بین مردم ایران مشروعیتی نداشت . به همین دلیل به دنبال اقداماتی جهت مشروعیت بخشیدن به حکومتشان در افکار جهانیان بودند یکی از کارهای عمده در این خصوص صرف مبالغ زیاد در وسایل ارتباط جمعی و رسانه ای در ایران و جهان بود . دستگاه تبلیغاتی رژیم در داخل رادیو ، تلویزیون ، روزنامه ها و … بودند و در خارج نیز رسانههای گروهی و ارتباط جمعی استکبار و امپریالیسم جهانی و مدعیان آزادی و حقوق بشر . آنها با دریافت پول از فرح پهلوی به چاپلوسی از وی می پرداختند و نشریات داخلی و مسیولین رسانه ها در قبال دریافت مبالغ کلان مجبور به چاپ گزارش و تصاویری از خاندان پهلوی بودند . آنان با تهیه تصاویر و گزارشهای گوناگون از درباریان به هنگام افتتاح طرحهای عمرانی و نیز با استفاده از کارشناسان و روانشناسان وسایل ارتباط جمعی می کوشیدند رژیم پهلوی را دستگاهی خدمتگزار و تلاشگر برای رفاه مردم ایران معرفی کنند .
پوشش وسیع خبری احداث بیمارستانها و مراکز درمانی ، مسافرت به استانهای مختلف از دیگر اقدامات آنها بود . برای نمونه به این گزارش اشاره شده است : ” آقای مولیگن یکی از چند مفسر نامی خبرگزاری آسوشیتدپرس که نوشتههایش مورد استفاده بیش از نه هزار روزنامه ، مجله و رادیووتلویزیون قرار می گیرد . برای تهیه گزارشاتی در باره علیاحضرت شهبانوی ایران و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی معظم لها به نهران آمده و استدعای شرفیابی دارد . آقای مولیگن هنگام جشن های شاهنشاهی به تهران آمده و در دسامبر گذشته افتخار شرفیابی به پیشگاه شاهنشاه را داشته است و سلسه مقالات مفیدی برای ایران نوشته است . ”
دربار شاهنشاهی اقدامات این گروه را به شیوه های مختلف جبران می نمود . به این مورد توجه کنید : ” رییس دفتر مخصوص علیاحضرت شهبانوی ایران نامه شماره … همراه با پنج سکه طلا نوروزی مرحمتی علیاحضرت شهبانوی ایران عز وصول بخشید . نظر به غیبت آقای ملکم براون رهبر گروه فیلمبرداری بی.بی.سی از لندن ، سکه در سفارت نگهداری خواهد شد تا پس از مراجعت نامبرده دراختیار وی گذاشته شود .
از هزینه های دیگر در باره چاپ کتابهای متعدد در باره رضا شاه ، محمدرضا شاه و فرح به مناسبتهای مختلف با صرف هزینه های زیاد و تعریف و تمجید از اقدامات آنان برای مردم ایران می باشد .در یک نمونه از اسناد دفتر فرح در این خصوص این گونه آمده است : ” خواهشمند است دستور فرمایید از محل اعتباری مربوطه مبلغ هفده هزار دلار بابت آخرین قسط حق الزحمه خانم بلاتش مولف کتاب علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران به نشانی … حواله نمایند . ”
اکثراوقات نیز سفارش گرفتن عکس از شاه و فرح به عکاسان خارجی داده می شد و آنها صرفا برای گرفتن عکس از خاندان سلطنتی به ایران مسافرت می نمودند . در ضمن وزارت اطلاعات جدای از پرداخت وجه به روزنامه ها و مجلات برای چاپ عکس و گزارش از شاه و فرح ، خود نیز راساً اقدام به چاپ و توزیع عکسهای خاندان سلطنتی می نمود .
اقدامات دربار و دستگاههای تبلیغاتی رژیم در این خصوص وسیع و گسترده بود و حتی با پرداخت رشوه سعی داشتند چهره ای آزاد و دموکرات و اصلاح گر در انظار جهانی از خود نشان دهند .
در تاریخ 23 -6 -1970 علیاحضرت شهبانوی ایران تقاضای آقای ( پریر) رییس کمیته ملی نویسندگان فرانسه را قبول فرمودند مبنی بر اینکه سالی هزار دلار به وی پرداخت شود .
این کمک ها قراردادهای نا نوشته ای بود که برای جلب نظر نویسندگان جهت گزارش و خبر به طرفداری از رژیم پهلوی در مطبوعات آن کشور . بعضی اوقات در نشریات خارجی علیه دربار مطالبی نوشته می شد که اقدامات مستبدانه حکومت را زیر سیوال می برد . وظیفه سفارتها بود که با اقدامات خود از جمله پرداخت پول و رشوه ، دادن هدایا و یا دعوت مسیولین آن نشریه به ایران ( با هزینه دربار و .. ) آنها را ساکت و یا تشویق به چاپ مطالبی له دربار نمایند .
از متداولترین امور دربار پهلوی پرداخت پول ، سکه ، خاویار، فرش ، مشروب ، طلا و …به مهمانان خارجی و یا شخصیت های سیاسی ، امنیتی ، افراد مشهور سینمایی و … یا دعوت از این افراد به ایران و گشت و گذار در مناطق خوش آب و هوا ی آن روز بود که مبالغ سنگینی را بر بیت المال تحمیل می نمود . یک نمونه از این موارد مطابق سند دفتر فرح این چنین می باشد : ” خانم جانسون رییس مجلس سنای باهاما است که به دعوت ریاست دفتر به ایران آمد و چون در موقع ورود چمدانش گم شده بود و روز بعد باید شرفیاب می شد طبق دستور ریاست دفتر خانم اوحدی برای ایشان و همراهانش لباس تهیه کردند . خواهشمند است دستور پرداخت صادر فرمایید . ”
همچنین فرح برای “سور کلر” راهبه مسیحی مدرسه ژاندارک که زندگی خود را مدیون او می دانست مقرری ماهیانه و ثابتی در نظر گرفت و برای روسای جمهور اروپایی سماور نقره و برای دربار مراکش ، اردن و … زیورآلات طلا میفرستاد .
فرح نیز همچون محمدرضا بدنبال سواستفاده از احساسات و اعتقادات مذهبی مردم ایران بود . وی ادعای سیادت نمود و لذا دستور داد که شجره نامه ای را برای او تهیه کنند که خانواده طباطبایی دیبا ! را با 31 پشت به حضرت امام حسن مجتبی (ع) برساند . وی همچنین برای تبلیغ هر چه بهتر و بیشتر دستور داد تا این شجره نامه به زبانهای مطرح دنیا ترجمه و به اقصی نقاط دنیا فرستاده شود . در همین راستا وی به زین العابدین رهنما دستور داد قرآن را مطابق با ارزشهای مورد قبول رژیم ترجمه کند تا برای دستیابی به اهداف خاصشان در سطح وسیعی چاپ و منتشر نمایند . و پس از آن که آماده چاپ و نشر شد ریاکارانه و خود خواهانه بر آن نام ” قرآن شهبانو ” نهادند . لیکن با اعتراضات شدید و متعدد مردم از این اقدام طرفی نبستند .
شاه پس از حادثه قیام 15 خرداد 1342 نگران تداوم و بقای حکومتش بود لذا با سراسیمگی بدنبال تغییر قانون اساسی در خصوص تعیین نایب السلطنه افتاد و با اصرار وی و با تصویب طرح پیشنهادی در مجلسین برنامه برگزاری جشن تاجگذاری در سال 1346 به اجرا درآمد . این جشن نیز همچون سایر برنامه های رژیم با تقلید از اروپایی ها تنظیم و اجرا گردید . الگوی اصلی رژیم پهلوی جهت برنامه جشن تاجگذاری کشور انگلستان بود . بیشتر لوازم این جشن از خارج کشور و از گرانترین اجناس تهیه گردید و از جمله این اجناس کالسکه ای بودکه توسط یک کالسکه ساز اطریشی ساخته و با هواپیما به ایران حمل شد . برخی از روزنامه های خارجی هزینه این کالسکه مجلل را 50 میلیون لیر برآورد نمودند . مورد دیگر هزینه افسانه ای این جشن مربوط می شود به لباسهای شاه ، فرح ، ولیعهد و فرحناز پهلوی و تاج جواهرنشان سنگین شاه و فرح که تنها تاج فرح حاوی 1646 سنگ قیمتی و مروارید بود . این در حالی بود که اکثر مردم ایران در گرسنگی و فلاکت بسر می بردند و باید بار سنگین هزینه های گزاف آن را بر دوش بکشند .
فرح با راهیابی به دربار پهلوی اقوام خود را که فامیل دیبا را یدک می کشدیدند از سراسر کشور فرا خواند و دوروبرخود جمع نمود و برای هر یک مقام و منصبی در نظر گرفت و با دادن سکان برخی از ادارات به آنان دستشان را در غارت و اسراف بیت المال مردم ایران باز گذاشت . جالب توجه این است که آنها با حمایت همه جانبه فرح آزادانه هر نوع تخلف و باج خواهی را انجام می دادند و هیچ مرجع قانونی حق برخورد با آنان را نداشت. محمدعلی قطبی دایی فرح مقاطعه کاریهای سازمان برنامه را منحصر به خود کرد و با کمک صفی اصفیا که در آن زمان رییس سازمان برنامه بود با 25 درصد رشوه با افراد دیگر واگذار می کرد که ظرف چند سال به ثروت میلیاردی رسید.
مورد دیگری که در اسناد دفتر فرح ذکر گردیده مربوط می شود به خرید گوشت یخ زده فاسد و تاریخ مصرف گذشته استرالیایی که طبق قردادی با محمدعلی قطبی دایی فرح از این کشور خریداری و بجای اینکه به مصرف کود برای کشاورزی برسد به خورد مردم ایران داده شد . علاوه بر چپاول بیت المال – هزینه بی مورد و تجملاتی این خانواده حتی صدای مدیران دربار را نیز درآورده بود در یک مورد خرید جواهر برای فریده دیبا مادر فرح 1020000 لیر پرداخت گردیده است .
با عنایت به وضعیت نا بسامان رژیم پهلوی در خصوص مقبولیت مردمی و افزایش بیزاری و تنفر عمومی از حکومت لذا دربار پهلوی به این فکر افتاد که از فرح به عنوان یک چهره فرهنگی و مردمی بسازد تا بلکه بشود قدری این چهره کریه و زشت رژیم را ترمیم نماید . فرح با سابقه به اصطلاح چپی و طرفدارانه از توده مردم و با اقدامات ظاهری و رفاهی می کوشید در افکار عموعی از رژیم و دربار چهره ای اصلاح گر، خیرخواه و خدمتگزار ارایه دهد . از طرف دیگر او نماینده گروهی غرب گرا بود و با فرهنگ و ارزشهای غربی آشنایی داشت و برای اینکه تاثیری هر چه بیشتر در جدایی مردم از فرهنگ بومی و گرایش و پذیرش آنان به فرهنگ غربی بگذارد فرهنگ و ارزشهای غیر ایرانی و اسلامی بیگانگان را در ایران ترویج می کرد . در این خصوص می توان به مواردی اشاره نمود : برگزاری جشن تاجگذاری با صرف هزینه های افسانه ای ، برگزاری جشن هنر شیراز به منظور ترویج هنر و فرهنگ غربی در ایران ، جشن عروسی با صرف هزینه های بی مورد و گزاف ، باند بازی فامیلی و مسلط نمودن بهاییان در دربار ، مبارزه با اسلام و قرآن و … که در نهادهای تحت نظر فرح انجام می گرفت .
یکی از محورهای مهم و تاثیرگذار فرهنگی در هر جامعه ای مسئله نشر و چاپ کتاب است. بویژه کتابهایی که برای کودکان و نوجوانان انتشار می یابد . فرح با تاسیس کانون پرورش فکری کودکان و قراردادن فردی همچون لیلی امیر ارجمند در راس آن بدنبال در وافع برنامه آموزش و القای تمام و کمال فرهنگ غربی به کودکان این مرز و بوم بود . فصد اصلی دربار پهلوی از سپردن امور آموزشی و فرهنگی کودکان به فرح و لیلی امیر ارجمند این بود که هر چه بیشتر آنان را از آموزه های دینی و امور مذهبی و اسلامی دور نگه دارند و در این راستا به سندی از دفتر فرح اشاره می گردد : ” در مورد کتاب زندگی حضرت محمد (ص) برای کودکان و نوجوانان نوشته آقای محسن جاویدان که برای اظهار نظر به این کانون ارسال فرموده بودید به اطلاع می رسد این کتاب متاسفانه در روال راه و رسم همیشگی کانون نیست و خصوصیاتی که برای کودکان و نوجوانان در آن چشمگیر باشد مشاهده نمی شود لذا کتاب مذکور به همراه این نامه ارسال می شود در اجرای عوامل علیاحضرت شهبانو چند تن از متخصصان ادبیات کودکان مشغول تهیه متنهایی در این زمینه هستند که پس از آماده شدن در صورت تصویب به چاپ خواهد رسید . ”
موضوع قابل ذکر دیگر در مورد عملکرد فرهنگی فرح اشاعه لابالی گری و تعمیق فساد به صورت های مختلف در عرصه های هنری بویژه سینما ، تاتر، تلویزیون و موسیقی بود . وی با الهام از فرهنگ غربی در این زمینه و دعوت گروههای مختلف هنری از خارج کشور بدنبال تثبیت فرهنگ و ارزشهای غربی به جای اعتقادات و رسوم مذهبی و دینی مردم بود . در این راستا وی هزینه های متنابهی را صرف نمود که هیچ اثر مثبت و مفیدی برای جامعه ایرانی نداشت .
جدای از ولخرجیها و صرف هزینه های بیهوده و غیر ضرور مسیله سواستفاده های سنگین و متعدد ارباب جمعی دفتر فرح نیز قابل ذکر می باشد . موارد عدیده ای از این گونه سواستفاده ها در اسناد ساواک و دفتر فرح یافت می شود که بلحاظ رعایت اختصار و حوصله بحث به یک مورد اشاره شده است : ” از تاریخ 11-4-45 که اینجانب مشغول رسیدگی و بازرسی گردیدم متاسفانه با سوجریانات و آشفتگی ها و تخلفات اداری و مالی بیشماری برخورد نمودم و بیشتر تاسف اینجانب از آن جهت است که جرا باید در موسسه خیریه ای که تحت توجهات خاندان جلیل سلتنت قرار دارد … چنین جریانات نا مطلوب و سواستفاده ها و تخلفات اداری و مالی رخ دهد … ”
فرح همچنین با راه اندازی جشنواره های متعدد هنری در زمینه های مختلف ضمن پیگیری هدف مبارزه با آموزه های دینی و ترویج هر چه بیشتر فرهنگ غربی بدنبال زرانذوزی و کسب درآمدهای بیشمار برای خود و فامیلش بود . و این جشنواره ها هیچ غرابتی با توده مردم ایران نداشت و در واقع این همه هزینه فقط برای چند درصد جمعیت مرفه و غرب زده بود . نویسنده ای در خصوص یکی از این جشنواره ها که برای کودکان تهران برگزار گردیده مطلب طنزآمیزی را نوشته است : ” چهارمین فستیوال فیلم کودکان با خوشی و خرمی و در امن و امان به پایان رسید . باز جلوی سینمای نمایش دهنده انبوه ماشین های آخرین سیستم بود و رنگ بود و زینت بود و ریخت و پاش بود و تلوتلو جواهرات بود و سیری بود و چهره های خوب خورده و خوب خوابیده بود بچه هایی با صورت هایی چون کوکوی سرخ کرده بود و پدرو مادرانی که هنگام تماشای فیلم تندوتند آدامس شان را می جویدند و به به می گفتند و کف می زدند و سر در گوش یکدیگر داشتند تاکید می کردند و خوش می گذراندند . تو دهاتی بینوا که وصله ناجوری بودی بر دامن آن جماعت همچون مشت لجنی بر شیشه قاب آینه جواهر فروشی به یاد بچه های ده ات می افتادی که شکمشان برآمده بود و رنگشان به رنگ لباس قره سوران بود … ”
موضوع قابل بحث دیگری که لازم است در مورد اقدامات فرح به آن اشاره کرد مسئله غارت میراث فرهنگی کشور می باشد . در دفتر فرح واحدی تعریف شده بود تا ضمن حفظ و حراست ار آثار باستانی و عتیقه جات ، آثار هنری و فرهنگی ایران را که در طول زمان به عناوین مختلف به خارج کشور منتقل شده بود به کشور برگرداند و برای این امر کارشناسان و مشاورانی به کار گرفت و با تحمیل میلیاردها تومان هزینه قصد جمع آوری و حفاظت از آثار باستانی را داشت . اما همان کسانی که به کار گرفته شدند که سابقا در غارت آثار باستانی شرکت داشته و ثروت انبوهی را از این راه تحصیل نموده بودند. کسانی مانند محسن فروغی- یهودی نو مسلمان ، شکراله حی و مهدی محبوبیان از صهیونیست های مشاور دفتر فرح ، ایوب ربنو غارتگر آثار باستانی با سابقه ، اشرف پهلوی و پسرش شهرام پهلوی نیا رهبران داخلی دربار در خصوص غارت آثار باستانی . پر واضح است که از چنین ترکیب و مشارکتی جز سرقت و تاراج و چپاول میراث فرهنگی کشور توقع دیگری نمی توان داشت . چنان که در مثال است دفتر فرح گوشت را بدست گربه سپرده بود . البته این امر اتفاقی و یا سهوی نبود بلکه با برنامه ریزی قبلی و عامدانه بود چرا که تمامی اقدامات صورت گرفته با اطلاع و تصویب شخص فرح به عنوان ریاست عالیه این مرکز اتفاق افتاده است . و در سودهای کلان و بیشمار قاچاق عتیقه و آثار باستانی فرح نیز سهم داشته است . دراین باب رشید کیخسروی می نویسد : ” باند مافیایی و مخوف ایوب ربنو مانند غده سرطانی به جان آثار باستانی ما افتاد و بالغ بر پنجاه سال شیره جان این ملت زجر کشیده را مکیده و هیچ اثری را از تعرض خود مصون نداشت و نوک کلنگ این باند به تمامی آثار باستانی ما فرو رفت … مدارک موجود نشان می دهد که باند صهیونیستی ایوب ربنو روزانه با استفاده از حداقل 1500 نفر کارگر و کلیه تجهیزات و امکانات حفاری و با نظارت ظاهری و صوری وزارت فرهنگ قبل سالهای متمادی در تخت جمشید و مرودشت ، شهر ری ، گنبد کاوس ، ترکمن صحرا ، سیلک کاشان ، حسنلو ، زیویه کردستان قیلانتو و غار کرفتو در کردستان ، همدان ، عمارلو و تمامی نقاط باستانی گیلان و مازندران و مارلیک و خوزستان ، هفت تپه و وجب به وجب لرستان ، هرسین ، کنگاور و سایر مناطق یاستانی کرمانشاه و ذره ذره مناطق باستانی آذربایجان و سایر تپه ها و اتلال باستانی و بیشتر قبور متبرکه را حفاری نموده و آنچه را یافته است به موزه های خارج کشور و اندکی را به موزه ایران باستان فروخته است و … ”
واگذاری امور میراث فرهنگی کشور به صهیونیستها از سوی فرح بلحاظ علاقه وافر و قلبی وی به اسراییل و صهیونیسم بود. وی ارتباط تنگاتنگی را از زمان برگزاری جشن تاجگذاری با سران و عوامل داخلی و خارجی مرتبط با اسراییل برقرار نموده بود و هر یک نسبت به یکدیگر اظهار علاقه شدید و حسن نظر و اعتماد متقابل می نمودند با تورق کوتاهی در جراید زمان برگزاری جشن تاجگذاری و یا دوره های برگزاری جشن هنر شیراز بخوبی می توان موارد عدیده این ابراز علاقه و اعتماد و حسن نظر را دریافت . این اعتماد و حسن علاقه چنان قوی بود که فرح برای وضع حمل ولیعهد به پزشکان اسراییلی روی آورد . چنانچه مجله “بول” چاپ اسراییل خبری را منتشر نمود مبنی بر این که فرح دیبا ملکه ایران ولیعهد ایران را پس از معالجه طولانی در اسراییل بدنیا آورده است … و یا در خبر دیگری آمده که ” بین محافل یهود گفته می شود که پروفسور زوندوک طبیب مخصوص امراض زنان و قابله بین المللی برای وضع حمل علیاحضرت ملکه فرح بنا بدستور دربار به تهران خواهد آمد … ” با این که اسامی گفته شده در خصوص پزشکان اسراییلی فرق دارد اما اصل موضوع که فرح و شاه اعتمادی به پزشکان ایرانی نداشتند و حتما از دکترهای اسراییلی در این مورد استفاده کرده اند قطعی است . در ادامه برای قطعیت بیشتر و این که ابراز علاقه فرح صرفا سیاسی و یا مصلحتی نبوده و حقیقتا وی به اسراییل عشق می ورزیده است به ذکر دو مطلب از قول مییر عزری و خود فرح می پردازیم : ” مهر بی پیرایه شهبانو به اسراییل و مردم یهود هرگز پنهان نبود . دیدار گرم او از غرفه اسراییل در نمایشگاه آسیایی تهران ، را می توان نمونه ای از این مهر و وابستگی آشکار خواند. دیدارهای پیاپی وی از بیمارستان یهودیان تهران در جنوب شهر و رسیدگی هایش از خانواده های یهودی را باید نشانه دیگری از این بی پیرایگی بدانیم .” فرح در جواب سیوال خبرنگاری راجع به احساسش هنگام جنگ های اعراب و اسراییل عنوان نموده بود : ” گریه کردم و حاضر بودم به عنوان ابراز تشکر حتی برای اسراییل رانندگی آمبولانس بنمایم . آری همیشه به یاد خواهم داشت که فرزندان این کشور برای من چه کرده اند .” در پایان پر واضح است که فردی با صفاتی که طی این نوشتار از وی گذشت چطور می توانسته علاقه و احساس مسئولیتی به مردم ایران که با آنها کاملا بیگانه بود داشته باشد . وضعیت اسف بار معیشتی ، بهداشتی ، تحصیلی رفاهی و … مردم ایران در روستاها و شهرها و حتی در پایتخت خود این مدعا را ثابت می کند . در این خصوص موارد متعددی در کتاب فرح پهلوی به روایت اسناد – مرکز برسی اسناد تاریخی آمده است که مخاطبین محترم جهت آشنایی بیشتر می توانند به این کتاب مراجعه نمایند .
برگرفته ازمقدمه کتاب زنان دربار به روایت اسناد، شماره 5 ، فرح پهلوی ،2 جلد ، مرکز بررسی اسناد تاریخی