آگاهی ازسبک زندگی،حلقه ی مفقوده اقتصاد مقاومتی با تاکید برالگو و ملی گرایی مصرفی -3
یاداشت پیش رو قسمت پایانی از مقاله با موضوع چگونگی آگاهی از سبک زندگی، در تحقق اقتصاد مقاومتی به قلم خانم فاطمه خادم شیرازی استاد دانشگاه است که به بیان بسترهای اجتماعی و فرهنگی لازم برای تحقق «اقتصاد مقاومتی» می پردازد.
25 آگوست 2018 10:24
از مهم ترین عوامل شکل دهنده هویت هر فرد، ملیت وی است. شواهدی وجود دارد که بعضی از مصرف کنندگان (به ویژه در کشورهای بیشتر توسعه یافته) به دلیل حس علاقه و وفاداری به میهن خود یا به دلیل کیفیت ادراک شده محصولات داخلی ترجیح می دهند محصولات ساخت کشور خود را خریداری کنند. توجه بازاریابان به نقش ملی گرایی در رفتار مصرف کنندگان باعث شکل گیری تئوری «ملی گرایی مصرفی» شده است. به همان اندازه که مصرف کنندگان فاقد گرایش ملی گرایی مصرفی، محصولات خارجی را بر اساس ویژگی هایی مانند قیمت، کیفیت و سایر ویژگی های مطلوب ارزیابی می کنند، معیار ارزیابی مصرف کنندگان ملی گرا، میزان ضرر و زیانی است که با خرید این محصولات به اقتصاد ملی آنها وارد می شود.(شیمپ و شارما،1987: 289-280)
ادبیاتی تحت عنوان «ملیگرایی مصرفی» یا «قومگرایی در مصرف» حدود دو سه دههای است که در اقتصاد غرب و بویژه اقتصاد آمریکا مطرح گردیده است که بیشتر ناظر به احساسات وطنپرستی و معیارهای اخلاقی مصرفکنندگان در ترجیح کالاهای داخلی به تولیدات وارداتی است.(دهدشتی و همکاران،1391: 779 – 748)
ملی گرایی یکی از پدیده های سیاسی در تاریخ جهان و نوعی آگاهی جمعی است؛ یعنی آگاهی داشتن از تعلق به ملت که آن را نگرشی خاص به پدیده ها به گونه ای که: می خوانند. نخستین بار، سامنر(1906)تعریفی رسمی از ملی گرایی ارائه داد «آگاهی ملی «فرد، گروه خویش را محور همه پدیده ها می داند و کلیه پدیده های دیگر را با توجه به آن رتبه بندی می کند و ارجاع می دهد. هرگروه به افتخارات، غرور و تکبر خود می بالد، برتری خود را می ستاید و هویت خود را تمجید می کند. (سامنر،1906: 26)
مطالعات نشان دادند که مصرف کنندگان ملی گرا عقیده دارند، رفاه و رضایت ملی و شخصی آنها می تواند از رهگذر کالاهای خارجی تهدید قرار شود، این در حالی است که مصرف کنندگانی که ملی گرا نیستند اعتقاد، توجه و تمایل بیشتری به کالاهای خارجی دارند. (شیمپ و شارما،1987: 289-280).
با توجه به اینکه مصرف کالاهای داخلی و ترجیح آن بر کالاهای خارجی سبب تقویت تولید ملی خواهد شد بنابراین میتوان از حیث اقتصاد مقاومتی هم به این مفهوم پرداخت.
بررسی پیشینه نام گذاری سال ها از سوی مقام معظم رهبری بیانگر آن است که ایشان برای حرکت توسعه ای و تکاملی کشور ضرورت ها و الزاماتی را به عنوان مفروض در نظر دارند که بی توجهی یا عدم تحقق آن شرایط، ایران و جامعه ایرانی را هم چنان در سیکل معیوب توسعه نیافتگی قرار می دهد.
اگر نامگذاری سال های اخیر رهبر معظم انقلاب را بررسی کنیم می بینیم. معیشت مردم و رونق اقتصادی کشور مهم ترین دغدغه رهبر معظم انقلاب است. لذا ایشان در مسیری که برای مسئولان و مردم ترسیم کرده اند از نقشه بزرگ راهی با راه های مطمئن فرعی مانند اصلاح الگوی مصرف، همت مضاعف و کار مضاعف، جهاد اقتصادی و حمایت از تولید، کار، سرمایه و کالای ایرانی استفاده نموده اند. جهت اصلی این راه ها، اهداف اقتصادی کشور را نشان می دهد. جهاد اقتصادی نقطه عطف این بزرگراه است؛ در واقع جهاد اقتصادی بزرگ راهی است که راه های مطمئن فرعی سال های گذشته، راه های اصلی او را تشکیل می دهند. برای کنار هم قرار گرفتن صحیح این راه ها و ارتباط و ترسیم روشنی از آینده اقتصاد ایران، به بزرگ راهی مبتکرانه در عرصه اقتصادی نیاز است که مفهوم «اقتصاد مقاومتی» را میتوان از جمله این بزرگ راه نوآورانه تلقی کرد. اقتصاد مقاومتی، يك ركن اساسی و مهم، مقاوم بودن اقتصاد است. اقتصاد بايد مقاوم باشد؛ بايد بتواند در مقابل آنچه كه ممكن است در معرض توطئهی دشمن قرار بگيرد، مقاومت كند.( مقام معظم رهبری، حرم مطهر رضوی ع،1392) «اقتصاد مقاومتی يعني آن اقتصادی كه در شرايط فشار، در شرايط تحريم، در شرايط دشمني ها و خصومت های شديد مي تواند تعيين كننده رشد و شكوفايی كشور باشد.» ( مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان، 1391)
لازمه تحقق «اقتصاد مقاومتی» ایجاد بسترهای اجتماعی و فرهنگی متناسب است و لذا باید سیاست گذاری کلان فرهنگی ـ اجتماعی کشور به سمت بررسی و اصلاح «سبک زندگی» مردم بازگردد.
نقطه شروع اقتصاد مقاومتی، سیاستگذاری برای اصلاح الگوی مصرف و ملی گرایی مصرفی است. الگوی مصرف در هر جامعه، نقشی تعیینکننده در تخصیص منابع برای تولید انواع کالاهای تولیدی، شیوه توزیع آنها و همچنین توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد. بنابراین، اگر الگوی مصرف جامعهای، افراد را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کند، بخش اعظم منابع درآمدی جامعه به مصرف اختصاص مییابد و در نتیجه، از سطح پسانداز کل و به تبع آن سرمایهگذاری کاسته میشود و این امر، جامعه را با کاهش تولید و فقر اجتماعی روبهرو میکند. ضعف اقتصادی نیز خود زمینهساز فقر فرهنگی و انحطاط اجتماعی است و برعکس، اتخاذ الگوی صحیح و منطقی در مصرف میتواند آثار مثبت فردی و اجتماعی فراوانی به دنبال داشته باشد. در سطح کلان، هماهنگی و تناسب بین امکانات یک جامعه با نیازها و خواستهای افراد آن، کسب استقلال، اقتصادی و دستیابی به عزت و سرافرازی را ممکن میسازد و در سطح فردی، اجتناب از مصارف غیرضروری و تجملی که به معنای متوازن ساختن درآمدها و هزینههاست، آرامش روحی و روانی را به همراه میآورد(لهسائیزاده، 1388: 3ـ 1).
یکی از مشکلات اصلی کشور ما که منشأ کاستیهای بسیاری در جامعه است، اسراف و رعایت نکردن الگوی مصرف صحیح است چنانکه رهبر معظم انقلاب اسلامی، در سال اصلاح الگوی مصرف، با نگاهی موشکافانه به این مشکل مهم اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که سالهاست گریبانگیر کشور ما شده است؛ ضمن تشریح زمینههای نیازمند تغییر و تحول جدی در جامعه و با اشاره به موضوع «اسرافهای شخصی و عمومی» و مصرف بیرویه منابع مختلف کشور، تمامی مسئولان قوای سهگانه، شخصیتهای اجتماعی و آحاد مردم را به برنامهریزی و حرکت در مسیر تحقق این شعار مهم حیاتی و اساسی، یعنی اصلاح الگوی مصرف در همه زمینهها دعوت کردند(ترکمندی، 1388).
مصرف در دنیای کنونی، با توجه به روندهای اجتماعی و فرهنگی مورد مطالعه قرار میگیرد. مصرف تنها یک موضوع اقتصادی منفعتجویانه تلقی نمیشود. بلکه نمادی از فرهنگ و هویت افراد جامعه است، البته این امر به معنای بیاهمّیتی عوامل اقتصادی نیست امّا در تعیین نقطه آغاز اصلاح الگوی مصرف، نقش تعیینکنندهای دارد. چنانکه امروز، کمتر اندیشمندی الگوی مصرف را فقط در وضعیت اقتصادی و درآمدی خانوادهها جستجو میکند. برای مثال، از نظر بوردیو، مصرف تنها ارضای نیازهای زیستی نیست، بلکه متضمن نشانهها، نمادها، ایدهها و ارزشهاست. به تعبیر وی، مصرف در دوران جدید، روندی است که در آن خریدار کالا، از طریق، به نمایش گذاشتن کالاهای خریداری شده، فعالانه در تلاش برای خلق و حفظ هویت خویش است(بوردیو، 1381: 42). به عبارت دیگر، افراد هویت خود، یعنی چه کسی بودن را از طریق آنچه مصرف میکنند، ایجاد میکنند. بنابراین میتوان گفت که مصرف، امروزه هویتبخش است.
وبلن نیز در نظریه طبقه مرفه خود، ویژگیهای مصرفی طبقه مرفه را تحلیل و اظهار میکند که این گروه، دچار «مصرف متظاهر» هستند(وبلن، 1383: 100). همچنین با واکاوی عمیقتر رفتار مصرفی افراد، میتوان از مفهوم «سبک زندگی» برای تعیین رفتار مصرفی افراد استفاده کرد. از نظر چاپمن، سبک زندگی موقعیتی است که فرد یا خانواده، با توجه به سطح میانگین استاندارد و داراییهای فرهنگی، مادی و مشارکت در فعالیتهای گروهی اجتماعی آن را کسب میکند(چاپمن، به نقل از فاضلی، 1935: 37). اصلاح الگوی مصرف، بدون توجه به ماهیت مصرف و سبک زندگی در دنیای جدید ممکن نیست. از سوی دیگر، سبک زندگی هر فرد متأثر از نظام معنایی اوست و یکی از این نظامهای معنایی، دین است. عموم ادیان دارای نظامهای معنایی، آموزهها، نهاد و ساختارهایی هستند که پیروانشان را در ایجاد سبکهای زندگی مبتنی بر آنها توانمند میکنند و بر این اساس، میتوان گفت که دین میتواند در ایجاد منش، سلیقه و زیباشناسی و در نتیجه، سبکهای زندگی نقش ایفا کند و جدا از سبکهای زندگی دینی، در شکلگیری دیگر سبکهای زندگی نیز دخیل است(مهدویکنی، 1387: 187 -221).
مقام معظم رهبری در این مورد می فرمایند: مسئلهى اقتصاد مهم است؛ اقتصاد مقاومتى مهم است. البته اقتصاد مقاومتى الزاماتى دارد. مردمى كردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتى است. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار كارگزاران نظام، 1391).
لذا اصلاح الگوی مصرف بايد در چارچوب نگاهی كلیتر از مصرف صرف دنبال شود به عبارت ديگر، اصلاح الگوی مصرف، تنها اصلاح مصرف نيست، بلكه اصلاح نحوهای از زندگی است كه مصرف در آن جايگاه ويژهای دارد. میتوان گفت فهم الگوی مصرف، آسيبشناسی و در نهايت بهينهسازی آن، با در نظر گرفتن سبك زندگی طبقات مختلف جامعه ميسر میشود. مسئلهى مديريت مصرف، يكى از اركان اقتصاد مقاومتى است؛ يعنى مصرف متعادل و پرهيز از اسراف و تبذير. تغییردرآگاهی، سبب تغییر نگرش افراد نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی می شود و با تغییر رفتار و جهان بینی فرد زمینه برای تغییر سبک زندگی فراهم می شود.
مهم ترین بخش سبک زندگی نوع آگاهی و نگرش، احساس، رفتار و باورها و ارزش های فردی و اعتقادی را شامل می گردد. از آنجایی که جامعه ما بر نظام دینی و ارزشی تکیه دارد، حفظ سبک زندگی و پای بندی به آن مهم ترین عامل در حفظ فرهنگ و ارزش های اعتقادی قلمداد می شود. مسئلهى تعادل در مصرف و مديريت مصرف اين است كه ما از توليد داخلى استفاده كنيم؛ اين را همهى دستگاههاى دولتى توجه داشته باشند – دستگاههاى حاكميتى، مربوط به قواى سهگانه – سعى كنند هيچ توليد غير ايرانى را مصرف نكنند؛ همت را بر اين بگمارند. آحاد مردم هم مصرف توليد داخلى را بر مصرف كالاهائى با مارك هاى معروف خارجى – كه بعضى فقط براى نام و نشان، براى پز دادن، براى خودنمائى كردن، در زمينههاى مختلف دنبال مارك هاى خارجى مي روند – ترجيح بدهند. خود مردم راه مصرف كالاهاى خارجى را ببندند.(مقام رهبری،1391)
بیانات رهبری اشاره به ملی گرایی مصرفی دارد. ملي گرايي مصرفي به عنوان يك جنبش ريشه اي در ابراز هويت ملي، تنها يكي از اشكال عمل گرايي مصرف كننده است و اين جنبش در حد شديدتر به صورت تحريم پنهان وآشكار محصولات خارجي از طرف خود مصرف كنندگان (و نه در اثر سياست هاي دولتي) و درنهايت به صورت خشونت گرايي مصرفي نمود پيدا مي كند. رستوران هاي مك دولاندز نمونه بارزي در اين مورد هستند كه پس از حمله آمريكا به عراق در سال 2003، شعبه هاي آنها دربسياري از مناطق مورد تحريم و در بسياري موارد هدف خشونت گرايي مصرفي قرار گرفته اند. همچنين مصرف كنندگان چيني به دليل سوابق استعماري ژاپن در چين، محصولات اين شركت ها را طرد مي كردند. نمونه ديگر تحريم محصولات اسرائيلي در كشورهاي عربي است.
مصرف كنندگان ملي گرا داراي كليشه هاي مثبت نسبت به محصولات داخلي هستند. اين كليشه هاي مثبت كه در نتيجه تأثير عوامل عاطفي يا اخلاقي بر عوامل شناختي شكل گرفته اند، ممكن است به ارزيابي بهتر محصولات داخلي منجر شوند، يعني در مقايسه با غير ملي گرايان محصولات داخلي را از لحاظ ويژگي هاي اساسي بهتر ارزيابي كنند، حتي اگر اين ارزيابي از پشتوانه منطقي برخوردار نباشد، به عنوان مثال نتايج مطالعه اي در آمريكا نشان داد، درجه ارزيابي مصرف كنندگان آمريكايي با گرايش ملي گرايي مصرفي بالا از اتومبيل هاي آمريكايي بيشتر از مصرف كنندگان داري گرايش ملي گرايي مصرفي پايين است(آرنولد،2004: 123)
مصرف كنندگان ملي گرا به اين دليل خريد كالاهاي داخلي را به مشابه خارجي ترجيح مي دهند كه معتقدند محصولات كشور خودشان از مشابه خارجي بهتر است. اين اعتقاد ممكن است به دليل برتري واقعي محصولات داخلي يا ناشي از تطابق بيشتر محصولات داخلي با ارزش ها، هنجارها، سلايق، عادت ها و فرهنگ مصرف كنندگان باشد. در صورت عدم اعتقاد مصرف كنندگان ملي گرا به برتري كالاهاي داخلي، تعهد اخلاقي به مصرف كالاهاي داخلي در براي حمايت از اشتغال و توليد ملي، آنها را به ترجيح خريد محصولات داخلي حتي اگر داراي كيفيت كمتري پايين باشد، هدايت مي كند. به خصوص هنگامي كه خود يا نزديكان آنها به طورمستقيم در معرض تهديد ناشي از ورود كالاهاي خارجي قرار گيرند(ونگ،2004: 400-391)
البته اقتصاد مقاومتى فقط جنبهى نفى نيست؛ اينجور نيست كه اقتصاد مقاومتى معنايش حصار كشيدن دور خود و فقط انجام يك كارهاى تدافعى باشد؛ نه، اقتصاد مقاومتى يعنى آن اقتصادى كه به يك ملت امكان مي دهد و اجازه مي دهد كه حتّى در شرائط فشار هم رشد و شكوفائى خودشان را داشته باشند. «اقتصاد مقاومتى»، اين يك شعار نيست؛ اين يك واقعيت است. (بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان، 16/5/1391)
تاکیدمقام معظم رهبری تنها تکیه بر جنبههای احساسی و حتی هنجاری وطنپرستی نیست. در واقع آنچه که مقام معظم رهبری در سالهای اخیر بر روی آن متمرکز شدهاند، ملیگرایی مصرفی به معنای وطنپرستی کور و غیرعقلانی در جهت منافع بازاریابان و تولیدکنندگان بزرگ و سرمایهداران نیست بلکه منطبق بر معیارهای اخلاقی، عقلانی و انسانی خواهد بود. نگاهی که اصلاح ترجیحات مصرفکنندگان داخلی را در جهت انتخاب، خرید و مصرف تولیدات ملی، نه یک امر صرفاً احساسی و هنجاری به معنای منفی کلمه بلکه یک امر ضروری و عقلانی در راستای پیشرفت اقتصادی کشور و ناشی از آیندهنگری و دوراندیشی میداند.
بر همین اساس عمدهی استدلالهایی که رهبر معظم انقلاب برای مصرف تولیدات داخلی برمیشمرند تمایلات وطنپرستانه در رفتارهای اقتصادی و بویژه رفتارهای مصرفی، جزئی از عقلانیت اقتصادی و در کنار عواملی چون قیمت و کیفیت و مانند آن قابل ارزیابی است هرچند در زمرهی عقلانیت اقتصادی متعارف به شمار نیاید.
مقام معظم رهبری حتی این ملیگرایی را منحصر به رفتار مصرفکنندگان نمیدانند بلکه ملیگرایی در تولید و تجارت و صادرات و واردات و سرمایهگذاری را نیز مورد توجه قرار میدهند و لزوم حفظ آبروی کشور را با نظارت لازم بر سلامت و کیفیّت کالاى صادراتى میسر میدانند.
نتیجه گیری
بین آگاهی در شکل فردی و جمعی آن با سبک زندگی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. به گونه ای که می توان آگاهی را به یک معنا مؤسس سبک زندگی معرفی کرد. در ادبیات جامعهشناسی،، سبک زندگی معرف ثروت و موقعیت اجتماعی افراد است و اغلب به عنوان شاخصی برای تعیین طبقه اجتماعی به کار میرود. اما در فرمولبندی دیگر، سبک زندگی، راهی برای تعیین طبقه اجتماعی نیست بلکه شکل اجتماعی نوینی است که تنها در متن تغییرات فرهنگی مدرنیته و رشد مصرفگرایی معنا مییابد. فرهنگ مصرف گرايي مردم را ترغيب و تشويق ميكنند كه بيش از نيازهاي زيستي خود مصرف كند. در اين فرهنگ اصل بر آن است كه معنا و مفهوم زندگي بايد بر آنچه شخص داراست, استوار باشد. به تعبير ديگر فرهنگ مصرف گرايي شيوهاي از زندگي است كه مبتني بر تصاحب و تملك است.
عرصه فرهنگ نيز در رويارويي با اين جريان مستعمره سازي، منطق اقتصاد و تجارت را ميپذيرد و بدينترتيب امرفرهنگي اقتصادي ميشود و فرهنگ به كالايي تبديل ميشود كه قابل خريد و فروش است. بنابراین مسئلهى اقتصاد مهم است، رهبر معظم انقلاب در طول سالهای گذشته با درک شرایط خاص ملی و بینالمللی کشورمان، راهبردهایی را در چارچوب نامگذاری سالها طراحی کردند. که بهطور قطع نقشه راهی برای حرکت مسئولان نظام در یک مسیر مطمئن برای دستیابی به اهداف کلان نظام و علاجی برای برونرفت از وابستگی اقتصادی در قالب “اقتصاد مقاومتی” مطرح کردند.
نقطه شروع اقتصاد مقاومتی، سیاست گذاری برای اصلاح الگوی مصرف است. الگوی مصرف در هر جامعه، نقشی تعیینکننده در تخصیص منابع برای تولید انواع کالاهای تولیدی، شیوه توزیع آنها و همچنین توسعه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دارد. بنابراین، اگر الگوی مصرف جامعهای، افراد را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کند، بخش اعظم منابع درآمدی جامعه به مصرف اختصاص مییابد و در نتیجه، از سطح پسانداز کل و به تبع آن سرمایهگذاری کاسته میشود و این امر، جامعه را با کاهش تولید و فقر اجتماعی روبهرو میکند.
الگوی مصرف همان طور که در مقاله اشاره شد بستگی به سبک زندگی و هویت ملی دارد. لذا ملی گرایی مصرفی ناشی از هویت ملی در کشورها شکل می گیرد. مصرف كنندگان ملي گرا به اين دليل خريد كالاهاي داخلي را به مشابه خارجي ترجيح مي دهند كه معتقدند محصولات كشور خودشان از مشابه خارجي بهتر است. اين اعتقاد ممكن است به دليل برتري واقعي محصولات داخلي يا ناشي از تطابق بيشتر محصولات داخلي با ارزش ها، هنجارها، سلايق، عادت ها و فرهنگ مصرف كنندگان باشد. و همچنین برای اقتصاد مستقل و ایجاد اشتغال ضروری می دانند.
مرداد 1397