">

سیاسی و روابط بین الملل

بایدن و گرداب نتانیاهو

اختلافات میان دولتمردان آمریکا و همراهی رژیم غاصب صهیونیستی با مخالفان سیاست فعلی در آمریکا موضوع این یادداشت است.

7 فوریه 2020 15:00

بایدن و گرداب نتانیاهو

گرداب نتایاهو

دکتر رضاداد درویش کارشناس سیاست خارجی

تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌ها در خصوص اولویت‌های راهبردی بایدن حکایت از این دارد که غرب آسیا همانند گذشته از اولویت بالایی برای آمریکا برخوردار نیست. اولویت اول و اصلی دولت بایدن ترمیم آشفتگی در ارکان جامعه سیاسی – اجتماعی آمریکا و مدیریت رقابت راهبردی با چین و روسیه در تنظیم نظم جهانی معطوف به حفظ رهبری آمریکاست. هر چند آمریکا از سال 1390 (2011) سیاست چرخش به شرق‌ دور را با این هدف در دستور کار داشته است.

باوجود این، چگونگی اجرایی کردن این سیاست در منطقه غرب آسیا محل اختلاف میان دولتمردان آمریکایی بوده است. برخی از آنها بر این باروند که رمز پیشرفت دولت بایدن در این زمینه مستلزم کاهش یا خروج نظامیان آمریکایی از منطقه و به ویژه از عراق و سوریه از یک طرف و احاله مسئولیت به قدرت‌های منطقه‌ای از طرف دیگر است.

اکثریت جمهوریخواهان، صهیونیست‌های راست افراطی همانند نتانیاهو و برخی دیگر در منطقه از مخالفان اصلی سیاست مذکور هستند. دامنه و عمق خصومت نتانیاهو با رهبران سیاسی دمکرات در حدی است که بدون رعایت ملاحظات سیاسی مرسوم در آمریکا به کنگره رفت و علیه اوبامای مستقر در کاخ سفید سخنرانی کرد.

از نظر نتانیاهو و هم مسلکان آمریکایی او، اوباما با برجام در اندیشه ایجاد بستری برای مدیریت تنش بین ایران و آمریکا در منطقه بود، که برونداد اصلی آن نیز باعث تغییر توازن قوا به نفع ایران می‌شد. لذا، با ورود بایدن به کاخ سفید این نظریه در میان جنگ طلبان آمریکایی و صهیونیستی بار دیگر قدرت گرفته است و آنها با همکاری برخی از کشورهای منطقه در تلاش هستند با گروگان گرفتن تعلیق یا لغو تحریم‌ها علیه ایران از یک طرف و انجام عملیات های خرابکارانه در سطح منطقه علیه منافع آمریکا و حتی منافع خود و انتساب آن به ایران، نه تنها مانع اجرایی شدن سیاست مذکور شوند، بلکه حتی دو طرف را در شرایط جنگی قرار دهند.

ساختار قدرت و نظم منطقه‌ای در منظومه فکری افرادی چون نتانیاهو و همفکران او کم و بیش مشابه شرایط سال1954 است. در این زمان، انگلیس به عنوان قدرت فرامنطقه‌ای بدلیل افول قدرتش تصمیم گرفت نیروهای نظامی خود را از مصر و کانال استراتژیک سوئز خارج نماید. این اقدام انگلیسی ها در کتاب «جوزف یوری باربر» از منظر صهیونیست‌های جنگ‌طلب به معنای تغییر توازن قوا در منطقه به نفع اعراب و به ویژه مصر ارزیابی شد. بر اساس برآورد اداره اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی، چنانچه نیروهای انگلیسی از مصر و کانال سوئز خارج شوند:

  1. منطقه نظامی حایل بین اسرائیل و مصر از میان برداشته می‌شود،
  2. توان بالقوه نظامی مصر به طور چشمگیری افزایش می‌یابد،
  3. آمریکا به مصر کمک نظامی خواهد کرد،
  4. مانع اصلی شکل‌گیری پیمان دفاع منطقه‌ای بین کشورهای عربی منطقه از بین خواهد رفت.

برای مقابله با روندهای فوق، واحد 131 دستگاه اطلاعاتی ارتش اسرائیل متشکل از نیروهای نظامی – اطلاعاتی و شبکه‌های یهودیان محلی وارد میدان نبرد شدند. نیروهای یهودی محلی در کشورهای عربی مسئولیت جمع آوری اطلاعات و پشتیبانی واحد مذکور را عهده‌دار بودند. کار ویژه اصلی این واحد در واقع انجام عملیات علیه تاسیسات در عمق راهبردی کشورهای عربی که دور از آماج نیروی نظامی و ماشین جنگی این رژیم و به ویژه نیروی هوایی آن بود. بدین ترتیب، انجام عملیات‌های خرابکاری توسط این واحد در عمق دشمن به منزله تکمیل قدرت تهاجمی و جبران کمبودهای تسلیحات دوربرد این رژیم کاربرد داشت.

بر اساس این راهبرد جنگی، شبکه‌ای از یهودیان مصری در قاهره و اسکندریه از سال 1951 فعال شدند. این شبکه در ابتدای امر مسئولیت انجام عملیات خرابکاری علیه تأسیسات مصری و آمریکایی در قاهره و اسکندریه را بعهده داشت. ولی با جدی شدن مسئله خروج نیروهای انگلیسی، یک مجموعه عملیات از تاریخ 2 ژوئیه 1954 علیه نیروها و منافع انگلیسی توسط این واحد شروع شد.

در چهارمین عملیات از این دست در 23 ژوئیه بود، که یکی از یهودیان مصری در حین عملیات خرابکاری مجروح و دستگیر شد و متعاقب آن تمام اعضای شبکه دستگیر شدند. دو نفر از آنها اعدام، دو نفر دیگر در زندان خودکشی کردند، و نفر ششم محکوم به حبس ابد نیز بعد از چندین سال حبس، طی عملیات تبادل زندانیان مبادله شد. مقامات اسرائیلی با گذشت دو دهه، مسئولیت این عملیات معروف به «واقعه ناگوار» در جامعه اطلاعاتی خود را پذیرفتند.

هدف اصلی از انجام این عملیات این بود که مقامات انگلیسی متقاعد شوند که نیروهای مصری توان و قابلیت لازم برای حفظ امنیت و ثبات کشور خود را ندارند. لذا، در صورت خروج  نیروهای نظامی انگلیسی از منطقه حساس و استراتژیک سوئز، منافع غرب و به ویژه انگلیس در معرض تهدید و خطر قرار خواهد گرفت. البته، جنگ قدرت در بین مقامات وقت، به ویژه بین «بن گوریون» و «شارت» در تصاحب پست نخست وزیری نیز مطرح بود، که در نهایت منجر به قدرت رسیدن «بن گوریون» جنگ طلب شد.

مشابه استدلال‌های فوق در رفتار و اظهارات مقامات رژیم صهیونیستی در شرایط کنونی علیه ج.ا.ایران رایج است. همچنین شرایط منطقه شباهت زیادی به شرایط خروج انگلیس از مصر دارد. در چنین شرایطی، بایدن متعهد به بازگشت به برجام است. لذا، از یک طرف حملات به پایگاه و نیروهای آمریکایی و برخی از کشورهای وابسته به آمریکا در سطح منطقه شدت یافته است و از طرف دیگر از سوی جنگ طلبان آمریکایی و صهیونیستی، دولت بایدن متهم به نرمش در مقابل گروه‌های محور مقاومت می شود.

نتانیاهو و همقطاران او چون پمپئو، پروژه گرداب را در اواخر دولت ترامپ کلید زدند. ولی از آنجائیکه هدف سیاست فشار حداکثری از دید ترامپ تسلیم ایران در آستانه جنگ تعریف شده بود، بیشتر از آن پیش نرفت. اما این بار، تحقق آن بستگی تام به کیاست و مهارت دولت بایدن دارد. زیرا، بدون شک نتانیاهو و هم‌ مسلکان او تمام تلاش و ترفند خودشان را برای رسیدن به هدف خود به‌کار خواهند بست. لذا، باید منتظر ماند و دید، نتانیاهو در گرداب خود ساخته‌اش غرق می‌شود، یا اینکه بایدن و آمریکا را نیز با خود در این جهت سوق خواهد داد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.