نگاهی راهبردی به مدیریت تغيير اجتماعي جمهوری اسلامی ایران – قسمت دوم
در قسمت اول این یادداشت به قلم دکتر امیر حسین عصاریان نژاد محورهای تغییرات اجتماعی و حوزه های آن بیان شد . در این قسمت به گزاره های راهبردی مقابله با وارونگی های ارزش ها در نظام تغییرات اجتماعی در جمهوری اسلامی پرداخته می شود.
11 مارس 2018 12:13
راهبردهای ایجابی و سلبی
در مرحله نهائی مهمترین گزاره های راهبردی استخراج شده از دیدگاه نخبگان و خبرگان حوزه تغيير اجتماعی و غربالگری، بیانگر این نکته است که در این مبحث مهمترین حوزه به ارزش ها توجه داشته و می بایست چرخه تغییر در خدمت نظام ارزش ها باشد و در این راستا نظام ارزشي موجب تطبیق ارزش ها با نیازهای نوین جامعه بوده تا در نهایت توان نوسازی و تساهل و تطبیق ارزش ها و روندهای دینی بتواند ارزش های غیر را دفع نموده و یک جبهه متحد در مقابل تغییرات انحطاطی ایجاد نماید.
در حوزه هنجارها هم با ورود هنجارها و توسعه و ترویج آن، ارتقای سطح جامعه را هدف قرار داده و ضمن تعالی اجتماعی، ترویج و توسعه گروه های مردم پایه را پیگیری و پیامدهای منفی را مدیریت می نماید. در حوزه های سلبی هنجار، این راهبرد بر افشاگری تأکید داشته و نظام مدیریت تغیير با آشنائی و شناخت مردم و آگاهی مردم از پیامدهای آن نسبت به مدیریت آن اقدام می نماید.
حوزه های تغییر اجتماعی و راهبردها
با توسعه عصر ارتباطات، برتری سازی و جهانی شدن هویت ها، در مراحلی، ناکارآمدی و ناکامی در پاسخگوئی مطالبات جامعه بروز نموده و هویت های متعارض و رقیب بهواسطه نمادهای جذاب شیوع و گسترش می یابد.
در این مرحله باید با نمادهایی که با هویت مهاجم وارد می شوند مقابله نمود و بر عرف های جمعی و همچنین با تاکید بر نشاط و تشویق بر گسترش آن میل جامعه را به سمت شادابی سوق داد که در این میان شورای عالی انقلاب فرهنگی بایستی توان خود را بر اصول نوسازی و نوآوری اجتماعی متمرکز نموده و توان حرکت به شیوه های خلاق، مؤثر و قابل توسعه و حتی قابل صدور در سطح منطقه و جهان را داشته باشد و ضمن عزتمندی اجتماعی به دنبال برنامه ریزی های مشارکت ساز اجتماعی باشد. ضمن اینکه باید در حوزه کارگزاران حاکم، نظارت و کنترل کارگزاران و حرکت آنان به سمت تغییر اعتلائی و مثبت بوده تا بتوان ضمن اجرای تدبیر ایجابی و افزایش توان و آگاهی مدیران در حوزه های برنامه ریزی و کنترل، به کنار زدن کارگزاران ناکار آمد، غربزده و …، پرداخت.
یکی دیگر از حوزههای تغییر، به صحنه آمدن لایه ها و قشرهای جدید اجتماعی یا مطالباتی، در توسعه این لایه ها و تغییر کارکردهای آنهاست.
راهبرد مطرح، توسعه سطح اطمینان عمومی به اراده حاکمیت در پاسخگوئی به مطالبات نوین لایه ها و قشرهای اجتماعی بهمنظور جلوگیری از ظهور لایه ها و قشرهایی که با هویت غالب کشور تعارض و تضاد دارد بوده که انجام این کار از طریق توجه تامّ حاکمیت به مطالبات نوین لایه ها و قشرهای موجود است و اگر قشری خواستار نوعی مطالبه متعارض با ارزش ها باشد در صورت عدم پاسخگیری، اقدام به تشکیل و شکلدهی این لایه خواهد نمود.
در ضمن تغییر را می توان در حوزه لایه بندی و قشربندی اجتماعی مورد توجه قرار داد که در اصل این نوع تغییر یک نوع تغییر مقاوم و انحطاطی است.
معمولاً برخی از مطالبات در کشورها در حوزه اجتماعی می تواند موجب شکل گیری نهادهای اجتماعی گردد و در صورتی که کارکرد نهادهای غالب که نیازهای انسانی، اجتماعی و سازماندهی شده جامعه را جهت بندی و مدیریت می کنند، مورد توجه قرار نگیرد، این نهادها میتوانند پرچمدار تغییر شوند.
راهبرد موردنظر نظام تغییر اجتماعی، معرفی کارکردها و بهصحنه آمدن فعالیت ها و تسهیل در روند عملکرد نهادهای اجتماعی خودی و افشای فعالیت کارکردها و روند عملکرد نهادهای متمایل به غرب که به دنبال بسط تغییرات اجتماعی مورد مطالعه دشمنان و بیگانگان است از یک سو و تسهیل در به صحنه آوردن نهادهای پیشرفته و مدیریت شده ازسوی دیگر، می تواند نظام تغییرات اجتماعی را در خدمت حاکمیت قرار دهد.
موضوع دیگر خاستگاه های تغییر اجتماعی است که در این حوزه حاکمیت بایستی نوع خاستگاه های اجتماعی را مشخص و حسب اولویت با توجه به ضرورت مدیریت تغییر آنها را مورد توجه جدی قرار دهد.
راهبرد اساسی در این موضوع تمرکز بر برنامه ریزی اجتماعی و رفع آلام اقشار فقیر و واکنش پذیر در پیوستن به تغییرات انحطاطی است. با این راهبرد می توان از حرکت اقشار آسیب پذیر کشور خصوصاً در حوزه طبقات کم معیشت و بیکار به لایه های تأثیرپذیر از سیاست های دشمن جلوگیری نموده و مانع از پرحجم شدن مطالبات انحطاطی در کشور گردید.
مطالبات اجتماعی در جامعه از دیگر حوزه های تغییر بوده که اصولاً رابطه منطقی بین انتظارات جامعه با منابع حاکمیتی دارد و هرچه مطالبات اجتماعی نسبت به منابع موجود حاکمیت در رفع انتظارات بی توجه، بیتفاوت با نظام باشد به همان میزان نوع مطالبات خواهان تغییر حاکمیت یا کارگزاران در سطح توسعه منابع و اختصاص آن به مطالبات نوین تغییر خواهد بود.
راهبرد نظام جمهوری اسلامی ایران برگزاری جلسات پایش و دیدبانی اجتماعی در فهم صریح مطالبات تغییر و آثار اجتماعی آن است تا بتوان از این طریق به گزینش مهمترین مطالبات تغییر و توجه به آن برای کاهش سطح فشار ناشی از تغییر در سطح جامعه دست یافت.
از دیگر حوزه های تغییر توجه به روابط مابین اقشار، لایه ها و جایگاه های یک جامعه است که موجب انسجام و پیوستگی و همراهی لایه های تغییر در رسیدن به هدف می باشد.
راهبرد گزینش شده در این موضوع به صحنه آوردن الگوهای امید در روابط اجتماعی مردم برای رسیدن به هدف و پرنشاط کردن کارکردهای اجتماعی به گونه ای که با جلوگیری از یأس و ناامیدی، امکان اتخاذ و انسجام لایه های اجتماعی در نیل به تغییر انحطاطی کاهش یابد.
رسانه و پیام یکی دیگر از حوزه های تغییر اجتماعی است که بهواسطه قدرت اطلاع رسانی می تواند با دو رویکرد توسعه شفافیت یا تحریک و تشویق به الگوهای تغییر، لایه و اقشار اجتماعی را هدایت نمایند.
راهبرد مورد توجه در این موضوع توانمندسازی رفتارهای رسانهای جامعه در تولید پیامهای مثبت اجتماعی
و توسعه هنجارهای نوین و کارآمد است. با این رویکرد، مطالبه تغییر ضمن توجه به اطلاعات و خاستگاههای عمومی از طریق رسانه تلاش دارد رفتارهای رسانهای را در خدمت اطلاعرسانی شفاف و بیان واقعیت ها در جلوگیری از تغییرات انحطاطی قرار دهد.
در دیگر حوزه تغییر، میزان پایداری و پایبندی و مقاومت جامعه و کارگزاران در برابر تغییرات انحطاطی یا برپاسازی تغییرات انحطاطی است.
راهبرد مورد نظر، طراحی و به اجراء نهادن الگوهای کنترل راهبردی در پیاده سازی و حمایت از تغییرات مثبت بوده که به این منظور باید در جامعه کارگزاران در برابر اعمال تغییرات مثبت و انحطاطی پایبند بوده و با کنترل راهبردی سازمان ها و نهادهای متولی، متغیر روند تغییر را بنا به زمانبندی و هدفمندی خاص به انتها برسانند.
عوامل اصلی در حوزه مدیریت راهبردی
در دیگر حوزه تغییر بایستی موضوعات سازماندهی، هدایت و روزآمدی به عنوان سه محور اصلی در مدیریت تغییر، هم ازسوی تغییرات انحطاطی و هم از سوی تغییرات اعتلائی مورد توجه قرار گیرد. در این موضوعات نهاد به عنوان یک متغیر خاص در کارکرد مدیریت راهبردی بهعنوان محور برنامهریزی ها و عملکرد راهبردی بایستی مورد توجه ویژه قرار گیرد.
در موضوع «سازماندهی»، مهمترین راهبرد ایجاد مرکز و نهادی نواندیش و اجتماعی در تبیین و تشریح احکام جدید دینی در امور نوین اجتماعی بوده و باید مهمترین سطح مقاومت در برابر مطالبات نوین اجتماعی را – مربوط به استنباط و اجتهاد در احکام دینی و شاخه های تغییر و تأویل دینی – در راستای پیشبرد اقتدار حکومت دینی در خدمت کارگزاران قرار دهد و از این طریق شرایط تطبیق و پیشتازی حکومت دینی را در نوسازی اجتماعی فراهم آورد.
درموضوع «هدایت راهبردی»، تغییر راهبرد مناسب به ایجاد مدل ها و هنجارهای متغیر اجتماعی و انقلابی در تقابل و تعارض با روندهای تغییر غربی توجه نموده است بدین منظور که، توجه به تغییر بهعنوان یک اصل مستمر، مداوم و آینده نگر نظام اسلامی، انقلاب اسلامی را در برابر تلاطم های مورد مطالبه دشمن کمک نموده ولیکن این مدل ها و هنجارها بایستی از طریق توجه به مطالباتی باشد که تضمین کننده سطح پیشتازی، پیشروندگی و پیشبرد اهداف متعالی انقلاب اسلامی محسوب گردد . ضمن اینکه تغییر بهعنوان یک ضرورت در این روند مورد توجه قرار می گیرد.
در آخرین حوزه تغییر از مباحث سهگانه مدیریت راهبردی به »روزآمدی» به عنوان توجه به نهاد و کارکرد تغییر پرداخته می شود که راهبرد آن هم گن سازی سطح برنامه ریزی و اجرای تغییرات اجتماعی براساس تضمین حیات و تداوم انقلاب اسلامی است. بدین معنی که تغییر به عنوان یک ضرورت اساسی خود را با رویکردهای مکاتب مدرنیته و تجردطلب به تنهائی معنا نکرده و لیکن روزآمدی آن متضمن روند متعالی نظام اسلامی و مکتب پویای انقلاب اسلامی و اسلام است.
دکتر امیر حسین عصاریان نژاد
اسفند 1396