">

فرهنگی اجتماعی

راهبرد فرهنگی، فلاح و رستگاری – 2

سیر تغییر و تحولات فرهنگی ، انواع و ابعاد، و همچنین عناوین و مواردی که از این ناهنجاری ها مشاهده شده، موضوع و دستمایه این یادداشت است.

22 اکتبر 2017 10:45

حبیب اله بهمنی

کیست که دیگر متوجۀ تغییر در آداب زندگی خصوصی و اجتماعی خانواده های ایرانی نشده باشد. این تغییرات فی نفسه نمی تواند امری مضموم یا پسندیده تلقی شوند اما ضریب ترکیب آنها می تواند منجر به تغییر در دیدگاه های آرمانی و استراتژیک سیاسی یک ملت شود.

بخشی از تغییرات ناشی از الزامات تغییر در توانائی های فنی، نوآوری های صنعتی و رشد و افول های اقتصادی است. از جمله نمی توان از تأثیرات انقلاب صنعتی که با به کنترل در آمدن نیروی بخار و دست یابی به ماشین هائی که توان بالاتر و سرعت بیشتر در انجام امور را به ارمغان آورد غافل شد. این تأثیرات با توسعۀ فن اوری ها روز بروز سیر صعودی طی کرد و چهره و محتوی زندگی را در جوامع بشری دگرگون نمود. این دگرگونی ها آنقدر گسترده شدند که اینک بشر را به اسارت خود درآورده اند. این اسارت از جنسی است که روح و روان و اندیشه را به تسخیر در می آورد و انسان بتدریج به جای بهره بردن از توانائی های فن آوری اسیر تأثیرات آن می شود. روند کاربری پدیده های تکنولوژیک برای رفع حوائج دارد به روند شیفتگی بشر نسبت به دستاوردهایش و سردرگم شدن دربند آن تبدیل می شود.

این امکان و این سرعت لازمه ی زندگی امروزه ی بشر بوده و از آن گریزی نیست. باران زلال فرهنگ و تمدن بشری باریدن گرفته اما از طریق وسایل ارتباطی سیلی به راه انداخته که با خود گل ولای فراوان و خار وخاشاک بسیار همراه ساخته است. سیلی که هم می تواند ویرانگر باشد و با کنترل و هدایت آن می تواند مایۀ رشد، ارتقاء شده و زمینۀ فلاح و رستگاری نوع بشر را فراهم نماید.

بخشی از داستان یکصد سال اخیر ما نیز چنین است، گردابی گل آلود که می توان آن را التقاط و امتزاج اندیشه، در سیاست و اقتصاد و بالاخره خود باختگی در فرهنگ نام نهاد. از ثمرات این سیل تن دادن دولتمردان و سیاستگزاران دوران قاجار و پهلوی به طراحی های نظام های سیاسی، اقتصادی، اداری، نظامی و فرهنگی، برای جامعه ی ایرانیان مسلمان بود. ایشان که توان درک غرق شدن در این سیل ویرانگر را نداشتند و اگر هم فهمیده بودند توان مقابله یا کنترل هجوم آن را نداشتند لاجرم بدان تن دادند و همراهی و همنوایی با حرکت جهانی تمدن مجری خواست نظام سلطه شده اند[1] و خود را بدست سرنوشتی سپردند که تا امروز خرابی هایش آوار بر ملت ایران است.

انقلاب مشروطه از ثمرات بیداری ملت ایران بود و نمی توان تأثیر پذیری اش از انقلاب های معاصر خود در هند، روسیه و فرانسه و تحولات سیاسی جهان نادیده گرفت. این تأثیر پذیری نشانه ای از سیل سیاسی بود که بر اثر تحول در ارتباطات نمود یافته بود. پیروزی آن به سرعت محقق شد اما این سیل با خود قانون اساسی منتج از اندیشه های منتسکیو، راسل، کانت، هگل و فلسفه ی سیاسی و اقتصادی غرب را به اندیشه ی ملی و دینی ایرانیان آویخت. از دل آن نیز یک مشروطۀ سلطنتی به تقلید از انگلستان سربرآورد، اقتصاد در قبضۀ لیبرالیسم افتاد و فرهنگ هم تابعی شد از اینها. در صورتی که استقرار یک نظام سیاسی و اقتصادی باید بر پایه های فرهنگی آن نظام استوار گردد. مستشاران غربی بر ارکان اداری و نظامی ایران مسلط شدند، مهمترین رکن فرهنگی جامعه یعنی نظام آموزشی بویژه در علوم انسانی را با الگوی ناقصی از شکل وارداتی و محتوی سطحی آن طراحی نمودند. با این همه نظام سلطه با بی صبری برای چپاول، تاب نیاورد و همان نظام نیم بند مشروطه را نیز اسقاط کرد. معترضان را سرکوب و همه ی اینها بوسیله ابزار ارتباطی و فرهنگی وقت یعنی مطبوعات وابسته و رادیو و تلوزیون سلطنت توجیه شدند.

اما انقلاب اسلامی نشانه ای از خودآگاهی تاریخی ملت ایران بود که تلاش کرد خود را از این سیلاب بیرون بکشد، از این رو هست که باید اذعان داشت انقلاب اسلامی قبل از هر انگیزه ای، انقلابی با مبانی فرهنگی است. درک شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، وابستگی ها و غارت ملت ایران بدون پشتوانه های فرهنگی امکان نداشت. سیلاب اطلاعات گل آلود از سرچشمه های آلوده داشت ملت ایران را غرق می کرد. فهمیدن و تن ندادن به آن در قاموس فرهنگ و تربیت دینی علمای شیعه و در رأس ایشان حضرت امام خمینی رحمه الله علیه بروز کرد و ملت را بدان فراخواند. لذا انگیزه های سیاسی و اقتصادی را باید تابعی از مفروض اول یعنی فرهنگ دانست. قفلت نسبت به این امر روند دستیابی به آمال انقلاب را به تأخیر می اندازد. قبل از هر چیز، کارکرد انقلاب اسلامی شناخت این سیل ویرانگر، کنترل، پالایش و بهره برداری از آن است. سیلی که با پیروزی انقلاب متوقف نشده و همچنان از تهدیدهای راهبردی انقلاب اسلامی محسوب می شود.

از نشانه های این سیل ویرانگر بروز ناهنجاری ها در ابعاد گوناگون است و ناهنجاری های در بعد  فرهنگی را می توان به چهاردسته تقسیم کرد نخست بیماری هائی که مختص جامعه و کشور بخصوصی نیستند و گریبان همه ی جوامع بشری را گرفته است. آن را ناهنجاری های عام فرهنگی نام می نهیم. دیگری ناهنجاری های خاص فرهنگی هستند که یا ناشی از ویژگی های درونی هر جامعه هست یا به همراه سیل فرهنگ وارداتی به درون فرهنگ ملتی رسوخ می نمایند. و دیگر آنچه که براساس برنامه های هدفمند از سوی نظام سلطه و با رنگ لعاب های فریبنده به کشورها تکلیف می شوند، و چهارم آندسته از خواست هائی است که با روش های فرهنگی و رسانه ای تلقین می شوند [2]. تعدادی از این چهار نوع نا هنجاری عبارتند از :

  • ناهنجاری های عام فرهنگی؛

دروغ گوئی، مبالغه، قانون گریزی، باورهای خرافی (ترویج تفکرات خرافه گرایی و اشاعه فرقه هایی همچون شیطان پرستی و …)، قدرت طلبی، زیاده طلبی، ثروت اندوزی، تجمل گرایی، لجام گسیختگی شهوانی، زور گوئی، شهرت طلبی، بیگانه گرایی، دوروئی و نفاق، ، دین گریزی، اخلاق ستیزی، فخر فروشی، خود محوری و جمع گریزی

  • ناهنجاری های خاص فرهنگی؛

عریان سازی فردی و اجتماعی، توسعه ی تجرد و ازدواج سفید، رواج باور فرزند کمتر زندگی بهتر، خانواده گریزی، توسعۀ فمینیسم و زن سالاری، اشاعه ی ناسیونالیسم افراطی و برتری قومی و نژادی، توسعه ی نهضت ترجمه برای گشودن راه نفوذهای فرهنگی، تحقیر پذیری، ظلم پذیری، رواج شک و بی اعتمادی، پائین آوردن اعتماد به نفس و خود باوری، ، طلب کار بودن از هستی، رواج اباحه گری، مشروع جلوه دادن حرام خواری، مخلوط کردن مفاهیم حق و باطل و خاکستری کردن حقیقت، ترویج تفکر نسبی گرایانه، رواج نیهیلیسم و پوچ گرائی، اشاعۀ فساد و فحشا، عصیان در برابر حق، رواج فلسفۀ لیبرالیسم در سبک زندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. تشبه به بیگانگان، ترویج فردگرائی و سکولاریزم دینی.

  • نا هنجاری های تکلیفی نظام سلطه؛

تغییر و تنظیم و همسازی نظام آموزشی با طرح های ابلاغی ایشان، تغییر و تنظیم روابط فردی و اجتماعی زنان و مردان بر اساس تکالیف ابلاغی[3]

  • نا هنجاری های تلقینی نظام سلطه:

تشدید ناهنجاری های عام و خاص از طریق حمایت از تولید و توزیع محصولات هنری، کتاب، آثار تأتری و سینمائی. بخشی از این حمایت ها با پشتیبانی اداری، مالی و حتی سیاسی برای حمایت از هنرمندان همسو و بخشی دیگر با برگزاری جشنواره های فرهنگی، هنری، تأتری و سینمائی و دادن جوایز تشویقی به محصولات همسو با خواسته های نظام سلطه صورت می گیرد. راه اندازی شبکه های ماهواره ای متعدد فارسی زبان برای تغییر ذائقه، توقعات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، فشل کردن عزم ملی و دینی مخاطبان برای تعالی و رشد فرو نشاندن شور خود باوری ملی در آحاد پشتوانه ها و استوانه های انقلاب اسلامی از اهداف این رسانه ها محسوب می شوند.

کافی است به تبعات هر کدام از این ناهنجاری ها توجه کنیم تا عمق فاجعه ای که در کشورهای تحت سلطه جریان دارد را درک کنیم. تعدادی از تبعات عبارتند از :

  • در اقتصاد ؛ اتکای به تولید تک محصولی، وابستگی ارزاق مردم به خارج، نظام بانکداری ربوی، گسترش مشاغل خدماتی و کاذب بدون ارزش افزوده، پائین آمدن درآمدهای ناخالص ملی[4]، و با وجود زندگی روی دریای ثروت هائی مثل نفت و معادن خدادادی ؛ پائین بودن سطح زندگی اکثریت مردم گسترش فقر، اشاعه فحشا، اعتیاد، سرقت و نزاع های منجر به جرح و قتل.
  • در امور نظامی ؛ ممنوعیت از داشتن قوای مسلح کارآ و مؤثر، یا در صورت داشتن قوای نظامی وابستگی تسلیحاتی به نظام سلطه، عدم توانائی بهره برداری از این سلاح ها و نیاز به مستشاران خارجی
  • در فرهنگ ؛ اِعمال نظام آموزشی و تربیتی بی ثمر برای کشورها و تربیت کننده نیروی انسانی برای سلطه گران، سینما و تئاتر خود باخته، کثرت کتب ترجمه ای با محتوای دین گریزانه و دین ستیزانه و تخریب باورهای ملی، قلّت کتب پژوهشی و تألیفی[5]، ترویج موسیقی غنائی و غیر سازنده و الگو کردن هنرمندان و ورزشکاران زرد و. …
  • در سیاست ؛ فرو پاشندن نظام های سیاسی غیر همسو و مسلط کردن عناصر وابسته و مزدور بر کشورها با شیوه های نرم و سخت و همراه کردن افکار عمومی با روش های فرهنگی، فراهم کردن زمینه های فرهنگی برای راه اندازی جنبش های رنگین، تغییر توقعات و خواست های عمومی از طریق تغییر سبک زندگی ذائقه های عامه و بدست آوردن نبض هدایت افکار عمومی و تصاحب آرای ایشان در تغییر نظام های مستقل.

تغییراتی که در اطراف ما رخ می دهد نشانه های دگرگونی های فرهنگی اند که به دگرگونی های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منتهی خواهد شد. از مظاهر فرهنگی این سیل تغییر در سبک زندگی خصوصی ( در خانواده ) و شیوه های زندگی اجتماعی ( در محل تحصیل، کار، رفع نیازها و روابط اجتماعی) ایرانیان است. یکی از این نمونه ها وضعیت خانه های ماست :

معماری خانه های ایرانی ؛ تا یک قرن پیش یا همین پنجاه سال قبل خانه های اغلب خانواده ی ایرانی شامل دو بخش بود، بیرونی و اندرونی. این تفکیک زندگی خصوصی خانواده ها را از ارتباطات عمومی جدا می کرد.  آنچه امروزدر برخی خانه ها مشاهده می شود نوعی عریان کردن خانواده هاست که از زمان پهلوی با کشف حجاب آغاز و تا نشان دادن روابط جنسی بر پرده ی سینما و قاب تلویزیون و صحنه های زندۀ تأتر کشیده شد[6]. روندی که انقلاب آن را متوقف نمود، اما مانند ویروس نهفته ای دارد به سینما و تأتر و سطوح اجتماعی ما باز می گردد. فرهنگ عریان سازی از سرچشمه های فرهنگ لائیسم و سکولاریسم غرب به شرق و ایران سرازیر شده است.

از دیگر تبعات سبک زندگی مدرن شهری، آلودگی های محیط زیست ، زندگی در خانه‌های قفس مانند، دوری از بستگان، غربت و …. موجب بروز افسردگی، افزایش استرس و دیگر ناهنجاری ها در خلق و خو شده و زمینه های ابتلا به اختلالات روانی را فراهم می سازند. این اختلال ها خود زمینه و بستر ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی شده و به آشفتگی ها و انواع بزه کاری ها دامن می زند.

گرچه بظاهر فشار محدودیت های زندگی شهری و گسترش افراد شهر نشین موجب این وضعیت ناخواسته شده اند، اما اگر به ماهیت زندگی شهر نشینی توجه کنیم مثل یک غده ای سرطانی می ماند که برای زنده ماندن باید روستاها را ببلعد، باغ ها و زمین ها و تولید کشاورزی و محیط زیست را نابود کند، برای ادامه ی حیاط به منابع طبیعی و ثروت دیگران دست اندازی کند همه چیز را که از بین ببرد خود نیز نابود شود. این پدیده ناشی از همان انقلاب صنعتی است که با ظاهر خوش در سرعت بخشیدن به زندگی و بالابردن رفاه، بشر را مجذوب خود نمود و بر او مسلط شد. غرب صنعتی و اقتصادی، و لاجرم غرب سیاسی برای حفظ این رفاه و چرخۀ باطل حیاط سرطانی اش است که خواه ناخواه برای بقای خود در مرحله ی دست اندازی به دیگر جوامع بسر می برد. غرب گردابی ساخته است با ماهیت فردگرایانه و لیبرالیسم افسار گسیخته که علاوه بر خود تلاش می کند همه را نیز با خود در آن غرق کند. یکی از چنگال های این گرداب فرهنگی بخش حاکم بر هالیوود است که سالانه با محصولات خود مأموریت تحمیق و ضلالت بشریت را ایفا می کند. برای برون رفت از گرداب فرهنگی و چالش های اقتصادی و سیاسی آن شناخت اجزای این پدیده ضروری است.

که در ادامه بدان ها خواهیم پرداخت .

ادامه دارد….

[1] انتشار کتابی با نام به سوی تمدن بزرگ با امضای محمد رضا پهلوی نشانگر اعتراف و  همراهی حکام پهلوی با تغییرات مطلوب نظام سلطه است.

[2] یونسکو، در راستای اهداف مبتنی بر«جهانی سازی» و « صلح جهانی» از طریق برنامه« آموزش‌های مشترک عمومی»، می‌کوشد ارزش‌های لیبرالیستی و سکولاریستی را در نظام تعلیم و تربیت کشورهای مختلف بگنجاند تا به واسطه آن از اصطکاک نسل‌های جدید با نظام‌های استکباری و سرمایه داری، جلوگیری کند. از جمله می‌توان به برنامه های آن سازمان، برای اصلاح بنیادین مفاهیم آموزشی و تربیتی در جوامع اسلامی مانند فلسطین، اردن، امارات، بحرین، عمان، قطر، لبنان و عربستان به نفع رژیم صهیونیستی و به اصطلاح حل«بحران اعراب و اسرائیل» از مسیر تغییرات فرهنگی و ارزش های ملی در قالب برنامه « صلح جهانی» اشاره کرد. ( به نقل از کانال رسمی شبکه خبر سیما )

[3] به بند 4 و 5 از اهداف ۱۷ گانه سند ۲۰۳۰ برای توسعه پایدار توجه شود.

این سند با عنوان (2030 Agenda for Sustainable Development)  در مجمع عمومی سال گذشته سازمان ملل به تصویب رسیده و برای اجرا در کشورهای عضو به سازمان یونسکو ابلاغ شده است :

  1. پایان دادن به فقر در تمامی اشکال آن در همه جا
  2. پایان دادن به گرسنگی، دستیابی به امنیت غذایی و بهبود تغذیه و ترویج کشاورزی پایدار
  3. اطمینان از زندگی سالم و ترویج رفاه برای همه در تمام سنین
  4. اطمینان از کیفیت آموزش فراگیر و عادلانه و ایجاد فرصت های یادگیری مادام العمر برای همه
  5. دستیابی به برابری جنسیتی و توانمند سازی تمام زنان و دختران
  6. اطمینان از در دسترس بودن و مدیریت پایدار آب و فاضلاب برای همه
  7. اطمینان از دسترسی به انرژی ارزان قیمت، قابل اعتماد، پایدار و مدرن برای همه
  8. ترویج رشد فراگیر و پایدار اقتصادی، اشتغال کامل و مولد و کار مناسب برای همه
  9. ایجاد زیرساخت انعطاف پذیر، ترویج صنعتی سازی فراگیر و پایدار و تقویت نوآوری
  10. کاهش نابرابری در درون و میان کشورها
  11. فراگیر، امن، انعطاف پذیر و پایدار سازی شهرها و مناطق مسکونی
  12. تضمین الگوی تولید و مصرف پایدار
  13. اقدام فوری برای مبارزه با تغییرات آب و هوا و اثرات آن
  14. حفظ و استفاده پایدار از اقیانوس ها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار
  15. حفاظت، بازیابی و ترویج استفاده پایدار از اکوسیستم های زمینی، مدیریت پایدار جنگل ها، مبارزه با بیابان زایی، متوقف و معکوس نمودن فرسایش زمین و توقف از بین بردن تنوع زیستی
  16. ترویج جوامع صلح طلب و فراگیر برای توسعه پایدار، دسترسی به عدالت برای همه و ایجاد نهادهای موثر، پاسخگو و فراگیر در تمام سطوح
  17. تقویت ابزارهای اجرایی و احیای مشارکت جهانی برای توسعه پایدار

[4] همشهری آنلاین- دکتر علی صباغیان :تولید ناخالص ملی عبارت است از ارزش پولی مجموع کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل یک کشور در یک سال مشخص (تولید ناخالص داخلی) منهای ارزش پولی کالا و خدمات تولید شده در داخل توسط خارجی ها به اضافه ارزش پولی کالا و خدمات تولید شده توسط شهروندان آن کشور در سایر کشورهای خارجی.

[5] یکی از رنجهای دانشگاه ما پایان نامه هائی است که اغلب کپی برداری از دیگران و بدون تحقیق تهیه می شوند و حتی در مقابل دانشگاه تهران مؤسساتی برای تهیه ی پایان نامه های اینچنینی تا سطح دکتری تبلیغ می کنند.

[6] در دوران طاغوت جشن هنر شیراز نمونه ی عینی این هنجار شکنی بود. در یکی از این تئاترهای آوانگارد بنام خوک، بچه، آتش که در مغازه ای در خیابان فردوسی اجرا شد در برابر چشم تماشاگران تعرض جنسی را به نمایش در آوردند. این رویداد موجب اعتراض علنی علما و مردم متدین شیراز شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.