رابطه اختلافات سیاسی با انسجام و وحدت ملی رابطه معکوس و به عبارتی مانند دو کفه ترازو است که با افزایش وزن هرکدام، باعث کاهش و پایین آمدن کفه دیگر خواهد شد! بدیهی است به هر مقدار که اختلافات سیاسی بیشتر گردد باعث کم شدن انسجام و وحدت ملی خواهد شد. اندیشمندان علومسیاسی اتحاد ملّی را از ارکان قدرت سیاسی دانستهاند که از چگونگی عکسالعمل مردم در دفاع از منافع ملّی و مصالح کشور حکایت میکند. در موقعیت کنونی کشور، دشمنان ملّت ایران تمام امکانات و ابزارهای انحصاری بینالمللی خود را به کار گرفتهاند تا به طرق مختلف به امنیت و انسجام ملی ایران ضربه بزنند و در میان صفوف مردم تفرقه ایجاد کنند تا بتوانند نفوذ و سلطۀ استعماری خود را تحمیل نمایند. ایجاد تفرقه و تضعیف وحدت ملی مردم و دامن زدن به اختلافات سیاسی برای مختل کردن پیشرفت کشور، دو روش عمدۀ دشمنان برای مقابله با ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی است.
« انسجام و وحدت ملی » در نظام جمهوری اسلامی ، از اصول مهم و محوری کشور و یکی از ارکان کارساز، بنیادی و زیربنایی تثبیتکنندۀ این نظام است؛ چنانکه امام راحل رمز پیروزی انقلاب اسلامی کشورمان را در وحدت کلمه خلاصه کرد و این دیدگاه در نظر اندیشمندان اسلامی قوت گرفت که ، اجرای تمامی احکام، قوانین و مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تربیتی و اخلاقی و حتی عبادی و اعتقادی اسلام بدون وحدت کلمه محقق نمیشود. و شاید گزافه نباشد که گفته شود اگر تمامی افراد جامعه در تحقق واژههایی همچون عدالت و آزادی اتفاق نظر نداشته باشند و متحد نگردند، حتی در صورت قرار گرفتن امام معصوم(ع) در رأس نظام نیز امکان تحقق هیچکدام از این واژههای زیبا میسر نخواهد شد. با نگاهی گذارا و بررسی وقایع چند سال اخیر در می یابیم که یکی از مشکلات بزرگ و اساسی جامعه و نظام ما در همین جا نهفته است که گاهی اوقات مسئولان کشور متأسفانه توجه لازم را به انسجام و وحدت ملی نشان نمی دهند و به آسانی آنرا به فراموشی می سپارند. در مقابل، آگاهانه یا ناآگاهانه به خصومت، تحریک حساسیّتهای سیاسی و قومی و ایجاد لجاجتها و به راه انداختن جنگ، خشونت، نفرت از طریق نوشتهها، گویشها، جناحبندیها، موضعگیریها و افراط و تفریط می پردازند که موجب بر هم زدن وحدت مابین خانوادۀ انقلاب می گردند.
آسیبشناسی انسجام و وحدت ملّی
الف) در حوزه دین و فرهنگ:
یکی از عواملی که میتواند اتحاد و انسجام را در معرض تهدید و فروپاشی قرار دهد فراموش کردن خداوند و تبعیت از خود خواهی و اسیر تمایلات نفسانی شدن است. در حقیقت این عامل هم میتواند «اتحاد ملّی» را در چارچوب یک حاکمیت به خطر اندازد و هم این قدرت را دارد که انسجام امت اسلام را در معرض زوال و نابودی قرار دهد. فرهنگ، خود دارای مؤلفهها و پارادایمهای مختلفی است که هر کدام از آنها میتوانند، در تقویت انسجام و وحدت ملی و داشتههای یک حکومت برای رسیدن به قلههای اقتدار و مشروعیت مؤثر واقع شوند. هر جامعهای بر هویت و شناسنامه فرهنگی خویش تأکید دارد و میکوشد که با منتهای قدرت و غرور ملی، مشخصههای چنین هویتی را زنده نگهداشته و از آن دفاع کند. (کیهان فرهنگی، 1376) چنین جوامعی داشتن فرهنگ پویا و مقتدر را یکی از نمادهای قدرت و اقتدار ملی خویش تصور کرده و سعی دارند تا از طریق انسجام بخشی به مؤلفههای دیگر آن در مقوله فرهنگ، از یک طرف و تأکید بر ارزش های ملی و فراملی خود از طرف دیگر، این اقتدار را افزایش دهند تا در برابر هجمههای دیگر فرهنگها رنگ نبازد. باید دانست که یکی از مهمترین و اصلیترین ابزار حفظ نظامها و بالطبع، انسجام و وحدت ملی هر کشور، فرهنگ است. چرا که عناصر متفاوت هر اجتماع و نظام سیاسی، از طریق بستر فرهنگ به یکدیگر پیوند خورده و منسجم میگردند. (عظیمی، نامه فرهنگ) و این انسجام فرهنگی، همراه با نگاهداشت و تأکید بر ارزش های واقعی آن جامعه، نقش مهمی در اقتدار ملی و فراملی آن جامعه بازی خواهد کرد. فرهنگ جامعه حتی در تعیین نوع قوانین با احکام حاکم بر اعضای جامعه نقش بسزایی دارد. این قوانین برای تصمیمگیری در بازبینی، تصحیح اعمالی یا اعمال مجدد، لازم است هر چند وقت یکبار مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند. (لاک، 1379) نقش فرهنگ در آمادهسازی نیروها برای رسیدن به اقتدار ملی، بیشتر حائز اهمیت است. حضرت امام (ره) در سخنرانی سال 1356 و پس از فاجعه کشتار 19 دی، این نقش را به خوبی نمودار ساخته است و میفرماید: «فرهنگ مبدأ هم خوشبختیها و بدبختیهای ملت است. اگر فرهنگ ناصالح شد، این جوانهایی که تربیت میشوند، به این ترتیبهای فرهنگ ناصالح، اینها در آینده فساد ایجاد میکنند … و وقتی فرهنگ فاسد شد، جوانهای ما نیز که زیر بنای تأسیس همه چیز هستند، از دست میروند.» (روزنامه کیهان، 25/9/1378) و این یعنی از دست رفتن نیروی اصلی و جوان اجتماع که بازوی اقتدار ملی جامعه هستند.
ب) در حوزه سیاسی:
در حقیقت افرادی که در مناصب گوناگون متصدی اداره کردن جامعه هستند و در قالب حکومت فعالیت میکنند، تأثیر مستقیمی در مسیر حرکت جامعه دارند. رفتار و هر گونه اقدام مسئولان کشور و حتی بستگان نزدیک آنها می تواند بر روی افکار عمومی مردم تاثیر گذار باشد. به موازات رفتار و گفتار مسئولان، احزاب سیاسی با جهتگیری مثبت میتوانند در زندگی عمومی و سیاسی جامعه مؤثر باشند و با کمک به گسترش آگاهی سیاسی مردم، شهروندان را به زندگی بهتر و اتحاد و همبستگی و فعالیت جمعی سوق دهند، و بدین ترتیب در شکلدهی و تبیین مصالح دینی و ملّی، که شریعت اسلامی مرزهای آن را مشخص میکند، مفید واقع گردند. البته باید توجه کرد که حزب هم به مانند سایر پدیدههای اجتماعی هم میتواند فرصتی برای جامعه محسوب گردد و هم تهدید. از جمله خطرهایی که میتواند در بستر احزاب سیاسی شکل بگیرد ترویج و نهادینه شدن تعصبات حزبی است. آنچه باید برای همه احزاب مهم باشد منافع ملّی است. اگر جامعه به حزبگرایی افراطی مبتلا شود و احزاب برای به دست آوردن قدرت بخواهند از خطوط قرمز جامعه تجاوز نمایند و منافع ملّی را فدای منافع حزبی نمایند، بزرگترین ضربه را به «انسجام و وحدت ملّی» وارد نمودهاند. تنها ملاک تعیین مصادیق خطوط قرمز در نظام سیاسی کشور اسلامی، ولایت فقیه است که با واجد بودن صفت علم و عدالت، تبعیت از وی لازم و ضروری است.
ج) در حوزه اقتصادی
واضح است که تبعیض عاملی است برای اختلاف و درگیری، و نتیجه فقدان عدالت در هر جامعهای چیزی نیست جز واگرایی. اگر بخواهیم جامعه به سوی همگرایی پیش برود، لامحاله باید عدالت را نهادینه کنیم. بنابراین عدالت و مبارزه با تبعیض یکی از ابزارهای مهم برای ایجاد و استمرار « انسجام و وحدت ملّی » است و فقدان آن تهدید و آسیبی برای این فرایند محسوب میشود.
د) فضای مجازی
درصد بالایی از جمعیت کشور عضو شبکه های متعدد پیام رسان های داخلی و خارجی هستند. به طور قطع نگاه دشمن به فضای مجازی به عنوان فرصتی برای دامن زدن به اختلافات سیاسی و کم کردن انسجام و وحدت ملی بوده و لذا ضروری است هر چه زودتر نسبت به ساماندهی و مدیریت فضای مجازی اهتمام ویژهای اعمال گردد. چرا که تا حدود زیادی از فضای مجازی توسط دشمن تصرف شده است و لازم است در این حوزه مسئولان ذیربط چاره اندیشی کنند و در اولین اقدام با مسدود کردن کانالهای ضد انقلاب و سایتهایی که افکار عمومی را تحریک، و حق و باطل را ادغام کرده و فتنه انگیزی میکند، از تخریب هر چه بیشتر افکار و اعتقادات آحاد مردم جلو گیری نمایند. به جرات می توان رد پای فضای مخرب مجازی را در همه اتفاقات اخیر کشور پیدا کرد که چگونه دشمنان نظام جمهوری اسلامی بدون کمترین هزینه و با استفاده از تلگرام و . . . موفق شدند با دروغ پراکنی و ایجاد اغتشاش سعی بر هم زدن انسجام و وحدت ملی می کردند.
نتیجه گیری :
امروز جامعۀ ما نیازمند آرامش و انسجام ملّی و تشنۀ رحمت و محبت است که این امر با زور و فشار حاصل نمیشود. اهمیت این امر تا آنجاست که خداوند به پیامبر خویش میفرماید: «ای پیامبر رحمت، از رحمت خدا بود که تو نرمخوی و مهربان شدی و اگر تندخوی، سختدل و سختگیر بودی، حول محورت گرد نمیآمدند.» (آلعمران/ 159). جامعۀ ایران، جامعهای است متنوع و دارای هویت خاص فرهنگی ــ اجتماعی. اقوام ترک، کرد، لر، بلوچ، عرب، لک، گیلک، ترکمن و… همه ایرانیاند و مسلمان، و هویت برتر خود را در ایران اسلامی جستجو میکنند. توازن میان خردهفرهنگها و فرهنگ ملّی، محصول بزرگی به نام اتحاد ملّی و انسجام اسلامی را به همراه داشته است که ما میتوانیم به واسطۀ آن نظم طبیعی، به زندگی مسالمتآمیز در ایران ادامه دهیم. بدیهی است که با گذشت زمان و تنومند شدن درخت انقلاب اسلامی، توطئهها و تفرقهافکنیها علیه دنیای اسلام و به خصوص علیه جمهوری اسلامی ایران بیشتر و موذیانهتر شده است. تشدید فرقهگرایی، بزرگ کردن اختلافاتِ مختلف اقوام و وارد نمودن تهمتهای نادرست به فرق مختلف از جملۀ این تلاشهاست.
تقویت همگرایی و اتحاد در دو بعد اسلامی و ملّی با توجه و عنایت به: سرزمین مشترک، زبان، فرهنگ و آداب و سنن، نژاد، دشمن مشترک، مذهب و دین و … می تواند در افزایش انسجام ملی تاثیر بسیار مهمی داشته باشد. و در مقابل آن تضعیف عاملهای فوق، به طور خاص و تقویت مواردی از قبیل: تکیه بر قومیتها و طوایف خاص، ترجیح منافع شخصی و جناحی بر منافع ملّی، تقویت دلبستگیها و وابستگیهای مادی و تکثرطلبی، تشدید تنگ نظریها و منیّتها و بدبینیها، ایجاد ناامیدی در میان مردم، تضعیف خودباوری و اعتمادبهنفس، انتخاب مسئولان ناکارآمد، بیاعتماد نمودن مردم نسبت به مسئولان و دولتمردان، تفسیرهای ناروا و متحجرانه از دین و دینباوری و…
با دقت و بررسی تاریخ کشور عزیز ما ایران، به خوبی این واقعیت مشخص می گردد که در جای جای این کشور پهناور در شرایط طبیعی هیچ درگیری و تنشی بین قومیتها، نژادها و جناح های مختلف سیاسی وجود نداشته است و همواره مردم در صلح و آرامش به سر بردهاند. لذا در شرایط طبیعی مردم وظیفۀ خود را در برقراری روابط مسالمتآمیز و حفظ انسجام ملی میدانند. آنچه مهم شمرده میشود مدیریت مسئولان و روشنفکران است، ازاین رو باید به منظور آگاهی مسئولان کوشش کرد. در این زمان بیش از آنکه مردم رسالتی داشته باشند، مدیران و مسئولان رسالت دارند و دشواری کار بر دوش مسئولان و روشنفکران است. مسئولان کشوری باید به درون مردم بروند، با آنها همراه شوند و به راهکارها و سازوکارهایی برای مدیریت بیاندیشند. مشکل تاریخی ما مشکل عدم درک و موقعیت شناسی بعضی از مسئولان و روشنفکران است. البته آگاهی عمومی نیز بسیار اهمیت دارد، اما طی مسیر مستقیمتر و بیواسطهتر بر عهدۀ مسئولان، مدیران، و روشنفکران است. به نظر میرسد برای کاهش اختلافات سیاسی و افزایش انسجام و وحدت ملی باید مدیریت تحقق این استراتژی بر نکات مهم زیر توجه نماید:
- بسترسازی برای آزاداندیشی و مدیریت اختلافات،
- تأکید بر هویت دینی مردم،
- هویتسازی از طریق تحلیل باورها و ارزشهای ایمانی و تزریق آن به تار و پود جوامع اسلامی،
- بسیج قشرهای گوناگون در جهت منافع عمومی،
- شناسایی و تبیین آثاری که گسستن اجتماع را باعث میشود،
- تمدنسازی و ترویج پیشرفت و تعالی، حفظ استقلال و ….
به موازات و حتی مهم تر از موارد گفته شده می توان از نقش ولایت فقیه در بقا و استمرار حيات جمهوري اسلامي نام برد. نقش بيبديل رهبري معظم انقلاب اسلامی در مديريت ثبات سياسي و تحکيم انسجام و وحدت ملی مورد اذعان دوست و دشمن است.
ایشان در دو سطح به ايفاي نقش پرداختهاند: سطح اول در مديريت ثبات سياسي از قبیل: سياستگذاري کلان، هدايت و مديريت افکار عمومي، مردمي کردن ثبات سياسي، استفاده از نفوذ معنوي و ولايي، نهادسازي، گفتمانسازي، تحکيم اتحاد اسلامي و انسجام ملي و … . سطح دوم در مديريت حرکتها و رخدادهاي بيثباتساز نظير افراطيگري سياسي، قتلهاي زنجيرهاي، حادثه کوي دانشگاه، فتنه 88، جنگ نرم، مواجهه با جنگهاي اول و دوم خليج فارس و … که در دو سطح گفته شده قبل ، حين و پس از هر رخداد، تدابير و اقدامات لازم را پيش گرفتهاند.
فهرست منابع:
1- عظیمی، حسین، توسعه و فرهنگ، به نقل از نامه فرهنگ، ش 1 ـ 2.
2- لاک، جان، روزنامه ایران، مترجم رخشانی مقدم، ش 1562، تاریخ 19/4/1379.
3- مجله کیهان فرهنگی، شمارگان 132، فروردین و اردیبهشت 1376.
عبدالرضا رادپور
اردیبهشت 1397