">

سیاسی و روابط بین الملل

مبانی اعتقادی و خاستگاه جغرافیایی گروه های سلفی تکفیری(2)

گروه های وابسته به جریان افراطی سلفی تکفیری، با دست یافتن به جغرافیا توانسته اند موقعیت نیرومندی در سطح منطقه و بین الملل پیدا کنند. در مطب پیش رو با نمونه پژوهی نگاهی به وضعیت برخی از این گروه ها انداخته و گسترۀ فعالیت آنها در حوزه جغرافیایی مورد بررسی قرار می گیرد.

18 آوریل 2017 08:59

 

مقدمه:

گفته شد که باتوجه به خواستگاه اعتقادی و جغرافیایی جریان سلفی تکفیری، گروه های از این دست با جغرافیا یافتن درمنطقه(عراق ،سوریه و…) و مشی تروریستی و گسترش در نواری از منطقه هند و چین تا شمال افریقا خاورمیانه، توانسته اند موقعیت نیرومندی پیدا کنند. و امروز به بزرگترین تهدید تروریستی در حوزه بین الملل تبدیل شده اند. در ادامه بانمونه پژوهی نگاهی به وضعیت برخی از این گروها و مبانی اعتقادی و حوزه فعالیت آنها خواهیم داشت.

1-نمونه‌پژوهی طالبان؛ افغانستان

مفهوم هجرت و جهاد، اندیشه‌های سید قطب، آموزه‌ها و تعالیم ابن تیمیه در فراخوان بازگشت به سلفیت، تلاش ابن عبدالوهاب از یک سو و هجوم فکری و فرهنگی غرب و کارکرد حاکمان وقت، ایجاد جنبش‌ها و گروه‌های متعدد جهادی با مشی مسلحانه را در کشورهای اسلامی بدنبال داشت. با اشغال افغانستان توسط ارتش شوروی بسیاری از گروه‌ها و جنگجویان سلفی جهادی برای مقابله و دفع تجاوز به قلمرو مسلمانان و انجام فریضه جهاد و کمک به مبارزان افغان به مقصد این کشور و پاکستان مهاجرت کردند.

در اکتبر سال 1994 و در اوج جنگ‌های داخلی افغانستان، گروهی از پرورش یافته‌گان مکتب حنفی و افراطی مدارس پاکستان که وارد جنوب افغانستان شده بودند با نام طالبان (تحریک اسلامی طلبای کرام) در قندهار اعلام موجودیت کردند. با اعلام موجودیت گروه طالبان، عرصه ژئوپلتیک منطقه، با بازیگر نوظهوری روبرو شد.

طالبان با حمایت عربستان و پاکستان به سرعت به یک قدرت نظامی تبدیل شد و با شعار جهاد با شرک و کفر، بخش زیادی از جغرافیای افغانستان را اشغال و در دسامبر 1996 کابل را تصرف کردند.

طالبان در اولین اقدام محمد نجیب‌الله رئیس جمهور افغانستان را کشتند و تا سال 2001 قسمت اعظم کشور افغانستان را تحت سیطره خود در آوردند و چهره خشن و سخت‌گیرانه‌ای را از دین و احکام اسلام به نمایش گذاشتند و حکومت خود را امارت اسلامی افغانستان نام نهاد و ملامحمد عمر، رهبر طالبان را به عنوان امیرالمومنین معرفی کردند.

گروه افراطی و تکفیری طالبان که در نسل کشی افغانستان بیش از 5 هزار نفر را قتل‌عام کردند. در برخی حوزه‌های دیگر نیز (سیاسی، اقتصادی و…) شباهت به داعش دارد. بی‌ثباتی سیاسی، فقر فرهنگی، نفوذ پایدار سنت‌های مذهبی، بحران اقتصادی، اختلال در نظم عمومی، جنگ داخلی در افغانستان، در کنار شرایط منطقه، دخالت قدرت‌های منطقه و فرامنطقه‌ای از عوامل رشد، نقش‌آفرینی و ماندگاری طالبان است.

ساخت سیاسی ـ امنیتی منطقه خاورمیانه به گونه پیچیده‌ای در حال دگرگونی است که بی‌گمان باحضور و دخالت فزاینده عوامل و بازیگران فرامنطقه‌ای بر پیچیدگی آن می‌افزاید. این ساختار از هم‌پوشانی و تداخل دو الگوی نظم جهانی و منطقه‌ای (عمودی) از یک سو و از سوی دیگر بین منطقه‌ای سه‌گانه (افقی): 1ـ ژئوپلیتیک / جغرافیای سیاسی 2ـ ژئواکونومیک / جغرافیای اقتصادی 3ـ ژئو کالچرال/ جغرافیای فرهنگی شکل گرفته است.

در چرخه جهانی قدرت، این منطقه همواره صحنه عملیاتی قدرت‌های بزرگ و رقابت‌های استراتژیک بین آنها بوده است. از این‌رو شاهد رقابت راهبردی سه محور آمریکا ـ فرانسه ـ انگلیس در یک سر طیف و روسیه و چین (هر چند با شدت اندک) در سر دیگر طیف هستیم که در این میان، آمریکا به واسطه موقعیتی که در این صحنه برعهده دارد و فاصله گرفتن از نظم هژمونیک، سیاست‌ها و سیستم کنترلی مورد استفاده آمریکا بیشتر ویژگی جمعی یافته و در چارچوب ائتلاف با متحدان، چالش‌گران احتمالی را کنترل می‌کند.

بنابر این شاهد شکل‌گیری ائتلاف غربی– عربی علیه کنشگری جریان تکفیری هستیم. از سوی دیگر، در سطح منطقه‌ای نیز ایران، عراق و سوریه در یک سوی طیف و عربستان سعودی، ترکیه، اسرائیل، قطر و به طور کلی کشورهای حوزه خلیج فارس در سر دیگر طیف به رقابت راهبردی با یکدیگر می‌پردازند. پاکستان در سازمان دهی و هدایت سیاسی و عربستان و امارات متحده عربی با تأمین مالی طالبان نقش اصلی را در رشد و تقویت طالبان داشته است. عربستان سعودی برای کمک به طالبان در افغانستان دو انگیزه اساسی دارد:

عربستان خود را ام‌القرای جهان اسلام معرفی می‌کند و برای نشان دادن این چهره، کمک به مسلمانان غیر شیعه را وظیفه و رسالت اصلی خود عنوان می کند .
هدف بعدی عربستان در حمایت از گروه های سلفی و تکفیری از جمله طالبان، رقابت و جلوگیری از نفوذ ایران در افغانستان و آسیای مرکزی بوده است.
احساسات ضد شیعی و اختلافات بین شیعه و سنی یکی دیگر از اهداف عربستان در کشورهایی مانند افغانستان و پاکستان است. توسعه و دامنه اختلافات بین ایران و عربستان، برخی از تحلیل‌گران خاورمیانه را به این تحلیل رسانده است که رقابت ایدئولوژیک میان ایران (شیعی) با عربستان (سنی وهابی) را «جنگ سرد اسلامی» قلمداد می‌کنند.

برای درک علل و عوامل ظهور و رشد طالبان، افزون بر تحولات در سطح داخلی و منطقه ای، باید متغیرهای مؤثر در سطح نظام بین‌الملل به ویژه آمریکا (به عنوان بازیگر اصلی) بررسی شود. آمریکا بین سال‌های ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۶ م، از طالبان که گروهی ضد ایرانی، ضد شیعه و طرفدار غرب بود، از راه هم‌پیمانانش (پاکستان و عربستان سعودی) حمایت سیاسی کرد. حمایت واشنگتن از طالبان در سال‌های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷م به سبب حمایت طالبان از شرکت نفتی آمریکایی یونیکال و دست‌یابی به انرژی در افغانستان بود. سیاست ایالات متحده از پایان سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۱ م به دلیل فعالیت‌های مؤثر گروه‌های فمنیست آمریکایی علیه طالبان تغییر جهت داد. در سال ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ م حمایت طالبان از بن لادن که متهم اصلی بمب‌گذاری‌ها در سفارت‌خانه‌های آمریکا در نایروبی و کنیا بود و خودداری از تحویل او، زمینه سخت‌گیری ایالات متحده علیه طالبان را فراهم کرد و سرانجام پس از رویداد یازده سپتامبر و خودداری طالبان از تحویل بن لادن و سایر اعضای القاعده، آمریکا در اکتبر 2001 به افغانستان حمله کرد و امارت طالبان سقوط کرد. این گروه در سال 2006 مجدداً اعلام موجودیت کرد و در شرایط کنونی طالبان نقش موثری در وضعیت منطقه ندارد اما در محدوده داخلی افغانستان، یک بازیگر اثرگذار و فعال است.

2-نمونه پژوهی القاعده؛ عراق و افغانستان و …

با اشغال افغانستان در سال 1979توسط ارتش شوروی با حکم جهاد علمای وهابی برای جهاد و بیرون راندن نیروهای اشغالگر، نیروهای سلفی جهادی به کمک مجاهدان افغان شتافتند و با تلاش و محوریت عبدالله عزام نخست در پیشاور (پاکستان) مکتب الخدمات را برای کمک به مجاهدین افغان پایه‌گذاری کرد و به عرب افغان‌ها مشهور شدند.

سپس در ژانویه 1988 کسانی همچون عبدالله عزام، بن لادن، ایمن الظواهری و… در بیانیه‌ای، گروه‌های جهادی گردآمده در افغانستان را به جهاد بین‌المللی علیه آمریکا فراخواندند و به این ترتیب تشکل سلفی جهادی با نام جبهه جهاد علیه صلیبیون و یهودیان در همین سال در پیشاور پاکستان شکل گرفت و بعدها به واسطه نام اولین پایگاه این سازمان «القاعده الجهاد» به القاعده شهرت یافت.

گروه القاعده که متفاوت با اهداف و تفکرات عبدالله عزام توسط اسامه بن‌محمد بن‌لادن در اوت سال 1988 تاسیس گردید، از نظر اعتقادی و فکری سلفی جهادی و پیرو اندیشه‌های ابن تیمیه و محمدبن عبدالوهاب است. این گروه در تمام کشورهای عربی با جمعیت سنی و حتی کشورهای غیر اسلامی مثل انگلیس و فرانسه اعضاء و هوادار دارد. القاعده دشمن نزدیک (عدوالقریب) را آمریکا تعیین کرد و عملیات‌هایی را علیه اهداف آمریکا تدارک دید. در سال 2000 سازمان جهاد اسلامی مصر به رهبری ایمن الظواهری با القاعده ادغام و او بعد از بن‌لادن به شخصیت دوم القاعده تبدیل شد. القاعده درکشورهای عربستان، بحرین،کویت، یمن، امارات و عمان با شعار «اخرجوالمشرکین من جزیره العرب» و به نام القاعده شبه جزیره با مرکزیت عربستان سعودی تشکیل گردید. بدنبال ضربات نیروهای امنیتی عربستان به القاعده در سال 2008، بیشتر آنها به یمن هجرت کردند و شاخه عربستان و یمن ادغام شد.

در سال 2011 آمریکا به محل استقرار اسامه بن‌لادن در پاکستان حمله کرد و وی در این عملیات کشته شد و ایمن الظواهری رهبری سازمان را برعهده گرفت. الظواهری با تبعییت از اندیشه‌های ابن تیمیه، ابن قیم و سیدقطب حکومت‌های موجود کشورهای اسلامی را تکفیر و علیه آنان اعلام جهادکرد.

بدنبال حمله آمریکا به عراق (2003) گروه‌های جهادی زیادی شکل گرفت از جمله گروه التوحید و الجهاد به رهبری ابومصعب زرقاوی که به القاعده عراق نام گرفت. زرقاوی با این باور که هر کس با دولت فعلی عراق یا نیروهای خارجی همکاری داشته باشد خائن و مستحق مرگ است، شیعیان را دشمن نزدیک دانست. باکشته شدن زرقاوی (2006) و جانشین وی ابوعمربغدادی (2010) ابوبکر بغدادی رهبری گروه را به عهده گرفت. هدف القاعده عراق تاسیس امارت اسلامی و برنامه‌هایش شبیه برنامه طالبان در افغانستان است. القاعده عراق بدنبال ناآرامی‌های سوریه در سال 2013 وارد این کشور شدند. با ورود گروه دولت اسلامی عراق به سوریه و عدم تمکین دستور الظواهری از سوی البغدادی (ادغام با جبهه النصره) درگیری و رقابت القاعده و داعش آشکار گردید و برخی گروه‌های متحد و هم‌پیمان القاعده در سوریه، عربستان، لیبی، مراکش و… با داعش بیعت کردند و برخی بر بیعت با القاعده پایدار ماندند. القاعده همچنان به عنوان یک شبکه جهانی باقی است.

3-نمونه پژوهی جبهه النصره؛ سوریه

ریشه های جنبش سلفی‌گری در سوریه به پایان قرن نوزدهم و به اصطلاح «سلفی‌گری اصلاحی» باز می‌گردد. این جنبش شباهت بسیاری به سلفی‌گری اصلاحی مصر داشت، که شیخ محمد عبده آن را بنیان گذاشت و در واقع جنبشی روشنگر و اندیشه ‌پرور بود که برای رویارویی با استبداد و عقب‌ماندگی به‌جا‌مانده از دوران عثمانی شکل گرفته بود. اما رویدادهای مهمی که در دهه‌ی نود (سده بیستم) مانند تجربه‌ عرب ـ افغان، جنبش مقاومت اسلامی حماس، جنبش جهاد اسلامی در فلسطین، حزب‌الله لبنان و جنگ چچن رخ داد، سبب احیای اندیشه‌ جهادی در برخی جوانان سوری شد و در پی این حوادث بدون هیچ‌گونه رابطه تشکیلاتی، گروه‌ها‌ی سلفی کوچکی پاگرفت که متاثر از این تجربه‌ها به جهاد پرداختند. با‌ وجود این، سوریه در خلال دهه‌ نود قرن گذشته، هیچ فعالیت جهادی را تجربه نکرده بود، و گروه‌های جهادی کوچکی که با تأثیر از اندیشه‌ی جهانی جهاد ایجاد شدند، هیچ اقبال مردمی و مقبولیت عمومی را نیافتند. بنابراین بیشتر آنها، امکان ادامه‌ فعالیت خود را در بیرون سوریه دیدند و پس از تأسیس الجبهة الإسلامیة العالمیة لقتال الیهود و الصلیبیین (فوریه ۱۹۹۸) به رهبری اسامه بن‌لادن نیروهای جهادی از نقاط مختلف جهان به جبهه‌های جهاد با نیروهای اشغالگر شوروی در افغانستان پیوستند.

نظام سوریه از آغاز دستیابی به قدرت، تلاش ‌کرد بر جنبش‌های اسلامی سخت بگیرد و گروه‌های جهادی نوپا را ریشه کن کند، اما این شرایط با آغاز حمله‌ آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ یکسره دگرگون شد. در خلال زمینه‌سازی‌های آمریکا برای حمله به عراق، فضای سوریه به سبب آماده‌سازی جهادگران برای جنگ در عراق و پذیرش آنان با عنوان‌های مختلفی از ‌جمله مباح دانستن نبرد با تسلط غرب کافر بر سرزمین‌های مسلمان، متشنج و ناآرام بود. این تعبیر برای نظام سکولار سوریه که در دیدگاه و تعامل خود با موضوع دین، تندرو به شمار می‌رفت، نوپدید و نامأنوس بود. برای مثال احمد کفتارو (مفتی سوریه) در ۲۶ مارس ۲۰۰۳، عموم مسلمانان را به جهاد و استفاده از همه راه‌ها‌ی ممکن برای شکست دشمن، از جمله عملیات استشهادی علیه مبارزان آمریکایی، انگلیسی و صهیونیست فراخواند.

این گروه‌ها که تاحدودی علنی با عنوان «لجان نصرة العراق» فعالیت می‌کردند، وظیفه‌ بسیج مبارزان سوری و تسهیل در رفت‌و‌آمد جنگجویانی که از خارج سوریه به عراق می‌آمدند را برعهده داشتند و کار جمع‌آوری کمک‌های مالی (بلاعوض) از جمعیت‌های خیریه، مساجد حومه و روستاها را هموار می‌کردند بعلاوه، ایالات متحده‌ آمریکا که در آن زمان تحقق ثبات امنیتی در عراق را دنبال می‌کرد، ناچار بود راه‌ ارتباط و همکاری با نظام سوریه را برای تحقق این امر در پیش بگیرد.

نظام سوریه در سال‌های ۲۰۰۵- ۲۰۰۸ توانست القاعده و گروه های جهادی را به خوبی کنترل کند تا از انزوای بین‌المللیِ تحمیل شده بر خود رهایی یابد.. این امر به جدایی و تفکیک منافع میان تشکیلات القاعده و نظام سوریه انجامید؛ بنابراین از دیدگاه جهادگران و تشکیلات القاعده ، نظام سوریه از «دشمن پنهان به دشمن آشکار» بدل شد.

تجربه‌ عراق، پیامدهای مستقیم خود را بر جریان‌هاي تكفيري در سوریه گذاشته بود، زیرا در پرورش نسلی جدید از جهادگران سوری با تفكر سلفي تكفيري نقش داشت. که برجسته‌ترین آنها «خالد ‌سلیمان‌ درویش» ملقب به «أبو‌الغادیة ‌السوری» است. بر پایه گزارش‌های منتشر شده از سوی انجمن‌های جهادی در سال ۲۰۰۷، کشور سوریه در حدود 13 درصد از کل جهادگران در عراق، در رتبه‌ دوم قرار داشته که بیشتر این نیروها پس از عقب‌نشینی فعالیت جریان جهادی در عراق، به سوریه بازگشتند و دركشمكش‌هاي سوریه نقش چشمگیر دارند.

در آغاز بحران و جنگ در سوریه، هنگامی که حامیان گروه‌های مسلح و تروریستی با تبلیغات گسترده رسانه‌ای سعی می‌کردند این بحران را «انقلاب مردم سوریه ضد نظام حاکم» (شعار اسقاط نظام) معرفی کنند؛ پس از مدتی رفته‌رفته نشانه‌های وجود این گروه‌ها برای مردم سوریه و دیگر کشورها آشکار شد، و همگان با نام‌هایی آشنا شدند که پیش از این، هیچ نام و نشانی از آنها در سوریه نبود.

با آغاز جنگ و بحران در سوریه و پیش از گروه داعش فرآیندی شکل گرفت که سر آغاز آن گروهی موسوم به «جبهه النصره لاهل الشام» از گروه‌های وابسته به القاعده در سوریه بود، که عقاید آن بر پایه تفکر سلفی تکفیری استوار شده است. با جدایی ابومحمد الجولانی از اعضای گروه امارات اسلامی در اثر اختلاف با ابوبکر البغدادی و ترک عراق و پیوستن به جنگجویان سوریه، این گروه تروریستی در پایان سال 2011 به رهبری ابومحمدالجولانی و با هدف تغییر در کل سیستم حکومتی سوریه و جهاد علیه بشاراسد تشکیل شد و با استقبال القاعده و حمایت و پشتیبانی بازیگران منطقه و کشورهای خارجی به سرعت به یکی از قدرتمندترین گروه‌ها در جنگ با مردم و ارتش سوریه بدل شد.

استقبال نیروهای جهادی کشورهای عربی، بیانیه ایمن الظواهری در فراخوان جهاد در شام و تسلط جبهه النصره بر بخشی از سوریه با واکنش ابوبکر البغدادی روبرو شد و با ورود وی (دولت اسلامی عراق) به سوریه و اعلام ادغام گروه با جبهه النصره، انشعاب صورت گرفت، گروهی به دولت اسلامی عراق پیوستند و گروهی با جولانی مستقل شدند و از سوی ایمن الظواهری تقسیم کاری صورت گرفت. «محمد الجولانی» رهبر جبهه النصره به عنوان «امیر القاعده شام» تعیین و مبارزه در سوریه به جبهه النصره سپرده شد.

جبهه النصره از مرزهای شمال سوریه به ترکیه تا مرزهای لبنان حضور دارد و جنگجویانش از میان گروه‌های مسلح که با دولت سوریه می‌جنگند، آموزش‌دیده‌تر و دارای سلاح پیشرفته‌تر هستند. براساس گزارش‌های منتشر شده، امکانات مادی النصره چند برابر سایر گروه‌هاست که این نشانه حجم کمک برخی قدرت‌های بین‌المللی و منطقه است که از آن حمایت مالی می‌کنند. این گروه تروریستی از سوی سرکرده اخوان‌المسلمین سوریه تحت نظر شورای نظامی به فرماندهی «فاروق طیفور» (معاون سرپرست اخوان المسلمین) که رهبر کنونی آن است، در ترکیه تشکیل شد. عناصر جبهه النصره مستقیم از دفتر طیفور در استانبول و اتاق عملیات بین‌المللی که در مرز ترکیه و سوریه تشکیل شده است، دستور می‌گیرند. این گروه تروریستی در نخستین بیانیه خود در 24 ژانویه 2012، سوری‌ها را به «جهاد و حمل سلاح برضد نظام سوریه» فرا خواند. به واقع عناصر جبهه النصره تروریست‌هایی هستند که پیشتر در جنگ‌های دیگر مانند عراق، افغانستان، چچن و دیگر کشورها فعال بودند؛ به همین دلیل آنان تجارب بسیاری را از اینگونه خون‌ریزی‌ها با خود به سوریه آوردند. عناصر این گروه از کشورهای مختلف به سوریه آمده‌اند که اکثر آنان عرب، ترک، ازبک، چچنی، تاجیک، و اروپایی هستند. در پی انتشار فیلم‌ها و تصاویری از جنایات جبهه النصره در باره شهروندان و نیروهای ارتش سوریه، آمریکا سرانجام در دسامبر 2012 مجبور شد این گروه را در فهرست سازمان‌های تروریستی خود قرار دهد. این اقدام آمریکا با اعتراض شدید مخالفان سوریه در خارج از این کشور و حتی سران گروه موسوم به «ارتش آزاد» همراه شد. شورای امنیت سازمان ملل‌متحد نیز در 30 مه همین سال گروه جبهه النصره را در فهرست سازمان‌های تروریستی بر شمرد.

4-نمونه پژوهی گروه‌های تکفیری آسیای مرکزی

شیوه جذب افراد از آسیای مرکزی به مراتب آسان‌تر از دیگرکشورها است و این موضوعی است که تاکنون مقامات آسیای مرکزی آن را درک نکرده‌اند و یا این‌که به آن اهمیت نمی‌دهند. عده‌ای از شهروندان آسیای مرکزی که زندگی کردن تحت لوای خلافت را بهتر از زندگی کنونی می‌دانند، فکر می‌کنند که خلافت اسلامی بهترین گزینه برای زندگی در این مناطق است.

بر پایه برخی گزارش‌های اخیر، با وجود تدارکات شدید و گسترده دولت‌های آسیای میانه، تهدید داعش در این منطقه فزاینده است. اگر جریان تکفیری و داعش تاکنون به کشورهای آسیای مرکزی یورش نبرده است، به دلیل موقعیت جغرافیایی‌آنها است، نه تدارکات مؤثر امنیتی در کشورهای آسیای مرکزی و هم اکنون بین دو تا پنج هزار شهروند آسیای مرکزی به گروه داعش پیوسته‌اند. گروه داعش ترجیح می‌دهد اعضای جدید خود را از کشورهای آسیای میانه جذب کند تا از افغانستان و پاکستان. برخی گروه‌های تکفیری قرقیزی، ازبکی و تاجیکی نیز به خلیفه داعش اعلام وفاداری کرده و در این کشورها تبلیغات فعالی برای عزیمت مسلمانان به قلمرو خلافت و اطاعت از خواست و اراده خلیفه راه انداخته‌اند. به صورت خردتر می‌توان بخشی از گروه‌های مربوط به آسیای مرکزی را این‌گونه بررسی کرد:

الف) گروه خراسان

انتخاب نام خراسان برای این گروه سلفی ـ تکفیری بیانگر این است که برای منطقه خاص منظور شده است که مراد نام تاریخی شمال شرق ایران، جنوب ترکمنستان (مرو) و افغانستان (هرات، بلخ) است که یک زمانی بخشی از امپراتوری اشکانیان (از سال 250 پیش از میلاد تا 224 میلادی) به شمار می‌رفت.

گروه خراسان از آغاز بخشی از القاعده در افغانستان و پاکستان معرفی شد که در آن هنگام رهبر آن محسن الفضلی «ابو اسماء الکویتی» یا «ابو اسماء الجزراوی» بود و یک چهره مهم در تأمین مالی القاعده و نیز فرد نزدیک به «اسامه بن‌لادن» و سپس مشاور «ایمن الظواهری» شناخته می‌شد و در سال 2013 این گروه به سوریه منتقل و در منطقه مسئولیت «جبهه النصره» مستقر شد. پس از آن هیچ‌گونه بیانیه و یا اقداماتی از سوی این گروه دیده نشد که بتواند خوراکی برای اخبار و مطالب رسانه‌ها را فراهم کند. بجز یک مورد و آن این که پس از اعلام گروه افراطی «داعش» در ماه ژوئن (تیرماه) سال 2014، خبری پخش شد که گروه تروریستی «القاعده» در شبه‌جزیره عربستان وفاداری خود را به این گروه اعلام کرده است. با توجه به پخش خبر «ارتباط نزدیک گروه خراسان با داعش» از سوی آمریکا، کارشناسان از پیوستن خراسان به «داعش» سخن به میان آوردند. اما سپس اعلام شد که در درون داعش نیز یک گروه کوچک هست که خود را «خراسان» نامیده و متشکل از اتباع کشورهای آسیای مرکزی است. البته این موضوع به نوعی می‌تواند باعث سردرگمی شود. گروهی که آمریکا در باره آن صحبت می‌کند، سازمانی مرتبط با القاعده بوده، حال آن که در داعش نیز جماعت خراسان هست که هنوز خود را نشان نداده است. اطلاعات مربوط به این جماعت مبتنی بر بیانیه‌های داعش در باره استقرار خلافت در قلمرو آسیای مرکزی است. در باره خراسان القاعده این موضوع روشن شده است که در ترکیب آن، مزدوران خارجی از اروپا و کشورهای عربی که تجربه جنگ علیه آمریکا و ارتش پاکستان در افغانستان و وزیرستان را اندوخته‌اند، حضور دارند.

ب) گروه حرکت اسلامی ازبکستان

حرکت اسلامی ازبکستان در آغاز دهه 90 ایجاد شد و با طالبان و القاعده ارتباط مستقیم گرفت. جایگاه اصلی این سازمان تا آغاز عملیات ضد تروریستی آمریکا در سال 2001، در افغانستان (قندهار) بود که در پی حملات ناتو، به منطقه وزیرستان (که بین افغانستان و پاکستان قرار دارد) منتقل شد.کشورهای آسیای مرکزی و روسیه، حرکت اسلامی ازبکستان را یک سازمان تروریستی می‌شناسند. شبه‌نظامیان این سازمان در دهه 90 در چچن روسیه علیه نیروهای نظامی مسکو جنگیده و در سال 1999 و 2000 به قلمرو قرقیزستان برای نفوذ به ازبکستان حمله کردند. این سازمان در ازبکستان ده‌ها عملیات تروریستی انجام داده است. از اقدامات جدی تروریستی این گروه حمله به فرودگاه کراچی پاکستان بود که به باور کارشناسان امنیتی، انگاره تقویت شدن این گروه تروریستی را به نمایش می‌گذاشت.

تلاش‌های چندی از سوی آمریکا و هم‌پیمانان برای بکار‌گیری جریان‌های افراطی برای فعالیت همه جانبه در آسیای مرکزی و قفقاز به منظور حضور در حوزه امنیتی روسیه و چین انجام می‌شود، برنامه‌ریزی و تلاش برای سرنگونی دولت ازبکستان در آسیای میانه می‌تواند فاز اول تحولات گسترده در آسیای مرکزی و همچنین قفقاز باشد. همچنین اعمال فشار بر نیروهای ازبک (مستقر در وزیرستان) برای بازگشت به آسیای مرکزی نیز در همین راستا قابل تحلیل است. درخور توجه است که بسیاری از این نیروهای مستقر در منطقه، تشکیل خانواده داده اند و در کنار ازبک‌ها، تاجیک ها و قرقیزها فعالیت می کنند. از ویژگی های مهم ازبک ها ارتباط نزدیک آن ها با ایغور های چین است.

پس از انعقاد پیمان صلح میان حزب اسلامی تاجیکستان و دولت این کشور، برخی از گروه‌ها که روند صلح را نپذیرفته بودند مانند «جمعه بای» ازبک با نیروهایش به طالبان پیوستند. «جمعه بای» در کنار طالبان مسئولیت فرماندهی کل نیروهای خارجی را برعهده گرفت. پس از کشته شدن وی و چند نفر دیگر از ازبک‌ها، «عثمان غازی» مسئول حزب اسلامی ازبکستان شده است.

باید توجه داشت که ازبک‌ها در آسیای مرکزی محور اصلی برای فعالیت‌های جهادی هستند و اعلام حمایت «عثمان غازی» از گروه تروریستی داعش بحث‌هایی در رسانه‌های گروهی و مراکز مطالعاتی را برانگیخته است. شماری از تحلیلگران براین باورند که در سال آینده میلادی، شاهد آغاز فعالیت گروه‌های افراطی و تروریستی‌ در آسیای مرکزی خواهیم بود که یا به «داعش» وابستگی خواهند داشت و یا با الگوی‌گیری از آن برای تحقق اهداف خود در منطقه اقداماتی خواهند کرد. و در کنار بحث انتقال جهان‌بینی و ارزش‌های مورد نظر داعش به سازمان‌های همسو در منطقه، این گروه تروریستی از اقدامات مورد نظر خود در آسیای مرکزی حمایت‌های مالی نیز خواهد کرد. نهادهای امنیتی و انتظامی ازبکستان باتوجه به اعلام حمایت حرکت اسلامی ازبکستان از گروه تروریستی داعش اقدامات امنیتی را شدید کرده‌اند. بر اساس اطلاع آن‌ها، حرکت اسلامی ازبکستان به جذب اعضای جدید مشغول بوده و تمرین‌های شبه‌نظامیان را در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان به صورت فعال دنبال می‌کند.

ج) جنبش اسلامی تاجیکستان

بنابه گزارش منابع رسمی، هم اکنون صدها نفر از شهروندان کشورهای آسیای مرکزی از جمله تاجیک‌ها در ترکیب داعش در عملیات‌های جنگی نیز شرکت می‌کنند. رئیس جمهوری تاجیکستان در نشست سالانه حزب «خلقی دمکراتیک» با اشاره به تهدیدهای ناشی از جنگ سوریه تاکید کرد، در صفوف گروه‌های تکفیری حدود 200 نفر تاجیک‌ بوده‌اند که تاکنون 30 تن از آنان در درگیری‌های مسلحانه کشته شده‌اند. ایشان در این جلسه با نگرانی تاکید کرد: ادامه اعزام غیرقانونی جوانان به سوریه از سوی گروه‌های افراطی و بازگشت این افراد در آینده، تهدید بزرگی برای امنیت و ثبات کشور خواهد بود. به تازگی، مجلس نمایندگان تاجیکستان به منظور جلوگیری از اعزام غیر‌قانونی جوانان به جنگ سوریه، قانون مجازات را بازنگری و برای افرادی که در این جنگ شرکت می‌کنند از 12 تا 20 سال زندان تعیین کرده است. شورای علمای مرکز اسلامی تاجیکستان نیز با صدور فتوایی خواستار تشدید اقدامات برای جلوگیری از اعزام جوانان به جنگ سوریه شد.

بنابر آمار رسمی مقامات استان سغد (پایتخت فرهنگی جمهوری تاجیکستان) حدود 80 تن از اهالی این منطقه به داعش پیوسته‌اند که 21 نفر از آنها، زن و کودکان خردسالشان را نیز با خود به عراق و سوریه برده‌اند. از سپتامبر 2014 تا اول مارس 2015، 137 نفر به اتهام فعالیت در سازمان‌های تندرو بازداشت شده‌اند که بیشترین آنها با حزب‌التحریر، حرکت اسلامی ازبکستان، سلفیه و جماعت انصارالله همکاری داشته‌اند.

د)جماعت‌های قزاق

کارشناسان براین باورند که بخش مهمی از سازمان‌های تروریستی در سراسر جهان (از خاور نزدیک و میانه تا آسیا و آفریقا) به خلافت اعلام وفاداری کرده‌اند، در کنار این گروه‌ها، جماعت‌های قزاقستانی حاضر در جنگ علیه سوریه نیز از هواداران خود همواره تقاضای پیوستن به جهاد می‌کنند. برخی از منابع قزاق می‌گویند که شمال غرب قزاقستان و به ویژه مناطقی مانند آتیرائو، آکتاو و… با موجی از بازگشت جهادگران و خانواده‌های آن‌ها از سوریه روبرو هستند. وضع مناطق غربی و شمال غرب کشورشان را فاجعه‌‌بار ارزیابی کرده و نیز به این اشاره دارند که طرفداران جریان افراطی، نه‌ تنها اقدام به خروج از کشور می‌کنند، بلکه هشدار می‌دهند که چنانچه نهادهای دولتی مانع عزیمت خانواده‌هایشان به مناطق درگیری شوند، اقدام به عملیات‌های تروریستی خواهند کرد. به هر حال این همه نشان می‌دهد که قزاقستان از جلوگیری گرایش فزاینده گروهی از مسلمانان به افراطی‌گری ناتوان است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.