">

سیاسی و روابط بین الملل

نگاهی به راهبرد امنیت منطقه ای ایران در غرب آسیا- قسمت دوم

این یادداشت قسمت دوم برگزیده مقاله ایی از ماهنامه دیدبان امنیت ملی شماره 71 است و به بررسی امنیت ملی و تاثیرات متقابل تحولات غرب آسیا بر امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و راهبرد های پیشنهادی می پردازد.

11 ژوئن 2018 09:43

الزامات راهبردی ایران در منطقه

اتخاذ و اجرای موفق و مؤثر راهبردها نیازمند رعایت الزاماتی است که برخی از آنها ریشه در ارزش ها و نگرش ها دارند و برخی حاصل تجربیات و یافته های علمی هستند. بنابراین برای رسیدن به الزامات راهبردی منطقه ای ایران هم باید به اسناد بالادستی و هم به یافته های تجربی و علمی توجه کرد. بر بنیان قانون اساسی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.

طبق اصل ۱۵۴ قانونی اساسی جمهوری اسلامی ایران «سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می شناسد. بنابراین در عین خودداری کامل از هر گونه دخالت در امور داخلی ملت های دیگر، از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می کند. »

اگر چه رعایت الزامات ناشی از اسناد بالادستی ضروری است و قوانین اساسی کشورها، میثاق نظام سیاسی به شمار می آید اما تغییر و تحول در عرصه عمل، موجب پیدایش وضعیت ها و الزاماتی می شود که بدون توجه به آنها نمی توان اهداف و منافع ملی را تأمین کرد. اگر الزامات استاد بالادستی نمایان گر ارزش ها و آرمانهای بنیادی هر ملتی هستند، الزامات تجربی، درس های آن ملت از تغییرات و تحولات جهان به شمار می آیند که حتی ممکن است الزامات دسته نخست را تحت تأثير قرار دهد. به نظر می رسد بین این دو دسته از الزامات باید تعاملی منطقی و پویا برقرار باشد تا ملت، محکوم به تخیلات و اسیر واقعیت ها نگشته و از ارزش ها نیرو گرفت و با درک واقعیت ها به اصلاح آنها همت گمارد تا منافع تامین و نیز ارزش ها تعميق شود. بر بنیان چنین نگرشی الزامات راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را می توان در سه قالب گفت و گو و اجماع در سطح ملی، رویکرد همکاری جویانه در سطح منطقه ای و باز تنظیم مناسبات در سطح جهانی به اختصار به شرح زیر بیان کرد.

گفت و گو و اجماع ملی:

یکی از الزامات بنیادی، شکل گیری اجماع در میان نخبگان است. راهبردها زمانی می توانند موفق باشند که حاصل ضرورت، گفت و گو و اجماع نسبی میان نخبگان باشد. در داخل کشور، در خصوص سیاست و راهبرد جمهوری اسلامی ایران در منطقه، دو نگرش متفاوت و متمایز وجود دارد. نگرش نخست بر حضور نظامی قدرتمند در بحران های منطقه از مدیترانه تا تهران تأکید دارد و آن را نمادی از قدرت منطقه ای فزاینده ایران و ضامن امنیت ملی می داند؛ در این دیدگاه حضور ایران در مرزهای اسرائیل عمق راهبردی ایران را تعمیق بخشیده و دشمنان آن را منکوب و هزینه هر گونه اقدام علیه ایران را به گونه ای افزایش داده است که کسی جرات تعرض به سرزمین اصلی ایران را نخواهد داشت. محور مقاومت جلوه بیرونی چنین نگاه و رویکردی است و تقویت آن ظرفيت قدرت منطقه ای ایران را افزایش داده و به آن اجازه می دهد که سیاست های خود را در منطقه پیاده و اهداف خود را تأمین نماید. و نگرش دوم، طیف وسیعی از رویکردهای غیر منسجم را شامل می شود که به صورت پراکنده در نقد رویکرد نخست، ارائه شده است. این رویکرد در مرحله و مقام راهبرد کشور، به مرتبه رویکرد مسلط دست نیافته است. یک سر طیف این نگرش، رویکرد معترضینی بودند که در خیابان شعار «سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن» سر می دادند و طیف دیگر آن را می توان در قامت صاحب نظرانی دید که نگران تشدید هزینه های حضور ایران در منطقه هستند و احتمال می دهند که این روند، موجب بروز معمای کره و توپ در جامعه شده، بنیان های داخلی مشروعیت را تضعیف کرده و نظام سیاسی را از درون دچار بحران و فروپاشی نماید. این گروه شعار فوق را نمادی از نارضایتی مردم از رویکرد اول دیده و خواستار ارزیابی واقع گرایانه تر از راهبرد منطقه ای ایران است. آنها نوعی نادرستی در تعیین اولویت ها و تخصيصها منابع دیده و نتایج این راهبرد را در تأمین اهداف و منافع ملی غیر ملموس می دانند. و هر چند نظرسنجی قابل استنادی در این زمینه وجود ندارد اما با توجه به اعتراضات دی ماه و نظرات مردم در شبکه های اجتماعی ، به نظر می رسد بخشی از افکار عمومی با این نگرش، همراهی دارد. اگر این گزاره درست بوده و حاکمیت نسبت به آن بی تفاوت، باشد، زمینه های شکاف بین بخشی از ملت و دولت، فراهم و در صورت اصرار بر آن تعمیق خواهد شد. در چنین وضعیتی بنیان های مشروعیت، تضعیف و ادامه سیاست و راهبرد پرهزینه گردیده و دشمنان این ملک و ملت ممکن است با تشدید هزینه های حضور منطقه ای ایران، بکوشند آن را به زمینه ای برای بر هم زدن بنیانهای حاکمیت در ایران تبدیل کنند.

گفت و گو میان طرفداران و صاحب نظران دو رویکرد و نقد آنها از همدیگر، می تواند سیاست را صیقل داده، ضعف های آن را برطرف کرده و زمینه ای برای اجماع و اصلاح در داخل کشور و راهبرد منطقه ای ایران فراهم آورد. از این رو گفت و گو میان جریانها و دیدگاههای مختلف برای رسیدن به وفاق نسبی در خصوص اصول و منافع حیاتی، تمرکز بر چالش ها و تهدیدات مهم کشور و بازبینی در اهداف و شیوه های مأنوس برای دست یابی به اهداف و منافع، ضروری است. راهبردها بدون متقاعد کردن اقشار مختلف مردم به درستی خود نمی توانند بادوام، کم هزینه، مفید و موثر باشند. راهبرد منطقه ای ایران نیازمند بررسی، ارزیابی و اصلاح است و ممکن است راهبرد فعلی در فرایند و پایان ارزیابی، سربلند از آزمون بر آید یا اصلاحاتی در آن اعمال و تغییراتی در آن ایجاد شود اما در هر حالت، پس از این ارزیابی، تداوم آن با وضع فعلی بسیار متفاوت خواهد بود موفقیت آن در ارزیابی های انتقادی، راهبرد منطقه ای جمهوری اسلامی ایران را کم هزینه و پربازده خواهد کرد.

همکاری برای منطقه ای قدرتمند:

در سطح منطقه ای چند اصل بنیادی می تواند ستاره راهنمای جمهوری اسلامی ایران باشد. حفظ وضع موجود دولتهای ملی در منطقه، تلاش برای ایجاد ثبات و امنیت منطقه، همکاری برای شکست دادن گروههای تروریستی، جلوگیری از منازعات قومی و مذهبی، گفتگو، تعامل و همکاری با کشورهای منطقه، نشان دادن تهدیدات و اهداف و زمینه های مشترک، تأكيد بر دوستی و رعایت منافع حیاتی همه بازیگران، گسترش همکاری از کشورهای دوست به بی طرف و دشمن و از موضوعات فنی و تکنیکی به موضوعات سیاسی و سخت برای ایجاد اعتماد از جمله آنها است.

در قسمت سوم این بحث به تفصیل طرح می شود.

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.