">

فرهنگی اجتماعی

قسمت دوم مقاله تفکر سلفیه جهادی؛ ماهیت و استراتژی مواجهه با آن-2

تفکر سلفیگری؛ ماهیت و راهبرد مقابله

نگاهی کوتاه به دلایل زایش داعش و احیا سلفیه گری در قرن بیستم و راهبردهای مقابله با آن موضوع این مقاله است که در چهار قسمت ارائه می گردد.

15 مارس 2020 12:25

تفکر سلفیگری؛ عناصر، ارکان، ایدئولوژی داعش

مقدمه:

در قسمت قبل با طرح موضوع آوارگی خلافت اسلامی بعد از انحلال حکومت عثمانی و بیان مبانی اندیشه های سلفیه تکفیری به چگونگی تاسیس خلافت اسلامی در سوریه به برخی از عوامل ایجاد انگیزه های موجود در مسلمانان برای جذب به گروه های سلفی از جمله داعش پرداخته شد. درادامه نویسنده اقای عبدالوهاب فراتی دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به عناصر و ارکان ایدئولوژی داعش خواهد پرداخت .

ب. عناصر و ارکان ایدئولوژی داعش

اما آنچه در فهم گروه های سلفی از اهمیت بسزایی برخوردار است آن است که بخشی از این گروه ها، که امروزه از آنان به «سلفی های تکفیری» یاد می شود تمایل به اعمال روندی است که تاکنون در میان حرکت های سیاسی و مذهبی پیشین حتی خوارج دوره حضرت علی علیه السلام سابقه نداشته است.

بررسی شمارگان نشریه «دابق» ارگان رسمی داعش، نشان می دهد که آنان روندی هشت مرحله ای جهت تحقق ایدئولوژی خود بیان کرده اند.

این مراحل هشت گانه[10] عبارتند از:

  • جاهلیت
  • تکفیر سیاسی
  • هجرت
  • نکایه و انهاک
  • جهاد
  • اداره توحش
  • جماعت یا امت
  • خلافت علی منهج النبی(ص)

سلفیون نقطه عزیمت خود را برای حرکت به سوی آرمان آواره خویش را، از مفهومی به نام جاهلیت آغاز می‏کند.

(تفکر سلفیگری؛ عناصر، ارکان، ایدئولوژی داعش)

جاهلیت مفهومی است که می‏تواند توجیه لازم را برای ایجاد تحول و آغاز فعالیت هموار کند. بر اساس اندیشه گروهی مثل داعش از آنجا که جهان کنونی مالامال جاهلیت است، باید نسبت به آن اقدامی صورت گیرد.

بنابراین نخستین گام داعش، برای تحریک و جذب مخاطبان، جاهلی نشان دادن جهان معاصر است، به گونه‏ای که انگیزه لازم برای اقدامات بعدی فراهم گردد.

پیش از این، جاهلیت در ادبیات ابوالاعلی مودودی ( متوفی 1358 ش) به کار رفت. مخاطب اصلی مودودی در کتاب « اسلام و جاهلیت» [11]، جهان غرب و تمدن غربی است.

وی در میان مشکلات تمدن غربی، جاهلیت را به عنوان عاملی که تمدن غربی را به یک تمدن دنیوی و منفعت‏گرا تبدیل کرده است، طرح می‏کند، که در آن خدا هیچ جایگاهی ندارد و همین امر سبب شده است که ارزش‏های انسانی از این جامعه رخت بربندد و همه به دنبال منافع خود باشند و برای رسیدن به آن از هیچ عمل غیر اخلاقی و غیر انسانی نیز رویگردان نباشند؛ تنها چیزی که انسان را در این جامعه محدود می‏کند، محدودیت‏های طبیعی و اجتماعی است و الا شهوات و مشتهیات نفسی هدایت‏گر انسان است [12] .

با این حال مودودی جاهلیت را به پیروان مذاهب اسلامی یا فرقه‏های اسلامی نسبت نداد و در گفتار و نوشتار وی، توهین به مقدسات یا شخصیت‏های اسلامی دیده نمی‏شود.

البته هنگامی که این مفهوم در ادبیات سید قطب به کار رفت معنای گسترده تر یافت. او جوامع اسلامی را به دلیل فقدان حاکمیت توحید مصداقی از جاهلیت شمرد.[13]

روشن بود که مخاطب او در برپایی حاکمیت توحیدی، غرب نبود، بلکه در وهله‌ اول، حاکمانی بودند که بر کشورهای اسلامی حکومت می‏کردند، اما به سبب عدم توجه به فرامین الهی، طاغوت شمرده می‏شدند.

(تفکر سلفیگری؛ عناصر، ارکان، ایدئولوژی داعش)

این اندیشه سید قطب، به جز غرب، حاکمان کشورهای اسلامی را نیز کاملا به چالش می‏کشید. چنین برداشتی از توحید سبب شد که جریان اصلاحی اخوان المسلمین مصر، در دوره سید قطب به جریان انقلابی تبدیل شود و خود وی نیز در سال 1345 ش به اتهام تلاش برای سرنگونی دولت، به دار آویخته شد[14].

از این رو، به نظر می رسد که مهمترین تفاوت میان نظریه جاهلیت مودودی و سید قطب، تسری جاهلیت به ممالک اسلامی توسط سید قطب بود.

هرچند در نظریه سید قطب، ملاک جاهلیت حکومت غیر اسلامی در کشورهای اسلامی است و مسلمانان به صورت مستقیم جاهل نبودند، اما جاهلی خواندن جوامع اسلامی که در آن مسلمانان و اهل قبله زندگی می‏کنند، بدعتی است که توسط سید قطب به وجود آمد و مستمسک بهره‏برداری جریان‏های افراطی و تکفیری از این مفهوم شد.

زرقاوی پس از تقسیم جاهلیت به سه دوره اول، وسطی و جاهلیت کنونی، جهان امروز را گرفتار جاهلیت نوین می‏داند که در آن حلال خدا حرام و حرام خدا حلال می‌شود.[15]

او همچنین حاکمان کشورهای اسلامی را متهم به حکومت بر اساس جاهلیت می‌کند،[16]

(تفکر سلفیگری؛ عناصر، ارکان، ایدئولوژی داعش)

اما آنچه در این اندیشه گروهی مثل داعش مورد توجه قرار گرفت و بی اساس مفهوم جاهلیت گسترش یافت آن بود که داعش بر خلاف سید قطب که ریشه‏های جاهلیت را در سوء حاکمیت می‏بیند، ریشه جاهلیت را رسما به عقاید و باورهای مسلمانان نسبت می‏دهد و در نتیجه سینه مسلمانان را نشانه می‏رفت.

هنگامی که داعش می‏کوشد به این پرسش پاسخ دهد که چرا خون مسلمانان حتی اهل سنت، مباح، و ابنیه و اماکن مقدسه را تخریب می کنید، از گستردگی جاهلیت در جهان امروز، نه از منظر حاکمیت، بلکه از منظر عقاید و باورهای مسلمانان یاد می‏کند.[17]

اما آنچه راه داعش و برخی از سلفیون را از متفکرینی مثل مودودی و سید قطب جدا می کرد مرحله پس از جاهلیت است. آن دو متفکر هیچ گاه مسلمانان را کافر ندانستند.

سید قطب تنها به دلیل فقدان توحید در حاکمیت کشورهای اسلامی، آنها را تکفیر نمود و در نتیجه مسلمانان را به شورشی خیابانی علیه حاکمیت دعوت می کرد اما سلفیونی مثل داعش و وهابیون، مسلمانان را به دلیل اینکه روایت آنها از اسلام را نمی پذیرفتند تکفیر می کردند و در نتیجه با راه اندازی جنگ فرقه ای، خود مسلمانان را به جان هم انداخته و خون آنان را مباح می دانستند.

(تفکر سلفیگری؛ عناصر، ارکان، ایدئولوژی داعش)

از این رو، تکفیر در اندیشه سید قطب، تکفیر سیاسی بود و در سلفیون تکفیری مثل گروه «التکفیر و الهجره» و داعش ماهیتی اعتقادی به خود گرفت. به همین دلیل بود که ابوبکر بغدادی با تقسیم جهان به دو بخش دارالایمان و دارالکفر، تنها دارالاسلام را مناطق تحت اشغال داعش در شام و عراق دانست و مسلمانان را به هجرت به این منطقه دعوت کرد[18].

طبیعی بود که از نظر وی کسی که به این مناطق هجرت نکند، مسلمان نیست.

با جاهلی دانستن سایر مناطقی که تحت تصرف داعش قرار ندارند طبیعی است که مسلمانان باید برای فرار از جاهلیت به سوی مقصدی روشن که داعش برای آنها فراهم کرده است، فرار کنند و خود را به صف مجاهدین برسانند.

در واقع داعش توانست با اشغال مناطقی از عراق و سوریه مقصدی روشن برای دعوت غرباء ترسیم کند که در آنجا احکام شریعت به اجراء در می آیند. مقصدی که پیش از این برای گروهی مثل «التکفیر و الهجره» وجود نداشت و آنان مجبور بودند به کوه و دره پناه برند.

این گروه پس از تکفیر جامعه مصر، راه کوه و بیابان را پیش گرفتند و در میان دره‏ها و غارها، کوشیدند جامعه‏ الهی تشکیل دهند.

آنان نام «جماعة المسلمین» بر خود نهادند و هرکس از عضویت در گروه امتناع می‏کرد یا در صدد ترک آن بر می‏آمد، دشمنی خود را با خدا اعلام می‏کرد و می‏بایست به سختی با او برخورد شود. [19]

اما داعش، غرباء را نه به مقصدی نامعلوم، بلکه به مکانی مشخص دعوت کرد که در آن مدتی، حکومت دینی برپا کرده بود. در واقع داعش به خوبی دریافته بود که پیروزی جز در سایه هجرت مسلمانان افراطی از مناطق مختلف به عراق میسر نیست و این هجرت است که به تقویت دولت تازه تاسیس آنها می انجامد.[20]

«در هرکجا که هستید، نخستین اولویت هجرت به دولت اسلامی است. از دارالکفر به دارالاسلام. … به همراه خانواده، خواهران و براداران، همسران و فرزندان، بشتابید به سوی دولت اسلام! در اینجا اماکنی برای زندگی شما و خانواده‏تان در نظر گرفته شده است.»[21]

(تفکر سلفیگری؛ عناصر، ارکان، ایدئولوژی داعش)

داعش برای توجیه دینی هجرت به سرزمین‏های اشغال شده، به روایاتی که بر اساس آنها پیامبر گرامی اسلام (ص) از کسانی که بند تعلقات قبیله‏ای و وابستگی‏های ملی را می‏شکنند و هجرت می‏کنند، استدلال می‏کند. به گفته آنها پیامبر (ص) فرموده است:

«اسلام غریب متولد شد و در آینده نیز غریب خواهد بود و خوشا به حال غریبان؛ سوال شد غریبان چه کسانی هستند؟ پیامبر (ص) فرمود: کسانی که از قبایل خود کنده می‏شوند»[22]

علاوه بر این، داعش با استفاده از روایاتی که شام را در آخرالزمان فرجام هجرت معرفی می‏کند، می‏کوشد، به مخاطب خود بقبولاند که آخرالزمان فرا رسیده است و گاه هجرت به شام است.

در این میان از سخنان ابن تیمیه که شام را خاستگاه هجرت ابراهیم (ع) نامیده است، بهره می‏برد.[23]

از طرف دیگر داعش، جهاد را با هجرت پیوند می‏زند و اعلام می‏کند که اگر هجرتی نباشد، جهادی نخواهد بود.[24]

همچنین داعش، زندگی در جامعه جاهلی را موجب بیماری قلب شمرده و به همین سبب، هجرت به سرزمین اسلامی را توصیه می‏کند.[25]

داعش توصیه‏هایی نیز برای هجرت به سرزمین داعش دارد که از آن جمله عدم هراس از بیم گرسنگی یا دستگیری توسط مخالفان داعش است.

ترکیب مباحث آخرالزمانی با دیدگاه‏های اندیشمندان معاصر جهان اسلام پیرامون هجرت، موجب جذابیت داعش برای گروهی از مسلمانان به ویژه جوانان شده است.

اما آنچه در اینجا اهمیت می یابد آن است که کسانی که به دلایل مختلفی از جمله کهولت سن، مریضی یا دیپورت شدن در فرودگاه نتوانند دست به هجرت زنند و خود را به داعشیان ملحق کنند؛ چه وظیفه بر عهده دارند و چگونه باید در درون دارالکفر زندگی کنند؟

پاسخ به این پرسش، همان چیزی است که از آن به نظریه نکایه و انهاک یاد کردیم.

(تفکر سلفیگری؛ عناصر، ارکان، ایدئولوژی داعش)

براساس این نظریه، تقابل با جامعه جاهلی از درون خود جامعه شروع می‏شود و هر فرد وفادار به عقاید آن، وظیفه دارد با تمام وجود به جامعه و داشته‏های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن ضربه بزند، تا زمینه‏های اضمحلال و نابودی آن فراهم شود.

حتی اگر بتوانند با «کوبیدن عصا بر سر یک صلیبی» یا « با ماشین زیر گرفتن عابرین» زمینه‏های ناامنی و فرسایش را در کشورهای هدف ایجاد کنید[26]

ابوبکر ناجی در کتاب «ادارة التوحش»، به تفصیل این استراتژی را تشریح می‏کند. بر اساس نظریه ناجی، یکی از مراحل اساسی در تشکیل حکومت اسلامی، ایجاد ناامنی، بی‏ثباتی و در نهایت فرسایش و ضعف دولت است.[27]

بر این اساس هیچ مسلمانی نباید منتظر فراهم شدن یا دستور از سوی مقامات بالای القاعده یا گروه‏های دیگر برای مقابله با دشمنان باشد، بلکه به هر وسیله‏ای باید به مبارزه مسلحانه و تضعیف دشمن بپردازد.

در این راستا، خشونت عریان و کاملا عنان گسیخته توصیه می‏شود[28]

و مؤلف هر عمل وحشیانه‏ای را در این عرصه جایز می‏شمارد.[29]

از این رو، توحش یعنی کاربست روش های غیر متعارف در مواجهه با دشمنان مجاهدین است که موجب وحشت آنان و افزایش قوت قلب هواخواهان گروههای سلفی تکفیری می شود.

این روش ها که بیشتر در قالب عملیات انتحاری انعکاس می یابد به ابزاری مهمی تبدیل می شود که می تواند آنان را به اهداف خویش نزدیک تر نماید. امروزه عملیات انتحاری و نیز انواع کشتارهای غیر متعارف در گروه هایی مثل القاعده و داعش از جمله روش های جهادی به شمار می روند.  با این تفاوت که داعش به عملیات انتحاری به عنوان تاکتیک و القاعده به دیدی استراتژی نگریسته است.

از نظر القاعده کسی که عملیات انتحاری می کند «گروه پیشتازی» است که به عنوان «موتور کوچک» نیروهای جهادی جهت ضربه زدن به نمادهای جاهلیت غرب، خود را فدا می کند. اما داعش هرگز به چنین علمیاتی به عنوان موتور کوچک نگاه نمی کند. داعش اندیشه ای دولت محور دارد و مصمم است ساختار جدیدی از قدرت را قبضه نماید.

داعش دولتی است که حتی زحمت تمرکز بر توده های مردمی را به خود نمی دهد. از نظر آنان، توده ها، عاملی پر زحمتند و نمی توان جهت دستیابی به حکومت دینی به آنها اعتماد کرد؛ به همین دلیل داعش بر خلاف القاعده، علاقه ندارد از طریق ایثارگری روحیه مقاومت میان امت پراکنده را بالا برد.

اگر برای تصرف منطقه ای دست به علمیاتی انتحاری می زند، تنها به مثابه یک سلاح در کنار سلاح های دیگر به کار گرفته می شود. یعنی قرار نیست با عملیات انتحاری به عنوان یک اصل نظامی برخورد می شود، از قضاء هر چه تلفات کمتر، برای پیشبرد اهداف بهتر است.

به سخنی دیگر، در اندیشه داعش، از گروه پبشتاز القاعده به دولت ساخت یافته تغییر اصول داده است.

از این رو، داعش در مدیریت توحش می کوشد از بلااستفاده شدن علمیات انتحاری نزد القاعده که در افغانستان و عراق با هدف به شوق آوردن مردم صورت می گرفت و البته هم بی نتیجه بوده است، بازبینی نماید و در آن تامل ورزد. مثلا انجام عملیات انتحاری در مسجد، در بازار، در صف بیکاران و در مدرسه و یا بریدن سر اسیران تا پیش از اشغال عراق امری عادی و تکرار شونده نبود یا دست کم توجیه شرعی محدودی داشت، چه رسد به زنده سوزاندان خلبان اردنی در قفس.

پیش از این، هدف اصلی، دول طاغوت و نظامیان بودند اما داعش چنین تغییری را انجام داد و حتی شهروندان خنثی را از دم تیغ خود گذرانید تا آنها را به قبول دولت اسلامی تمکین کند، نه اینکه دل آنها به دست آورد.

با این همه، داعش به محض اینکه به قدرت می رسد تنها به سلاخی نمی پردازد بلکه خود را متعهد به بازسازی مناطق تحت کنترل ساخته است. تامین آب لوله‌کشی، چیزی که دولت نئولیبرالی عراق نه تاکنون از عهده‌ی تامین‌اش برآمده، و نه توان آن را در آینده‌ای نزدیک دارد، از جمله اقدامات خدماتی داعش بوده است. تاسیس خانه‌ی سالمندان، یتیم‌خانه برای حمایت از کودکان بی‌سرپناه، پخش گوشت و مواد خوراکی، تهیه‌ی افطاری رایگان و غذای رایگان، بازسازی پل‌های تخریب شده، بیمارستان عمومی برای کودکان سرطانی[30] از جمله اقدامات داعش به هنگام استقرار است.

نزد گروه های سلفی، واژه جماعت یا امت اهمیت بسیاری دارد که همانند سایر مفاهیم، ریشه در افکار سلفی های متقدم دارد. در حالی مودودی جماعت را شامل همه مسلمانان اعم از شیعه و سنی می دانست؛ نزد سید قطب مفهومی مکدر داشت و معلوم هم نبود مومنان پس از هجرت به کدامین سو مهاجرت کنند؟

شاید به همین دلیل بود که گروه التکفیر و الهجره جایی برای مهاجرت نیافته و سر به بیابان و کوه نهادند.

داعش نیز با استناد به برخی از روایات اسلامی مانند این که پیامبر (ص) فرمود: «من به شما پنج دستور می‏دهم که خداوند به من این پنج دستور را داده است: جماعت، سمع، طاعت، هجرت و جهاد»[31] تلاش می کند گروه خود را همان جماعت بداند. این جماعت در منطقه‏ای که دولت مرکزی در آن ضعیف است، قرار دارد و اگرچنین منطقه ای هم وجود نداشته باشد باید با انجام عملیات‏های گوناگون به دشمن ضربه زد و دشمن را وادار به عقب نشینی از آن منطقه نمود.[32]

این بدین معناست که بناء جماعت جز به جهاد میسر نیست و جهاد، ابزار لازمی جهت دست یابی به آرمان آنان است. بر خلاف مفهوم قرآنی جهاد که ماهیتی دفاعی دارد؛ نزد گروه های سلفی ماهیتی ابتدایی آن هم با مسلمانان دارد.

سلفیون وهابی در طول بیش از سه قرن بیش از 400 هزار قربانی از جهان اسلام گرفته است که همه به بهانه جهاد با کفار صورت گرفته است، اما در میان قربانیان شاید به عدد انگشتان دست نتوان کافر یا مشرک با معیارهای اسلامی یافت…

ادامه دارد….

[10] . در باره مراحل اندیشه سیاسی داعش دسته بندی های متعددی وجود دارد که به نظر می رسد دسته بندی استاد علیزاده موسوی از همه دقیق تر باشد که در اینجا بدان اشاره می شود.

[11] . سید ابوالاعلی مودودی، اسلام و جاهلیت، ترجمه غلامرضا سعیدی، تهران، 1333.

[12] . سید مهدی علیزاده موسوی، نظام سیاسی در اندیشه سبد ابوالاعلی مودودی، انتشارات امیرکبیر، 1394، ص 144-154.

[13] . سید قطب، معالم فی الطریق، دار الشروق، قاهره، 1973م، ص15.

[14]. برای آشنایی با شخصیت و اندیشه سید قطب ر.ک: علی احمدی و محمد جاسم ساعدی، «سید قطب»، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1386؛ و سیروس سوزنگر، «اندیشه‌های سیاسی سید قطب»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.

[15] الزّرْقَاوِي، أَبِومُصْعب، کلمات مضئیه، ص ۷، ‌بی‌جا، بی‌تا.

[16] همان.

[17]The widespread ignorance among the people, Dabiq, p.10-11, N.2.

[18]Dabiq,p.10-11, V.1, Ramadan1435.

[19] یوهانس جی جی یانسن، التکفیر و الهجره، دائره المعارف جهان نوین اسلام، جان ل. اسپوزیتو، ترجمه و تحقیق حسن طارمی، محمددشتی و مهدی دشتی، نشر کنگره، تهران، 1388ش.

[20] Abū Mus’ab az-Zarqāwī, The Immigrants to the Land of Malāhim, Dabiq,N3, p.5.

[21] Dabiq, V.2, p.3.

[22] «إن الإسلام بدأ غريبا وسيعود غريبا كما بدأ فطوبى للغرباء ” قيل : ومن الغرباء ؟ قال : ” النزاع من القبائل»، احمد بن حنبل، المسند، ج1،ص298. البته این روایت به شکل های مختلف روایت شده است، اصل روایت تا فطوبی للغرباء است و باقی حدیث به شکل های مختلف آمده است. ر.ک.

[23] Hijrah to ShAm is from the Millah of IbrAhIm, Dabiq,p.6,N3.

[24] There Is No Life without Jihād and There Is No Jihād without Hijrah, Dabiq,N3, p31.

[25] همان.، ص32.

[26] ابوبکر الناجی، ادارة التوحش اخطر مرحلة ستمر بها الامة، ص16.

[27] ناجی از این مرحله به مرحلة شوکة النکایة و الانهاک یاد می کند. ابوبکر ناجی، ادارة التوحش، ص23.

[28] همان، ص31.

[29] همان.

[30] . نشریه دابق شماره‌ دو ص 35، و شماره‌ چهار صص 27 تا 29.

[31] دابق ج1، ص31

[32] Dabiq,from hijrah to khilafah,p.38, v.1, Ramadan,1435.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.