نماد سایت راهبرد ملی -|- nationalstrategy

جامعه‌ای که نسل‌هایش با گفت‌وگو بیگانه‌اند!

جامعه‌ای که در آن نسل‌ها نتوانند با یکدیگر گفت وگو کنند و به درک دوسویه بیندیشند به طبع بحران هویت و پس از آن، گسست‌نسلی در آن رخ می‌دهد که سبب زوال سرمایه‌های اجتماعی می‌شود. اما پیوند مشترک نسلی لازمه‌اش ایجاد فهم، سخن و هدف مشترک است که هم اکنون در بین نسل‌های اول تا سوم ایرانِ پس از انقلاب کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود.

به راستی، در تاریخ، پیوستگی نیز وجود داشته و دارد، یعنی دورانی پایان‌یافته و دوران دیگری، آغازیده است و تاریخ ایران پیش و پس از اسلام، سرشار از این دوران‌ها بوده است. اما پیوستگی میان دوران‌ها ونسل هاوجود داشته است . وگرچه حکومت‌های بسیاری رفته و آمده‌اند. اما نسل‌ها همچنان در پی‌هم، کامل‌کننده یکدیگر و با انسجام بیشتری ادامه داشته‌اند. حال آن‌که دهه های اخیر هر چه زمان می‌گذرد ، نسل‌های جدیدترفاصله‌شان با نسل‌های پیشین بیشتر می‌شود، به گونه‌ای که امروزه انقطاع و گسست نسلی به یکی از مسائل مهم جامعه‌ بدل شده است. به عبارت دیگر، هنگامی که زندگی اجتماعی از اساس خود فاصله بگیرد؛ به طبع، گسست و بیگانگی برساخته  می‌شود و مردم مانند جزیره‌هایی جدا از یکدیگر هر یک تنها به مصالح خود می‌اندیشند.

اما برای پیوستگی و جلوگیری از این انقطاع نسلی، چشم انداز و برنامه‌ی مشترک بایسته است. این گسست نسلی با کنار هم آمدن و تکیه بر اشتراکات بین نسلی در زمینه‌ها و ابعاد مختلف جامعه‌شناختی می‌تواند تا حدود بسیاری درمان شود به ویژه آن‌که امروزه دیگر مانند دیروز نیست که جوانان و در واقع، نسل‌های جدیدش چنین باوری را بتوانند به خود بقبولانند که حق همواره با نسل‌های قدیم‌تر و انسان‌های آب دیده‌تر است. زیرا در عصر جدیدی که ارتباطات و فناوری‌های نوین اطلاعات، فاصله و مرزها را درنوردیده و سرعت جا به جایی اطلاعات را به یک اشاره‌ امکان‌پذیر کرده است، دیگر چنین فرضیه‌ای نمی‌تواند پذیرفته شود؛ پس نسل‌های کنونی و اثرگذار – که همان سه نسل پس از انقلاب را دربرمی‌گیرد- بایستی به زبان و فهمی مشترک دست یابند و تا زمانی که چنین زبان مشترکی برساخته نشود، ناگزیر انقطاع نسلی با سرعتی فراینده پیش می‌رود و بیم آن است که نسل‌های آینده، به هویت ملی و مفاهیم آغازین شکل‌دهنده‌ی انسجام اجتماعی پیرامون محور مشترکی به نام ایران نیز بی‌تفاوت‌تر از امروز شود و حتی به مرز بیگانگی برسد، چه رسد به مفاهیم دینی و عقیدتی.

این زبان و فهم مشترک نیازمند دوستی، مهر و معرفت مشترک و متقابل است، نه خشونت و چیرگی، زیرا  این انقطاع و گسست نسل‌ها در دهه‌ی چهارم انقلاب با شدت و قوت بیشتری رخ نموده و روز به روز ژرف‌تر می‌شود.

و اما سه نسل کنونی فعال و اثرگذار در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی شامل نسل اولی است که فراورده‌ی  شرایط پیش و پس از انقلاب و دوران جنگ بوده و این دوران را هم تجربه کرده و هم از آن خاطرات بسیاری دارد، نسل دوم تنها فضای نسل نخست را تنفس کرده، اما دست کم خاطراتی از آن دوران را به یاد دارد و از دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس  به دوران کار، تلاش، توسعه و آبادانی رسیده است و نسل سوم است که از تجربه و حوادث ورخدادهای نخست انقلاب، جنگ و مسائل و مشکلات آن دور بوده و همین ویژگی وجه تمایز و افتراق او با نسل‌های پیشین‌اش شده است.

در این میان، کاهش ارتباطات کلامی، اختلال در فرایند الگوسازی در عرصه‌های نهاد خانواده و نیزجامعه،فعال نبودن نسل جوان در مشارکت‌های اجتماعی، جزو عوامل گسست نسلی به شمار می‌رود و این موضوعات نسل گذشته، با ویژگی‌هایی چون انطباق بدون انعطاف، دفاع تحکمی و متوسل شدن به پرخاش و سکوت؛ او را از نسل جدید با ویژگی‌هایی مانند هویت سیال، اثرپذیری سریع و ناپختگی جدا کرده است. پیامدهای این گسست برای نسل جدید، طولانی‌تر شدن دوران جوانی، با آرمان‌های فردی، متنوع و متکثر و خطرپذیر است و در هزاره‌ی سوم که از آن به عصر انفجار اطلاعات یاد می‌شود، این ویژگی‌ها نسل جدید را به بی‌تفاوتی به گذشته و نسل‌های آن و در نهایت او را به “وندالیسم/خرابکاری اجتماعی و فرهنگی” می‌رساند. در عصر اطلاعات و فضای مجازی که یکی از کارویژه‌های آن، “پرمخاطب بودن” آن است که مخاطبان‌اش را بیشتر، جوانان شکل می‌دهند، گفت‌وگوی بین نسلی رخ نمی‌داد، مگر با نگاه بزرگداشت کرامت انسانی، گوش کردن دوسویه، واجد عقل و خرد دانستن طرفین و توجه جدی و عملی در همه‌ی حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و تمدنی برای رسیدن به زبان مشترک در راستای همدلی و همزبانی بین نسلی.  ادامه دارد…..

دکتر الله کرم رضایی مقدم.